جنایت زنانه برای رسیدن به عشق جوانی
قتل این زن جوان که نیلوفر نام داشت، یک سال قبل اتفاق افتاد. آن زمان اهالی خیابانی در غرب تهران به آتشنشانی خبر دادند خانهای آتش گرفته و شعلهها آنقدر بلند است که احتمال آتشگرفتن خانههای مجاور هم وجود دارد. وقتی مأموران آتشنشانی موفق به مهار حریق شدند و داخل خانه سوخته رفتند، جسد زنی را پیدا کردند که هرچند نیمی از بدنش سوخته بود اما شواهد نشان میداد به قتل رسیده و سپس سوزانده شده است ضمن اینکه کارشناسان آتشنشانی هم اعلام کردند آتشسوزی عمدی به نظر میرسد.
با توجه به پیداشدن جسد زنی در محل حادثه، بازپرس جنایی در جریان قرار گرفت و به دستور او جسد به پزشکی قانونی انتقال یافت و تحقیقات برای روشنشدن ماجرا آغاز شد. وقتی مأموران دوربین مداربستهای را که مقابل ساختمان کار گذاشته شده بود، موردبررسی قرار دادند، متوجه شدند دقایقی قبل از آتشسوزی خواهرشوهر مقتول از خانه خارج شده و سپس زنی دیگر نیز پشت سر او از خانه بیرون رفته است. این در حالی بود که شوهر مقتول به نام فرید در خانه حضور نداشت و آنطور که اطرافیان میگفتند به یک سفر کاری رفته بود.
مأموران خواهرشوهر نیلوفر را موردبازجویی قرار دادند. او گفت: «من نمیدانم چه اتفاقی افتاده است. فقط برای بردن بچه برادرم پیش نیلوفر رفتم، چون بچه میخواست با بچههای من بازی کند. قصد دیگری هم نداشتم و بعد از اینکه خانه آتش گرفت موضوع را متوجه شدم و نمیدانم زنی که بعد از من از خانه خارج شده کیست».
بررسیها نشان داد آن زن ستاره نام دارد و از دوستان خانوادگی مقتول بود که گاهی به خانه او رفتوآمد داشت. ستاره نیز منکر اطلاع از قتل شد اما آنچه از بررسی زندگی خصوصی فرید به دست آمد، راز قتل را فاش کرد. پلیس متوجه شد هرچند فرید در سفر بوده و زمان قتل در خانهاش حضور نداشته اما از مدتها قبل با ستاره رابطه برقرار کرده و نیلوفر هم متوجه شده بود زنی به غیر از خودش در زندگی شوهرش وجود دارد و این موضوع باعث اختلاف آنها شده بود، همچنین مشخص شد فرید قصد داشت از همسرش جدا شود، اما نیلوفر نمیدانست دلیل این تصمیم چیست و بارها از شوهرش پرسیده بود چرا میخواهد چنین کاری بکند ولی جوابی نگرفته بود.
مادر مقتول به مأموران گفت: «رفتارهای فرید طوری بود که ما فهمیده بودیم او به دخترمان خیانت میکند، حتی یک بار نیلوفر به محل کار شوهرش رفته و از او پرسیده بود چه کسی برایت دستهگل آورده که او گفته بود از دوستان قدیمم برای دیدنم آمده بود با اینکه نیلوفر تشخیص داده بود سلیقه یک زن در انتخاب گلها نقش داشته اما نمیخواست باور کند شوهرش به او خیانت میکند. دخترم میگفت سفرهای شوهرش زیاد شده است و شبها هم با کسی تلفنی صحبت میکند. ما هیچوقت فکر نمیکردیم این شخص ستاره باشد».
تحقیقات فاش کرد آشنایی ستاره و فرید به سالهای قبل از ازدواج مرد جوان بازمیگردد. این دو ١٠ سال قبل از حادثه رابطهای عاشقانه با هم داشتند و بعد از مدتی تصمیم به ازدواج گرفتند. اما بنابر دلایلی از زندگی همدیگر بیرون رفتند فرید با نیلوفر ازدواج کرد و ستاره هم با مردی دیگر زندگی مشترک تشکیل داد. مدتی بعد فرید و نیلوفر بچهدار شدند. آنها صاحب پسری هفتساله بودند که ستاره و فرید یکبار دیگر اتفاقی همدیگر را در یک میهمانی دیده و عشق سالهای دور دوباره به سراغ آنها آمد و با هم رابطه برقرار کردند.
فرید درباره نحوه آشنایی دوبارهاش با ستاره به مأموران گفت: «در یک میهمانی همدیگر را دیدیم و از سالهایی که از هم دور بودیم گفتیم. بعد از آن ستاره به من گفت از شوهرش جدا شده و حالا تنها زندگی میکند. ارتباط ما اول تلفنی بود، کمکم احساس کردم مثل همان سالها ستاره را دوست دارم. رابطه ما بیشتر شد و او را صیغه کردم. با هم به سفر میرفتیم و خیلی خوب بودیم برای اینکه با ستاره به صورت دائم ازدواج کنم باید از نیلوفر جدا میشدم اما ما پسری داشتیم که او خیلی آسیب میدید. ماجرای جدایی را به نیلوفر گفته بودم اما قبول نمیکرد و میگفت باید دلیلی بیاوری. تصمیم گرفتم نگویم زنی دیگر در زندگی من است چون قطعا به ستاره شک میکردند. ستاره چندبار به خانه من و نیلوفر هم آمده بود و زنم را میشناخت.
این مرد در ادامه گفت: «چند روز قبل از حادثه من به یک سفر کاری رفتم. ستاره همراهم نبود. به او گفتم همکارانم متوجه میشوند بنابراین نمیتوانم تو را با خودم ببرم. من و ستاره با هم بحث کرده بودیم و رابطهمان داشت کمرنگ میشد. داشتم به این فکر میکردم که بهجای جدایی از نیلوفر، از ستاره جدا شوم که به من خبر دادند همسرم کشته شده است».
با فاششدن رابطه ستاره و فرید این زن مجبور شد به قتل اعتراف کند. او گفت: «فرید میخواست من را بهخاطر نیلوفر ترک کند. این اتفاق یکبار ١٠ سال قبل افتاده بود. من به نیلوفر حسادت میکردم به همین خاطر هم وقتی برای دیدنش به خانهاش رفتم، یکدفعه چنان عصبی شدم که چاقو را برداشتم و با او درگیر شدم و چند ضربه بر بدنش زدم. نیلوفر روی زمین افتاد، نمیتوانستم کاری کنم جز اینکه خانه را آتش بزنم. درگیری ما درست زمانی اتفاق افتاد که خواهر فرید به خانه او آمد و بچه فرید را با خودش برد. من هم فرصت را مناسب دیدم تا با او درگیر شوم».
بعد از پایان اعترافات متهم با توجه به اینکه فرید از موضوع قتل خبر نداشت و زمان حادثه در شهرستانی دیگر بود، بازپرس او را از اتهام معاونت در قتل تبرئه کرد اما این برائت مورد اعتراض اولیایدم قرار گرفت و آنها با این ادعا که دامادشان با رابطهای که برقرار کرده باعث این قتل شده است، خواستار تجدیدنظر در این حکم شدند. اعتراض اولیایدم اکنون برای بررسی به شعبه هشت دادگاه کیفری شماره یک ارسال شده است.