هزارمین «امروز»؛ هزارمین امید
اخبار بازار ایران؛ ابوالفضل شاکری – البته، عشق که باشد همهچیز آسان میشود. خبرنگارانی عاشق، نویسندگانی عاشقتر و مخاطبانی که در تعامل با آنها جان میگیریم و اصلاً همراهی آنان بوده که این هزار گام برداشته شده که این راه هموار شده و این حرکت تداوم یافته است.
حکایت روزنامهنگاری حکایت غریبی است. روشنگری کار ماست. دفاع از داشتهها و آرمانهایمان و تلاش برای پیدا کردن گوشهای شنوا. سالهاست که در کار نقد و تحلیلایم. سعی میکنیم که اندکی جلوتر از پایمان را ببینیم و در مورد آینده هوشیار باشیم. برای همین است رویش موهای سپید بر سرمان و اندوه و دلهره در بغضمان. برای همین است که کلاممان برای مردم آشناست و از طرف آنان به چانهزنی با تصمیم گیران میپردازیم. مینویسیم و مینویسیم تا بلکه گوش شنوایی بیابیم و آستینهایی را ببینیم که بالا زده میشوند تا دردی از مردم را دوا کنند.
حکایت ما در این هزار «امروز»، حکایت هزار درد است و هزار خنده. هزار امید است و هزار سنگ در مقابل راه. هزار هزار بار هم اگر بمیریم و دوباره زنده شویم، این قلم در دستانمان است و رسالتمان نوشتن. روزنامهنگار جماعت وظیفه ذاتیاش را به انجام میرساند. روزنامه سقفی است برای جمع شدن دلسوختگان این مرز و بوم. جمع شدیم تا آنچه را که باید کشف کنیم، کشف کنیم. آنچه را که باید بنویسیم، بنویسیم البته خیلی جاها هم باید سکوت کنیم و سکوت کریم. آنچنان که در مرگ عزیزانمان خاموش میمانیم. کرونا خیلیهایمان را برد. یادشان گرامی.
این روزها کشور در آستانه تحولاتی عظیم است، مذاکرات وین، ریلگذاریهای جدید فرهنگی و اقتصادی دولت رئیسی، فرمان جهاد تبیین و بازگشت دوباره به اهداف و مرور دستاوردهای انقلاب. یقین بدانید مهمترین ابزار در این میان رسانه است و ما خشنودیم که در این زمینه عصای دست باشیم. چراغی را روشن کردهایم و حالا باید هر چه جلوتر و دورتر را ببینیم. باید ببینیم و بصیرت افزایی کنیم. باید ببینیم و آنجایی که لازم است، حرف حق را به میان آوریم. حکایت ما این است. حکایت هزار «امروز» پیشینمان نیز همین بوده است.
امیدواریم همچنان بتوانیم به راهمان ادامه دهیم. راهی که اگرچه ناهموار است اما سبب تزریق امید به جامعهای میشود که نیازمند توجه است. ما مدیون خون عزیزانی هستیم که برای پاسداشت اهداف انقلاب از جان و مال خود گذشتند تا ما بتوانیم قلمبهدست بگیریم و بنویسیم.
فردا را کسی ندیده، دیروز را هم فراموش کن، اما «امروز» در دستان توست.