نبرد کاغذها
اخبار بازار؛ علی شمیرانی – خندیدم. چون سابقه ورزش داشتم به او گفتم مسابقات کشتیکچ را دیدهای؟ چند مرد قوی هیکل روی رینگ میروند، با مشت و میز و صندلی به سر و روی هم میکوبند، جالب آنکه خون هم از دماغ یکی نمیچکد! چون هر دو با هم دوست هستند و همه ضربهها نمایشی است و کنترل شده. اتفاقا کافیست یکی از آن ضربهها تصادفا از کنترل خارج باشد تا مسابقه متوقف شود!
از قضا بر حسب هیجان جمعیت و تماشاچیها، روی همان رینگ و در حال مسابقه هم تصمیم میگیرند چه کسی مثلا برنده شود. به رختکن هم که میروند، پولشان را میگیرند و شب هم میروند در یک بار تا روز بعد و مسابقه بعد.
تماشاچیها هم دو دسته هستند، آنها که میدانند یک نمایش میبینند و برای سرگرمی دنبال میکنند و آنها که فکر میکنند واقعا در حال دیدن یک مبارزه تمام عیار هستند!
تو هم یکی از آن دسته تماشاچیها هستی که فکر میکنی دو طرف واقعا در حال ضربه زدن به یکدیگر هستند. در حالیکه اینطور نیست و این مقالههایی که برخی در رسانهها خطاب به هم مینویسند، در حکم همان کاغذهایی است که در دوران بچگی و در مدارس مچاله کرده و به سمت یکدیگر پرت میکردیم. ظاهرا جنگ میکردیم اما میدانستیم که قرار نیست کسی آسیب ببیند و هدف خنده و نشان دادن قدرت نشانهگیریمان بود. همین.
حالا هم مثلا در مورد سرنوشت شبکه ملی اطلاعات چند سالی میشود که این مسوول مصاحبه میکند و آن مسوول پاسخ میدهد و احدالناسی هم از دو طرف، مورد سوال یا مواخذه قرار نمیگیرد که فلسفه این بگومگوها چیست؟ مثلا مردم و رسانهها بدانند حق با کدام طرف است، در عمل و واقعیت چه چیزی قرار است تغییر کند؟
یا در مورد کارت سوخت و رفت و آمد مجدد آن، این همه گفتیم و گفتند و شنیدیم. نتیجه چه شد؟ یا در مورد انبوهی از سامانههایی که سالهاست راهاندازی نمیشوند و جز تذکر و مصاحبه و مقاله و گزارش، شاهد اقدامات عملی و ملموس نیستیم چه؟ بماند که این روزها برخی پا را فراتر گذاشته و رو به مزهپرانی و طنز هم آوردهاند.