نسل احمدینژاد از نسل سحر قريشی بهتر نبوده است!
رسول بهروش: چندي پيش ناآگاهي و اشتباهات عجيب برخي از افراد عادي شركتكننده در مسابقه «ستارهها» باعث شد به نسل جديد ايرانيان انگ بيسوادي بخورد و حالا اين فضا با اتفاقاتي كه براي قريشي رخ داده تشديد هم شده است. در همين چند روز هزاران نفر در فضاي مجازي با ارسال پستهاي آتشين نسل جديد مردم ايران را سطحي و توخالي معرفي كردهاند و جالب اينكه خيلي از اين پستها هزاران لايك و كامنت موافق هم گرفتهاند. حالا معلوم نيست با وجود اين چند ميليون نفري كه خودشان را باسواد و جامعالاطراف ميدانند و به هر بهانهاي در فيسبوك و اينستاگرام بقيه را متهم ميكنند، چرا ما بايد نگران باشيم؟ خب وقتي اين همه نظردهنده و نقدكننده هميشه در صحنه داريم كه همه چيز را ميدانند، چه اشكالي دارد كه چهارتا كمسواد مثل سحر قريشي هم در اين مملكت زندگي كنند؟ باور كنيد اگر زير سايه اين همه علامه فيسبوكي و بوعليسيناي مجازي چند آدم جاهل و كممايه هم نفس بكشند، اتفاق خاصي رخ نميدهد!
مثل هر ستاره ديگري ميشود از سحر قريشي هم انتقاد كرد، اما چه بهتر كه چنين نقدهايي بيشتر متوجه فعاليت حرفهاي او باشد. مثلا اگر گمان ميكنيم او بازيگر خوبي نيست يا شيوه ورودش به سينما غيراستاندارد بوده و بيش از حد به جنبههاي ظاهري اتكا داشته
(كه احتمالا همينطور هم هست) بهتر است براي به چالش كشيدن وي سراغ همين موارد منطقي و اصولي برويم، وگرنه هيچ بازيگري نوشته نداده كه حتما مدیرکل آژانس بین المللیانرژی اتميرا بشناسد و او را دنبال كند. مسلما بهتر بود سحر قريشي حداقل رئيس سازمان صداوسيما يا كارگردان پدرخوانده را به جا ميآورد، اما انتقادات امروز هم بيش از حد بيرحمانه و انتقامجويانه به نظر ميرسند.
از همه بدتر اينكه مثلا اشتباه يا كمآگاهي يكي مثل قريشي به سرعت به يك نسل تعميم داده ميشود. بهطور كلي نتيجهگيريهاي فوري و حكم صادر كردنهاي قطعي و شتابزده تبديل به يكي از خصوصيات رفتاري ما ايرانيها شده و انگار راه گريزي از آن نداريم. در همين غائله اخير طوري در مورد نمايندگي سحر قريشي از يك نسل بيسواد ايراني حرف زده ميشود كه انگار محصولات نسلهاي قبلي، همه رو سفيد و سربلند بيرون آمدهاند. هنوز فراموش نكردهايم رئيس دولت پيشين چطور انگلستان را جزيرهاي كوچك در غرب آفريقا ميناميد و فهم منتقدان رفتارهاي پوپوليستياش را پايينتر از «بزغاله» ميدانست. سحر قريشي خوشبختانه قدرت اجرايي ندارد و نميتواند براي مردم تصميم بگيرد، اما محمود احمدينژاد كه اتفاقا فارغالتحصيل دانشگاه علموصنعت در دهه 60 بود، هشت سال براي اين مردم تصميمات حياتي گرفت. او كه رسما در مصاحبهاش گفته بود: «خدا را شکرگزارم که سررشتهای از علم اقتصاد ندارم» بر مبناي پيشبينيهاي ماندگارش در مورد قيمت نفت و دلار برنامههايي براي اين مردم ريخت كه حالا حالاها بايد تاوانش را بدهيم! ميگويند چون سحر قريشي بازيگر است، بايد فلان كارگردان مشهور بينالمللي را حتما بشناسد. شايد حرفشان بيراه نباشد اما فراموش نكنيم نفر اول ورزش اين مملكت در سالهاي نهچندان دور، يكي مثل محمد عليآبادي بود كه نامجومطلق را همدوره اسماعيل مطر ميدانست و يك تيم فوتبال را با 12 نفر ارنج ميكرد. اتفاقا او هم يكي از محصولات نسل طلايي قديم بود؛ از همانها كه ظاهرا همه چيز را بلدند، اما نفهميديم چطور شد وقتي به عنوان نماينده ايران بر رأس اوپك تكيه زد، جلوي آن همه دوربين متن انگليسي را از راست به چپ خواند! اگر سحر قريشي «کاپولا» را نميشناسد، حداقلش اين است كه او در معاونت سينمايي وزارت ارشاد پست ندارد. ما اما تا همين چند ماه پيش يكي مثل فرهاد مجيدي را در عضويت كميته فني فدراسيون فوتبال داشتيم كه حتي عليرضا جهانبخش را نميشناخت!
كي قرار است از اين موجهاي الكي و احساسي فاصله بگيريم؟ در همان مسابقه معروف هفته كه فردوسيپور به خاطر به زبان آوردن اسم كامل «پله» حيرت و تحسين منوچهر نوذري را برانگيخت، سوال سادهاي در مورد سوغات خراسان وجود داشت كه عادل نميدانست جوابش «زعفران» است. هيچ اتفاقي هم نيفتاد. او در حوزهاي كه دوست داشت به يك نابغه تمام عيار تبديل شد و حالا 18سال است كه به مردم ايران خدمت ميكند. نسل امروز ممكن است باسوادتر يا بيسوادتر از نسلهاي قبلي باشد؛ راه پي بردن به اين مسئله اما تحقيق و پژوهش دقيق و علمي است، نه استنادهاي سهلانگارانه به يك مصاحبه يا مسابقه! هرچند امروز معناي كلي «سواد» در سطح جهان در حال تغيير است و سيستمهاي مدرن آموزش و پرورش در دنيا سعي ميكنند به جاي گنجاندن مشتي اطلاعات عمومي و محفوظات بيهوده در ذهن بچهها، مهارتهاي زندگي را يادشان بدهند و به آنها بياموزند چطور ميتوانند آدمهاي بهتري باشند. آنچه امروز ما بايد نگرانش باشيم، اتفاقا همين مورد آخر است؛ راستي در آزمون انسانيت و رهايي از كينه و عقده چقدر به خودمان نمره قبولي ميدهيم؟
179/