فرزند ناقصالخلقهای بهنام «بنزین پتروشیمی»
فرزین سوادکوهی- ماجرای اندوهناک و خجالتبار تولید بنزین با درصد آروماتیک بالا و مضر زندگی انسانی، در گذشتهای نه چندان دور مدال افتخاری شده بود برای پیشاهنگمآبان نسلی که مدعی بودند شاخ غول شکستهاند و در دورانی که وارادت بنزین کمر اقتصاد کشور را خم کرده بود، شقالقمر کردهاند. شعار «ما میتوانیم» درست در زمانهای که پینه به پیشانیهای دوآتشه، عرض خود میبردند و زحمت ما میداشتند بیشباهت به گوساله سامری نبود. فتامل!
روزگاری، از آنچه افتد و دانی، مهندس جوانی طرحی داد مبنی بر اینکه آقایان قدم رنجه بفرمایند و از واحدهای پتروشیمی موجود بازدیدی به عمل بیاورند و ببینند که میتوان با چشم بستن بر بخشی از تولیدات پتروشیمی، بنزینی تولید کرد که به درد آخر و عاقبت کشور بحرانزده بخورد. با این طرح ظاهرا میشد دو تیر را با یک نشان زد. هم میشد از تله واردات بنزین خلاص شد و عطش جامعه تشنه سوخت را سیراب کرد و هم پالایشگاهسازی تقلبی را جای اصل جا زد و شعار داد که ما میتوانیم!
الی ماشاا… نفت بشکهای صد دلار به بالا هم که چرب و شیرینی مهیا کرده بود که نمیشد از حلاوتش گذشت. دوران، دوران برهکشان عالیجنابانی بود که از بنزینسازی تصوری داشتند در اندازه آش شله قلمکار.
طبق معمول شاخکهای منفعتطلبی «آقا زرنگه»ها بوی خوش امتیازگیری و پول را مثل همیشه احساس کرد. چه فرصتی از این بهتر که رزومه کاری را با اجرای چنین طرحی، چاق و چلهتر کرد و سندی به دوسیه افتخارات نداشته افزود؟ طرح تولید بنزین مهندس فریبرز پناهی از آن دست طرحهایی بود که میشد در پشت آن بسیار امتیازها گرفت و بر خر مراد پوپولیسم بالغ شده جامعه سیاستزده ایران سوار شد. مشروط بر اینکه گوشه دلارهای تولید پتروشیمی تا نشود و خم بر ابروی حضرات کیمیاگر (که همان زمان هم از محل گاز و نفتای مفت، پشت هفت پشت خود را بسته بودند) نیافتد. جلسات بحث و بررسی پشتبند هم برگزار شد یا نشد آقایان دیدند که از تولید پتروشیمی که نمیتوان کم کرد و از سویی از خیر و برکت یک طرح سودآور هم که نمیشود گذشت، پس چه بهتر است که حلوای جوانک مبدع طرح را پیشخور کنند و در ظاهر طرح را به اجرا دربیاورند و «ما میتوانیم» دروغین خود را مثل یک سیلی طلبکارانه به صورت مردمان سیهروز زمانه بزنند که دیدید علیآباد هم شهری است و ما میتوانیم و شما نمیدانید؟ اگر هم بعدا گندش درآمد، بازی مضحک «کی بود کی بود من نبودم» همیشگی خود را راه بیاندازند. این بیمرامی پیش از آن هم در اجرای طرحهای دورغین مختلف جواب داده بود و رد نمونه آن را بعدتر هم میشد در پروژههای پوک موسوم به ۳۵ ماهه گرفت. صحنه سیاهکاری سیاهبازان خوب مهیا شده بود.
چیزی نگذشت که طرح پناهی را با روایت خود به اجرا گذاشتند و حاصل، تولید بنزینی شد که مکافاتش با آلایندههای بسیار خطرناک، نه تنها در ریه و جسم مردمان نشست، بلکه تا روی یقه پیراهن آنها هم اثر گذاشت.
اما از آنجا که ماه پشت ابر نمیماند، پناهی به تازگی پرده از این راز برداشت که این طرح به طور ناقص به اجرا رسید. او گفت: «این پروژه تنها در صورتی قابلیت اجرا داشت که تمام واحدهای یک مجتمع پتروشیمی به تولید بنزین اختصاص یابد و از تولید سایر محصولات پتروشیمی معاف شود.»
اما اینطور نشد، پتروشیمیهای نوری و بندر امام و بوعلی که مستعد اجرای این طرح بودند، به فرموده حضرات هرگز حاضر نشدند از خیر بخشی از تولید خود بگذرند و نتیجه این شد که واحدهای تولیدی هم محصول پتروشیمی به بازار عرضه کردند و هم ریفورمیت را برای مخلوط کردن با بنزین به بنزینساز تحویل دادند.
