آقایان عزیز، غرور آریایی تان را غلاف کنید
کمال بردبار: چگونه دوقطبی مبتذل تحقیر- غرور میان اصلاح طلبان و اصولگرایان در حوزه دیپلماسی، منافع ملی کشورمان را تحت الشعاع خود قرار داده است.
سال پیش در ضمیمه روزنامه ای یادداشت های هفتگی می نوشتم. در مورد همه چیز، سیاست، سینما، مسائل اجتماعی، فوتبال و… همه آنها بازخوردهای مرسوم و معمولی داشتند. تا این که یک هفته یادداشتی در مورد تمدن هخامنشی نوشتم که در آن تعریض خیلی خفیفی به امپراتوری ایران باستان شده بود.
24 ساعت بعد میل باکس من از 98 ایمیل توهین آمیز و خشونت آمیزی پر شده بود که ایل و تبار من را با خاک یکسان کرده بودند. جملاتی پر از یک غرور باستانی و تاکید بر این نکته که نمی گذارند افتخارات و تاریخ پرغرور دوره هخامنشی و کوروش کبیر این گونه تحقیر شود. این میل ها به غیر از تلفن ها و نامه هایی بود که به دفتر روزنامه سرازیر شده بودند. آنجا بود که فهمیدم مسئله غرور ملی چه عنصر پیچیده ای است و مولفه ای این چنین پرارزش تا چه حد و حدود مبتذلی می توان سقوط کند. آنجا بود که به این نتیجه رسیدم، روح جمی مردمان ما چقدر از تحقیر شدن می ترسد. این که روح یک آریایی کهنه و مبهم اما پرغرور بر فراجامعه ما در حرکت است و خلاصه با هر چیزی شوخی کن اما به سمت کوروش نرو.
این بازی ترس از تحقیرشدن، ترس از دست کم گرفته شدن و ترس از حساب نشدن در میان بقیه از آن نقطه ضعف های روح پنهان ایرانی هاست که حالا دستمایه سیاست ورزی و اغراض جناحی شده است. از حق نگذریم ترکش های زشت این سوءاستفاده از این نقطه ضعف ایرانی از ماجراهای دولت دهم شروع شد. سایت های معتبر خبری مثل خبر آنلاین و عصر ایران که صدای طبقه متوسط ناراضی ایرانی بودند پر شده بود از گزارش هایی درباره تحقیر ایرانی و از دست دادن جایگاه ایرانیان.
این که واویلا امیر قطر با سندل یا چه می دانم دمپایی به دیدار احمدی نژاد آمده و این یعنی تحقیر ملی و هویت ایرانی. این که فلان سفیر اروپایی پای چپش را با زاویه 37 درجه روی پای راستش انداخته و کف کفشش به سمت ترقوه مقام ایرانی است و این یعنی تحقیر ایرانی. این که در فرودگاه دوبی مسافران یک پرواز را یک ساعت بیشتر مورد مواخذه قرار دادند و این یعنی توهین به هویت ایرانی.
این یعنی تحقیر این که در حضور احمدی نژاد در فلان مراسم سیاسی در ریودوژانیرو رئیس جمهور این کشور به استقبال نیامده و این یعنی تحقیر ایرانی. این که در هنگام سخنرانی احمدی نژاد این تعداد کشور سالن را ترک کردند و این یعنی تحقیر ملی…. دیپلماسی به چیزی در این حد پیش پاافتاده و مبتذل و عامه پسند تبدیل شده بود. کلیدواژه تحقیر، سایت های خبری سیاسی را پر کرده بود. اما چه کسی جرات اعتراض به این موج خبری مبتذل و سخیف را داشت؟ اگر هم جرات داشتید صدایتان به هیچ جا نمی رسید.
حالا بعد از دو سال که از روی کار آمدن دولت روحانی می گذرد چهره های جناح اصولگرا هم نشان می دهند که ظرفیت سوءاستفاده شان از این کلیدواژه تحقیر و مانور روی غرور ملی (که از قرار همیشه در معرض خطر است) کم نیست! اتفاقات منا این فرصت را برای اصولگرایان رادیکال و طرفداران سابق احمدی نژاد فراهم کرده که با همان سلاح اصلاح طلبان به تخطئه دولت روحانی بپردازند.
