تصویرسازی چیدمانی چگونه هنري است؟
علي روستايي: در مصاحبه ای با ایشان خواستار توضیح بیشتر پیرامون این نوع از تصویرسازی و به طور کلی گونه های مختلف تصویرسازی هستیم.
آنچه تصویرسازی را در شاخه ارتباط تصویری visualcommunication جای میدهد نقش هدفمند و کاربردی آن است. این گونه از هنر که در ابتدای پیدایش دارای کارکردی تزئینی بوده است با کتاب آرایی رشد کرده و در دوران معاصر طیف وسیعی از زندگی اجتماعی، علمی، صنعتی و فرهنگی ما را در بر می گیرد. به موازات رشد گسترده این فن در ابعاد مختلف، شیوههای اجرایی آن نیز دستخوش دگرگونی شده است. ادغام این هنر که پیشتر بر پایه طراحی و نقاشی بود با مدیاهایی نظیر عکاسی، سینما، حجم سازی و ابزار دیجیتالی ابعاد دیگری یافته است.
آیا در ایران، در حال حاضر از این گونههایی که نام بردید استفاده میشود؟
رشد تصویرسازی در ایران گوی سبقت را از سایر هنرها ربوده است، تصویرسازی مفهوم گرا نیز هم اکنون روندی رو به رشد را طی میکند. نمونههای شاخصی از این هنر که غالبا بر پایه مفاهیم اجتماعی بهوجود میآید اخیرا در تهران به نمایش درآمده است؛ صالح تسبیحی هنرمندی با پیشینه تصویرسازی دو نمایشگاه چیدمان مفهومی داشته است که در آنها علاوه بر استفاده از تصویر، از حجم، موسیقی، نور و حتی پرندگان تاکسیدرمی شده استفاده کرده است، گرچه ممکن است آثار او را بیشتر در زمره حجمهای مفهومی قلمداد کرد اما به نظر میرسد امروزه نمیتوان مرزبندی و تعریف دقیقی از گونههای مختلف هنری داشت و یا اثر حجمی تصویرگر برجسته ایرانی هدي حدادی که رویدادی اجتماعی را در کشور هندوستان روایت میکند،تلفیقی از تصویرسازی و حجم سازی است؛ نمونههای دیگر آن را در آثار مرتضی زاهدی میبینیم.به نظر میرسد این تلفیق گونههای مختلف هنر اتفاق بسیار خوبی است.
شاید این روند نیز یکی از جریاناتی است که بی ارتباط با جهانی شدن هنر نیست.
بله، به نظر تعبیر زیبایی میرسد، تبدیل دوباره جزء به کل و رسیدن به جهانی که مرزبندی و تحدیدهای قومیتی عامل بازدارنده امتزاج فرهنگها و رسیدن به کلیتی یکپارچه از زندگی اقوام بشری در کنار یکدیگر نخواهد بود. البته جهانی شدن هنر به عنوان
پدیده ای نو ظهور که در دهۀ 60 میلادی و با پیدایش تکنولوژیهای نوین در غرب مطرح شد، امروزه با استفاده از اینترنت و سرعت رشد انتقال فرهنگ و هنر تغییری در تعریف ما از زمان و مکان بهوجود آمده است که بر سرعت رشد جهانی شدن می افزاید. یکی از پیامدهای این امر ساختارشكني در اشکال شناخته شدۀ هنری بوده است. همین امر موجب درهم شکستن مرزها و تعریفهای از پیش تعیین شدهای است که تا پیش از قرن نوزدهم میلادی رایج و پذیرفته شده بوده است؛ این اصطلاح به معنای پذیرش و گسترش فرهنگ غالب و سرمایه داری نیست بلکه بوسیلۀ نزدیکی و ارتباط سریع افراد با قومیتها و فرهنگ های گوناگون رشد و توسعۀ فرهنگی با سرعت از تمام نقاط مختلف جهان منتقل میشود و تأثیر و تأثرات فرهنگی را ایجاد میکند. در این راستا ادغام گونههای مختلف هنری نیز امری اجتناب ناپذیر خواهد بود.
در مورد مجموعه رستم هر روز میمیرد؛ آیا قصد دارید این پروژه را که مضمونی حماسی دارد ادامه دهید؟
بله، همانطور که گفتم این نوع از هنر به دغدغههای اجتماعی هنرمند مربوط میشود. من نیز برای بیان حساسیت ذهنیام به موضوع کشتن و کشته شدن از دو اسطوره حماسی؛ رستم و سیاوش استفاده کردهام.
تصویرها را به روش هنر سایهایschattenschpilen که برای نخستین بار نمونهای تاریخی از آنرا در موزه پرگامون برلین دیده بودم، برش داده و با عناصر دیگری تلفیق كردم؛ امتداد اثر هنری از قاب روی دیوار به فضای نمایشگاه رویکردی بود که برای نمایش امتداد این رخداد(کشتن و کشته شدن) تا امروز و لحظه دیدار مخاطب از اثرم برگزیدم.
امیدوارم بتوانم این پروژه را که از لحاظ ظرافت در اجرا کار بسیار دقیق و وقتگیری است به زودی به اتمام برسانم.
179/