بعد هم جوانک طراح را پی سودای خود فرستادند و با یقههای تا آخر بسته خود زیر شعار عوامفریبانه «ما میتوانیم» عکس یادگاری گرفتند. هرچند با گذشت اندکزمانی دم خروس بیرون زد و رسانهها هم حساس شدند که ماجرای بنزین پتروشیمی دیگر چیست که این داستان را به پا کرده؟
اما پیادهنظام شبهرسانهای در کنار شلتاق و هیاهو و سیاستبازی مزوران دروغپرداز به سادگی از پس همه کارها برآمد و خیلی زود سروصداها خوابید و تنها آنچه باقی ماند، روح زخمخورده آدمیانی بود که برای قدرتطلبی مشتی منفعتطلب ریاکار از جان و مال و سلامت خود گذشتند و سر در گریبان بیکسی خود فرو بردند. بعدتر هم وقتی بازی سیاست ورقی دیگر رو کرد و «آقا زرنگه»ها میزهای مدیریتی خود را بالاجبار تحویل دادند، نه از تاک نشان ماند و نه از تاکنشان.
اینک برخی از تابناکطینتان که از مهلکه آن بازی پلید جان سالم به در بردهاند، دوباره آن پرسشها را پیش آوردهاند که شما پالایشگاهسازان دوآتشه آن زمان، بهراستی چگونه شب سر بر بستر میگذارید وقتی میبینید ثقل سیاه نمایش شرمآورتان سایه ابر تیره تزویر را روی سر شهرهای ما پهن کرده؟ چگونه زبان به دشنام باز میکنید و گناه را بر گردن دیگران میاندازید؟ چطور ادعا میکنید که میزان آروماتیک بنزین تولیدی شما در پتروشیمیها عددی نبوده است که آلایندگی ایجاد کند؟ شما که از اینجور طرحهای خلاقانه در قفا و خفا داشتید، چرا منتظر جوانک مبدع طرح بودید؟ یعنی طرح پناهی تا آنجا خوب بود که بتوان از پتروشیمیها بنزین تولید کرد اما آنطور که شما رهنمود میفرمایید؟ اگر شما از پناهی کاربلدتر بودید، چرا خودتان زودتر دست به کار نشدید و اگر بلد نبودید چرا در نیمه کار او را پی نخود سیاه فرستادید؟ و اصلا این چه صنعت پالایشی بود که معطل طرح یک مهندس حوزه پتروشیمی مانده بود؟
یعنی شما میدانستید که دامنه خوراک و محصول خروجی واحدهای CCR در مجتمعهای پتروشیمی و پالایشگاهی یکسان است و پناهی نمیدانست؟ اگر اینطور است که اصلا پناهینامی چهکاره بود که به بازی گرفته شد؟ شماها که عقل کل بودید چطور نفهمیدید که ریفورمیت تحویلی از پتروشیمیها که آروماتیکی ۸۳ تا ۸۵ درصدی دارد، وقتی با نفتای سنگین پالایشگاه مخلوط میشود یک هیدروکربنی تحویلتان خواهد داد که پدر صاحب بچه را در میآورد؟ حالیا بهوش باشید که از قضا اینک آروماتیکهای سنگینی مانند بنزن، تولوئن و زایلین و هزار آشغال دیگر بجای شما زبان درآوردهاند و به مردم میگویند که چه تباه بود حاصل فکر بکر شما.
از همه اینها بدتر اینکه چرا حالا صدایتان درآمده است؟ چرا در تمام این سالها که برای نقد گروه جدید پالایشگر مدام پستان به تنور میچسباندید، نیامدید بگویید طرح خوبتان را خراب کردند؟ خدا وکیلی آنالیز ریفورمیت پتروشیمی برزویه را با ستاره خلیج فارس در ترازوی مقایسه گذاشتهاید که اینطور حکم صادر میکنید که این دو با هم فرقی ندارند؟ ستاره خلیج فارس که در زمان شما آه نداشت که با ناله سودا کند، چگونه در عرض دو سال به بزرگترین مجتمع تولید بنزین پاک تبدیل شد؟ در پالایشگاه اصفهان چه گلی به سر صنعت پالایش زدید که همزمان میخواستید در طرحهای جدید پالایشگاه تبریز هم تخم دو زرده کنید و مدیران بعدی آمدند و کاسه کوزه شما را جمع کردند؟ شما که همین حالا هم نان شرکت پالایش و پخش را میخورید، چگونه زیرآب جماعت جدید را میزنید؟ این نقد بر جناب پناهی هم وارد است که چرا تا این زمان دم برنیاورده و بالاجبار خبرنگار پرسشگری که مثل همه ما شهروندان این زمانه جانش به لبش رسیده از زیر زبانانتان کشیده که در بوعلی و برزویه و بندر امام به اسم خودکفایی بنزینی چه بلایی سر مردم آوردند؟
اینک پسندیدهتر آن است که بگویید صاحب این بچه کیست و چه کسی اولین بار عبارت عبرتبار «بنزین پتروشیمی» را سر زبانها انداخت؟ شک نکنید که اگر شما هم لب به سخن باز نکنید، دیگرانی هستند که در پیشگاه این مردم، بلبلزبانیهای دوران شکوه کذاییتان را به یادتان بیاورند.