رادیکال ها ناگهان یاد غرور ملی افتاده اند و از هر فرصتی برای نشان دادن نشانه های تحقیر ایرانی در مناسبات دیپلماتیک و به رخ کشیدن آن استفاده می کنند. حجت الاسلام رسایی چند وقت پیش مفصلا درباره نوع پا روی پا انداختن یکی از دیپلمات ها در جلوی ظریف و روحانی قلمفرسایی کرد تا به همه ثابت کند که به دولتمرد ایرانی بی احترامی شده است. حالا در اتفاقات سازمان ملل این شور نگرانی از تحقیر شدن ایرانی به جاهای باریکی رسیده است.
در حالیکه رسانه های اصلاح طلب با لذت بر روی سالن تقریبا پر سازمان ملل به هنگام سخنرانی روحانی زوم کرده بودند و آن را نشانه گریز ایران از تحقیر ملی سابق می دانستند، ماجرای امتناع عربستان به ویزادادن به وزیر ارشاد (برای سفر به مکه و رسیدگی به تلفات حاجیان ایرانی) از نگاه این جناح تبدیل شده به تحقیر ایرانی و قدرت نمایی عربستان. نشانه های دیگر را هم پیدا کردند؛ عکسی که ظریف در کنار پادشاه کویت در مجمع سالانه سازمان ملل چمباتمه زده. اخباری منتشر شد که ظریف در کنار پادشاه کویت زانو زده و در حال التماس است و این یعنی تحقیر غرور ملی!
از آن طرف برای آنکه بدانید این گفتمان و این کشاکش بر سر تحقیر و غرور ملی چگونه به گفتمان مهم دیپلماسی کشور تبدیل شده خوب است به این قسمت از سخنان روحانی در بدو حضور در تهران دقت کنید که باز هم از زاویه دوقطبی تحقیر- غرور وارد شده است. «در مقایسه با گذشته که در ملاقات ها با لحن نصیحت و انتقادی با ایران صحبت می شد امروز هر که به ایران می رسد موضوع صحبتش این است که چطور می تواند به ایران بیاید و سرمایه گذاری کند.»
آقایان عزیز اصلاح طلبان گرامی، اصولگرایان محترم، این روح آریایی پنهانتان را غلاف کنید. این جوشش هخامنش وار و هراستان از خدای نکرده تحقیرشدن را بگذارید کنار. مگر به این سادگی روح بلند مردم ایران تحقیر می شود؟ این کینه جناحی تان تحت لوای تحقیر ملی، منافع ملی کشورمان را به بازی می گیرد. مطمئن باشید دستگاه رسانه ای سعودی ها اگر بفهمند تصمیم کینه ورزانه شان در عدم اعطای ویزا به وزیر ایرانی در مطبوعات و رسانه های کشورمان حمل بر تحقیر شده است بی اندازه خوشحال خواهندشد.
بی شک آن را نشانه اقتدار دستگاه دیپلماتیک خود قلمداد می کنند آن هم در شرایطی که عربستان در مقابل ایران بی شرمانه شمشیر را از رو بسته است. آیا منطقی است که به خاطر دشمنی جاهلانه سعودی ها که می دانیم با چه حسادت و عنادی با دولت و مردم ایران برخورد می کنند و پرده های شرم و حیا را به دور انداخته اند پای تحقیر را وسط بکشیم؟ چرا سعودی ها باید از تسویه حساب های درونی نظام ما احساس قدرت و پیروزی بکنند؟ یعنی درک این اتفاق این قدر سخت است؟
عکس چمباتمه زدن ظریف در کنار امیر کویت کوچک ترین نشانه تحقیر و استیصال ندارد. وزیر امور خارجه کشورما با ابتکار عمل سر میز امیر کویت رفته و با او حرف می زند. برخورد او با امیر کویت مثل برخورد دو نماینده مجلس با یکدیگر است.
آن فر مثلا پادشاهی کاملا از بین رفته و امیر کویت به دقت به حرف های ظریف گوش می دهد. ظریف این گونه وارد عمل شده تا به دلهره هزاران نفر از خانواده های حجاج گمشده ایرانی پایان دهد.
