اعدام و زندان، پايان سناریوی پدرکشی
آخرين روز مرداد سال ٩٢ مأموران پلیس آگاهی شرق استان تهران وقتي داشتند در یکی از مناطق اطراف ورامین گشت ميزدند با جسد مرد میانسال روبهرو شدند. اين مرد با ضربات چاقو به قتل رسیده بود، براي همين بلافاصله تيم جنايي تحقیقات خود را برای افشای راز این جنایت آغاز کردند. اولين اقدام شناسايي هويت مقتول بود و ماموران درحال تحقيق روي اين مسأله بودند كه زنی به پلیس آگاهی رفت و خبر از ناپدیدشدن شوهرش داد. او گفت كه همسرش برای رفتن به محل کار از خانه بيرون رفته اما دیگر برنگشته است. بعد از اين اظهارات بود كه مأموران دریافتند جسد کشفشده متعلق به همسر اين زن است.
زن جوان وقتي متوجه قتل شوهرش شد، برادرزاده شوهرش را که خواستگار دخترش بود بهعنوان قاتل معرفی کرد و گفت: برادرزاده شوهرم خواستگار دخترم بود اما همسرم با این وصلت مخالفت کرد و به او جواب منفی داد، او هم از روي کینهجویی همسرم را کشته است.
بعد از اظهارات وی، مأموران خواستگار دختر مقتول را دستگیر کردند اما در تحقیقات مشخص شد که وی بیگناه بوده و نقشی در جنایت نداشته است.
درحالیکه تحقیقات پلیسی در این زمینه ادامه داشت، تيم تحقيق متوجه تناقضگوييهاي همسر مقتول شدند و با مظنون شدن به او، تحقیق از وی را ادامه دادند تا اینکه در نهايت زن مرموز راز جنایت را فاش کرد. وی گفت: مدتی بود که با همسرم اختلاف داشتم و همیشه با هم درگیر بودیم. روز حادثه بار دیگر با هم درگیر شدیم. او مرا مورد ضرب و شتم قرار داد در همین هنگام دختر و پسرم به حمایت از من وارد درگیری شدند و شوهرم كه بهشدت عصبانی بود با آنها درگیر شد. در همین هنگام فرزندانم با چاقو پدرشان را به قتل رساندند که من هم با آنها در کشتن شوهرم همکاری کردم. بعد از قتل، جسد وی را نیمههای شب از خانه بیرون بردیم و در اطراف ورامین رها کردیم.
بعد از اعترافات این زن، مأموران دختر و پسر وی را دستگیر کردند كه آنها هم به جرم خود اعتراف كردند اما در ادامه دختر مقتول اظهارات خود را تغییر داد و گفت: من قرار بود با پسرعمويم ازدواج كنم ولي پدرم مخالفت ميكرد. براي همين نقشه قتل او را كشيدم و با مادر و برادر ١٥ سالهام در ميان گذاشتم. آنها هم قبول كردند و با هم ١٨ ضربه چاقو به پدرم زديم.
با اين اظهارات، كيفرخواست هر سه متهم از سوي نماينده دادستان صادر شد و به دليل نبود اولياي دم دادستان براي متهمان تقاضاي قصاص كرد. صبح ديروز مادر و فرزندانش در مقابل سه قاضي جنايي از خود دفاع كردند و تمام اظهارات خود را انكار كردند. آنها سعي داشتند با اظهارات دروغين، مسير پرونده را منحرف كنند.
زن جوان با انكار قتل شوهرش به هيات قضايي گفت: «من شوهرم را به قتل نرساندم. كمي با او اختلاف داشتم و چون به زنهاي غريبه پيامك ميزد از دستش ناراحت بودم، ولي اين دليل نميشود دست به جنايت بزنم. باور كنيد پسرم پدرش را كشت چون با او اختلاف داشت. اگر هم من اعتراف كردم براي اين بود كه پسرم به تنهايي مجرم نباشد و در مجازاتش تخفيفي قایل شوند.»
بعد از آن دختر مقتول نيز به قضات گفت: «باور كنيد من پدرم را نكشتم و اصلا در جريان نقشه قتل نبودم. روز حادثه از خواب بيدار شدم و ديدم كه برادرم، پدرم را به قتل رساند.
پسر جوان هم درباره اتهام خود گفت: من به تنهايي پدرم را كشتم و مادر و خواهرم در اين جنايت نقشي نداشتند.
در پايان نيز هيات قضايي وارد شور شدند و زن جوان را به اتهام قتل شوهرش، به قصاص، دختر مقتول را به ٣سال زندان و پسر مقتول را هم به دليل زير ١٨سال بودنش در هنگام جنايت به ٥سال زندان و ديه محكوم كردند.