چه کسی از بانرجی می ترسد؟
اخبار بازار – آبیجیت بانرجی، اقتصاددان هندی-فرانسوی و استاد دانشگاه MIT که هفته پیش جایزه نوبل اقتصاد سال ۲۰۱۹ را (به همراه استر دوفلو و میشل کرمر) به دست آورد روز دوشنبه به بهانه کتاب جدیدش «اقتصاد خوب برای روزهای سخت» مصاحبهای انجام داده که در بلومبرگ هم منتشر شده است. آقای بانرجی در این مصاحبه حرفهایی زده که مطابق انتظار با استقبال و پوشش رسانههای فارسیزبان همراه نشده.
* آقای بانرجی در این مصاحبه گفته «میخواهید تقاضا را در اقتصاد تحریک کنید؟ راهش افزایش مالیات ثروتمندان است نه کاهش آن.» او حتی پا را فراتر گذاشته و اضافه کرده: «این ادعا که کاهش مالیاتها باعث تقویت و رشد سرمایهگذاری میشود افسانهای است که بیزینسمنها ساختهاند.» او در ادامه گفته این افسانه در واقع فقط منافع افرادی را تامین میکند که همین حالا روی کوهی از اسکناس نشستهاند درحالیکه اگر مالیات بیشتری از این افراد بگیرید و میان مردم تقسیم کنید افزایش قدرت خرید و در نتیجه تقاضا در بازار باعث رشد سرمایهگذاری (و در بلندمدت توسعه) خواهد شد. برنده نوبل اقتصاد ۲۰۱۹ همچنین گفته: «شگفتانگیز است که به بهانه رشد اقتصادی چنان به نابرابری در جهان دامن زده شده که وضعیت در بعضی از کشورها به مرز انفجار رسیده.»
* اگر گذرتان به محافل یا نهادهای اقتصادی ایران افتاده باشد لازم نیست توضیح بدهم که تکرار همین جملات آقای بانرجی در جمع مسئولان سیاسی و اقتصادی کشور ما از کفرگویی هم بدتر است. مثلاً فکر کنید یکی از وزرای مملکت مشغول صرف صبحانه با سرمایهداران در اتاق بازرگانی یا وزارتخانه باشد (راستی! چرا وزرا گاهی با سایر اقشار جامعه، مثلا با کارگران، دانشجویان، مهاجران یا معلمان و… صبحانه نمیخورند؟)، بعد ناگهان وسط قول و قرارها برای «حمایت از کارآفرینان» (بخوانید دادن وامهای کلان بیشتر) و «رونق تولید» (بخوانید دادن وامهای بیشترتر!) یکی بگوید «نوبلیست امسال اقتصاد گفته راه رونق اقتصاد افزایش مالیات ثروتمندان و حمایت از اقشار ضعیفتر است.» شک نکنید یا غذا در گلوی وزیر محترم گیر میکند یا همه حاضران دستهجمعی میزنند زیر خنده.
* امیدوار نیستم هیچکدام از سیاستمداران فعلی ایران میل و جسارتی برای شنیدن و جدی گرفتن راهکارهای اقتصاددانانی مانند بانرجی داشته باشند. اصلاً سری که درد نمیکند را چرا باید دستمال بست خصوصاً وقتی نتیجهاش ایجاد دشمنانی قدرتمند در شبکههای قدرت و ثروت و حامیانی ناتوان و فراموشکار در سطح جامعه است؟ در واقع طایفه قدرتمندی که مدتهاست حساسترین صندلیهای تصمیمسازی و برنامهریزی در نهادهای اقتصادی کشور از سازمان برنامه و بودجه و وزارت اقتصاد تا مجمع تشخیص مصلحت نظام و بانک مرکزی و… را قبضه کرده و همه تریبونها، از صفحات پولی روزنامههای داخلی تا کارشناسهای صلواتی بیبیسی و ایراناینترنشنال پیوسته مشغول تکرار مستقیم یا تلقین غیرمستقیم مواضعش در ذهن جامعه هستند، چنان عرصه را بر هر صدای دیگری تنگ کرده که صدها پژوهش و مصاحبه از بانرجی و بانرجیها هم نمیتواند در دیوار این دژ مستحکم که از منافع طبقه برخوردار رانتیر وطنی با دقت حفاظت میکند حتی یک تَرَک ایجاد کند.
*سال پیش طی درخواستی کتبی از سازمان امور مالیاتی پرسیدم در پنج سال گذشته چند نفر در کشور و به چه میزان «مالیات بر ثروت» پرداخت کردهاند؟ بعد از مدتی با کمال صراحت پاسخ دادند: «نمیگوییم. محرمانه است.» با خودم گفتم حقیقتاً نوبرش را آوردهایم: آزادی مالاندوزی برای «خودیها» در حد آمریکاست؛ پنهانکاری و عدم شفافیتشان در حد چین! در واقع ما در مرحلهای «ماقبلمسئله» قرار داریم چون مسئولان گرامی حتی حاضر نیستند بگویند از ثروتمندان چقدر مالیات میگیرند و اصلا این ثروتمندان چند نفر هستند! کم کردن یا زیاد کردن مالیاتشان پیشکش!
و میدانید درد بزرگتر چیست؟ میلیونها ایرانی هیچوقت نامِ بانرجی را هم نخواهند شنید و هیچوقت نخواهند فهمید کجا و چطور این بازی را باختهاند، اگرچه هر روز و هر ساعت و هر لحظه طعمِ تلخِ باختن را با همه وجودشان حس میکنند…
نویسنده: محمد مساعد