برای آنکه بتوانند در شرایط بحرانی میان ایران و عربستان، نماینده کشورمان را برای پیگیری رسوایی بزرگ سعودی ها وارد آن کشور کنند. منافع ملی فوری در این لحظه هرگونه مذاکره ای را مشروعیت می بخشد و مطمئنا منتقدان رادیکال دولت روحانی به خوبی به این مسئله واقف هستند.
طبیعتا با حل مسئله یافتن کامل مفقودین و بازگشت پیکرهای جانباختگان به ایران نوبت برخوردهای سفت و سخت تر دیپلماتیک از راه می رسد. تا آن موقع زیاد دربند تبلیغات توییتری و اینستاگرامی سعودی ها نباشید. این چند روز هم بگذرد و نوبت ما می شود…
نمی خواهیم منکر ضعف های دیپلماتیک احمدی نژاد و یا روحانی و همین طور امتیازات هر دو دولت در این حوزه باشیم. طبیعی است آنها که بر عادی سازی روابط با عربستان تاکید می کردند (آن هم به رغم مخالفت های مقامات بلندمرتبه نظام) دچار چه توهم ترسناکی بوده اند و از آن سو مشخص است که تنش زدایی دولت روحانی در فضای منطقه چه تاثیرات مثبتی داشته است. هیچ کدام از این دو زاویه، محور این یادداشت نیستند. اصل کلام مان این است:
در شرایط کنونی و در بحبوحه سیاست های کینه جویانه سعودی ها انسجام ملی در حوزه سیاست خارجی و منافع ملی بسیار بسیار بیشتر از آن روح آریایی پنهان شده در تک تک شما سیاستمداران ایدئولوژیک از هر دو جناح اهمیت دارد.
هیاهوی سیاسی در پاسپورت های ایرانی
ماجراها به این دولت و آن دولت مربوط می شود. اصولا در اینجا هر اتفاق ناخوشایند دیپلماتیک باعث می شود تا طیف مخالف دولتی که روی کار است سریعا دست به کار شوند و با شادمانی از تحقیر دیپلماتیک دولت مخالف فکری خود بنویسند. بدون آنکه از بیرون به ماجرا نگاه کنند. در کدام کشور، اختلافات فکر سیاسی داخلی (که امری طبیعی محسوب می شود) باعث می شود در مواضع بین المللی و دیپلماتیک پشت کشور خود را خالی کنند و از یک اتفاق ناخوشایند در حوزه دیپلماسی شادمان شوند و آن را مانند پتکی بر سر دولت روی کار خود بزنند؟
چه در دوران ریاست جمهوری احمدی نژاد و چه در دوران روحانی شاهد این اتفاق هستیم و با تغییر رئیس جمهور در سال 92 و بالطبع آن تغییر خط فکری سیاسی دولت، منتقدان سابق به شیوه طرفداران دولت گذشته به طرفداری از دولت می پردازند و طرفداران دولت سابق نیز به همان شیوه منتقدان گذشته در حال حاضر شدیدترین نقدها را به سوی دولت فعلی روانه می کنند. انگار فقط جای رسانه ها و منتقدان تغییر پیدا کرده. وگرنه همه چیز بر همان مدار می چرخد.
صادر نشدن روادید برای علی جنتی به عنوان نماینده ایران در امور حج، آخرین موردی است که این روزها، دستمایه انتقاد از دولت شده است. در ادامه برخی از موارد مشابه را مرور می کنیم.
ماجراهای نیویورکی
از همان ابتدا نیویورک برای دولت دردسرساز شد و به محلی برای انتقادهای مختلف از سوی مخالفان دولت تبدیل شد. مخالفان در فضای ایجادشده، منافع ملی و دیپلماسی را فراموش کرده و با توپ به انتقاد از دولت پرداختند.
1- روادید نماینده ایران: دولت روحانی در ابتدای روی کار آمدنش، «حمید ابوطالبی» را به عنوان نماینده ایران در سازمان ملل انتخاب کرد. او یکی از دیپلمات های باسابقه ایران بود که در آخر دولت آمریکا به بهانه نقش او در تسخیر سفارت آمریکا، ویزا نداد و دولت در نهایت مجبور شد فرد دیگری را به عنوان جانشین او معرفی کند. در همان زمان بود که رسانه های مخالف دولت با اشتیاق این اتفاق را پوشش دادند و دولت حسن روحانی را زیر سوال بردند. آن ها این اتفاق را نشانه ای از تحقیر ملی ایران قلمداد کردند.
