صندلیهایی با توانمندیهای زنانه اما سایههای سنگین مردانه
نرگس ملکزاده/ آموزگار
برگزاری سمینارهاو جلسات متعدد در خصوص جایگاه و نقش آنان در توسعه حکایت از واقعیتی دارد که تا کنون نقش زنان به عنوان یکی از ارکان توسعه نادیده گرفته شده واین خود نشأت گرفته از تبعیضات و نابرابریهای جنسیتی موجود در تمام سطوح جامعه است این چشمپوشی در حالی صورت گرفته که بهداشت و آموزش این دو بخش بزرگ دولت توسط زنان اداره میشود که البته این حضور پررنگ عددی نیز نتوانسته ضامن حضور آنان در بخش کلان مدیریت شود و غالبا به همان مدیریتهای خرد بسنده شده است این دیدگاه غالب در سطح کلان کشور جایگاه زنان را در پستهای میانی و غالبا در حد کارشناسی متصور میشود و این نگاه جنسیتی قطعا مانع اصلی بهره وری از توانایی زنان است.
زنان به عنوان عضوی از فعالان اجتماع باید با بروز شایستگی، خود را در اولویتهای انتخاب قرار داده تا شرایط تغییر نگاه سنتی در مورد زنان و روی آوری به نگاه انسانی فراهم شود. بحث مدیریت زنان در کشور محدود و قابل تشبیه به یک دریاچه است که در نوع خود وسیع اما قابلیت پیوستن به آبهای بزرگ و اقیانوسها برایش فراهم نشده و سطح ترقی او محدود به شرایطش شده است نه توانمندیهایش. گویی حضور زنان در عرصههای بالاتر میسر نیست واین دیدگاهی است در سطح کلان که جایگاه زنان در پستهای میانی را تقویت میکند و خود آغاز محدودیت و حضور حداقلی زنان در تصمیمگیریهای کلان کشور است. با نگاهی گذرا به آمارهاي تلخی مسئله بیشتر مذاقمان را میآزارد و آن حضور بسیار ناچیز کمتر از ۳درصد زنان در عرصه مدیریتی کشور است. این عدد با رشد روز افزون سطح تحصیلات و موفقیتهای اجتماعی زنان در سالهای اخیر مطلقا تناسب معنایی ندارد و تداعی کننده این نکته است که زنان حقی در مطالبه پستهای مدیریتی ارشد نخواهند داشت و چهارچوب تعریف شده مدیریتی آنها همان مدیریتهای میانی و پستهای کارشناسی است.در میدان رقابت مدیریتی بیشترین رویکرد مورد تاکید فرادستان توانایی فیزیکی و جسمی افراد است که ورود زن را به پستهای کلیدی محدود کرده و امتداد این نگاه نادرست نادیده گرفتن قدرت اندیشه و جایگزین نمودن توانایی عضلانی و جسمانی است تفکری که نشان میدهد فرادستان عرصه مدیريت را به مثابه کارزار جنگ قلمداد کرده که حضور در آن قوای بدنی و خصوصیات مردانه طلب میکند.تغییر در این نگاه مستلزم آن است که بتوان چشمها را بر توانایی و مشارکت کامل بر اساس برابری باز كرد نگاهی متفاوت که غالب کشورهای دنیا بالاخص نروژ داشتهاند و موفقیتهای چشمگیری در جهت پر کردن این خلا اجتماعی کسب كردهاند. در این کشورهای حضور زنان در پستهای ارشد مدیریتی به ۴۰ درصد ارتقا یافته است و جایگاهشان در توسعه متوازن قابل توجه است. این نگاه کلیشهای به مدیریت زنان در آموزش و پرورش نیز ورود کرده است در حال حاضر نزدیک به ۶۰ درصد از جمعیت شاغل در آموزش و پرورش را زنان تشکیل میدهند از کلاس درس گرفته تا کارشناسان و مدیران مختلف در ادارات اما نکته قابل توجه این مطلب است که آیا از پتانسیل علمی و کارایی و یا حتی ظرفیت عددی این بخش در آموزش و پرورش استفاده مناسب شده است یا خیر؟!
معلمان همواره نقش بسیار مهمی در جامعه ایفا میکنند و از آنجا که زنان نقش و سهم بالایی در تخصیص عددی نیرو در آموزش و پرورش داشتهاند قطعا میزان تاثیر گذاری آنها در آموزش و پرورش بارزتر از مردان است تا آنجا که جایگاه واقعی زن فرهنگی شاخصی مهم در توسعه انسانی جوامع محسوب میشود. از آنجا که نیمی از جمعیت کشور را زنان تشکیل میدهند و بخش قابل توجهی از اشتغال زنان در آموزش و پرورش تعریف شده است میتوان توسعه فرهنگی و اجتماعی کشور را مرهون زنان فرهنگی دانست. آموزش و پرورش به عنوان یکی از جایگاهای اشتغال زنان باید بستری فراهم سازدتا فرصت بروز خلاقیت واستعداد مدیریتی زنان به تعادل نزدیک شود و با تفویض فرصت منصفانه، مدیریتی به بانوان زمینه ساز تغییرات بنیادین در نگرشهای جنسیتی جامعه را فراهم آورد نباید کلیشههای جنسیتی حاکم سبب شود که این پتانسیل بالقوه در آموزش و پرورش جهت توسعه بیشتر نادیده گرفته شود و امتداد نگاه و باورهای سنتی درنظام آموزشی ما بیش از این رسوخ کند.
179/