2- فرودگاه جده: ماجرای فرودگاه جده و آزار دو نوجوان ایرانی در فرودگاه، باز هم باری دولت دردسرآفرین شد و بسیاری از مخالفان، دولت را برای این اتفاق مورد سرزنش قرار دادند، حتی با توقف حج عمره توسط دولت نیز موج انتقادها تا چند ماهی همچنان ادامه داشت درحالی که بر کسی پوشیده نبود قاعدتا دولت نقشی در کنترل ماموران فرودگاه جده نداشته است.
3- جنجال در فرودگاه استانبول: مردادماه امسال بود که درگیری میان سه مسافر ایرانی یک پرواز ترک با مسئولان فرودگاهی خبرساز شد. آن مسافران به دلیل درگیری با ماموران فرودگاه یک شب نیز در بازداشتگاه به سر بردند و روز بعد با حضور نماینده کنسولگری ایران در ترکیه، ماجرا ختم به خیر شد. همین موضوع اما تا مدت ها دستمایه انتقاد به سوی دولت شد.
4- عدم صدور ویزا برای حضور در منا: شروع انتقادها از انتشار خبر «بر زمین ماندن درخواست ظریف برای ملاقات با عادل الجبیر، وزیر امور خارجه عربستان» رقم خورد. ماجرایی که از اقدام ظریف در نیویورک برای این ملاقات و رد آن از طرف سعودی ها حکایت می کرد. پس از آن تصویری از ظریف در سازمان ملل منتشر شد که در حالت نشسته روی زمین، مشغول صحبت با امیر کویت است.
رسانه های منتقد دولت در تحلیل های خود نوشتند که این تصویر، متعلق به ملاقات اخیر ظریف با امیر کویت و صحبت پیرامون واسطه گری کشور کویت برای دیدار با مقامات سعودی است! اما نه تاریخ تصویر مشخص است و نه مسلما مکالمات صورت گرفته در آن. مورد آخر به علی جنتی، وزیر ارشاد مربوط می شود. پس از وقوع فاجعه منا، قرار شد دو هیات به منظور بررسی ابعاد حادثه به عربستان اعزام شوند. هیات اول به سرپرستی وزیر بهداشت بود که ویزای آن ها دو روز پیش از سوی دولت عربستان صادر شد. هیات دوم نیز به سرپرستی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی قرار است در عربستان حضور پیدا کنند که تا این لحظه ویزای این هیات صادر نشده است. همین ماجرا آتش انتقادها را تند کرده و برخی رسانه ها به جای انتقاد از دولت عربستان، به دولت خودمان انتقاد کرده اند…
داستان های دنباله دار
دقیقا اتفاقات مشابه نیز برای دولت احمدی نژاد رخ می دهد و منتقدان او در مواردی که پای مواضع دیپلماتیک در میان بود، آتش انتقادها از او را تندتر می کردند. خالی شدن صندلی های سازمان ملل در زمان سخنرانی های او یکی از این موارد بود که منتقدان داخلی همواره روی آن مانور ویژه ای می دادند.
یکی از اتفاقات قابل توجه در سفرهای احمدی نژاد به آمریکا، حضور و سخنرانی او در دانشگاه کلمبیا بوده است. سخنرانی او در این دانشگاه حواشی بسیاری داشت و با وجود آن که رئیس این دانشگاه حواشی بسیاری داشت و با وجود آن که رئیس این دانشگاه پیش از شروع سخنرانی در اقدامی خارج از عرف توهینی آشکار به رئیس جمهور کرد اما برخی منتقدان داخلی او نیز با شادمانی این خبر را پوشش دادند.
سفر احمدی نژاد به رم برای شرکت در اجلاس سازمان خواروبار جهانی نیز یکی دیگر از این موارد بود. نخست وزیر وقت ایتالیا در ضیافت شامی که بعد از نشست فائو به افتخار میهمانان خارجی شرکت کننده در کنفرانس فائو برپا ساخته بود، احمدی نژاد را دعوت نکرد، واتیکان نیز با اعلام اینکه پاپ به طور شخصی با رهبران کشورها دیدار نمی کند اعلام کرد با احمدی نژاد دیداری نخواهد کرد.