نقاشیهای بی خط خوردگی
امیر شلمانی: پس از آن به دانشگاه آزاد تهران می رود و در رشته نقاشی ادامه تحصیل میدهد که با روحیه جویای خود بیرون از فضای دانشگاه با اساتیدی چون مسعود عربشاهی، محمد حسن شیدل ، بهرام کلهرنیا، حمید شانس و یعقوب امامه پیچ آشنا میشود .این اساتید همچون آدرسهایی بودند برای آموختن و تجربه کردن آنچه که هادی نژاد در جستوجویش بود. پس از مدتی به کشور آلمان مهاجرت میکند و در آنجا به فعالیت هنری خود و نقاشی ادامه میدهد که منجر به تجربهها و فعالیتهای مهم و مفید در روند کاریاش می شود که در ادامه به گفتوگو با حمید هادی نژاد به این فعالیتها میپردازیم… .
آقای هادی نژاد لطفا راجع به فضای کاریتان و تجربههایی که حاصلش کار های امروزتان هست کمی توضیح دهید.
من از آغاز شروع کارم در زمینه نقاشی بیشترین موضوعی که برایم اهمیت داشت ترکیب بندی و فرم بود. در عین حال یک انرژی بسیار زیاد و به نوعی یک ناآرامی همواره در هنگام کار کردن داشته ام. این ناآرامی و تلاطم همیشه به من امکان نقاشی کردن میدهد که در زمانهای مختلف ، به شکلهای متفاوت در نقاشیهایم تاثیر گذاشته است.
اگر ملموس تر و ریشه ای تر بخواهم به این موضوع بپردازم ،به یاد دارم وقتی از کرمانشاه به تهران آمدم و وارد هنرستان شدم با یک تفاوت عمده به لحاظ روحی بین خودم و همکلاسیهایم مواجه شدم، همچنین فضاها و مناسبات شهری موجب تنشی درونی بین من و محیط پیرامونم می شد. در واقع این تنش ها و نا آرامیها از همان ابتدای فعالیتم در نقاشی بوده و در موقعیتها و وضعیتهای مختلف حالات روحی مختلف در من و بالطبع در کارهایم بوجود آورده، تا به امروز.
به فرم و ترکیب بندی اشاره کردی در کارهایت، کدام هنرمندان در روند شکل گرفتن کارهایت تاثیر گذار بوده اند؟
خب، استاد غلامحسین نامی نقطه عطف شروع فعالیت حرفه ای من بودند. و از جمله کسانی که همیشه تاثیر فراوان در کارهایم داشتند میتوانم از هنرمندان ایرانی استاد محمد حسن شیدل و از هنرمندان خارجی آلربتو جاکومتی، فرانسیس بیکن، ماتیاس گرونوالد نام ببرم.
مهاجرت به آلمان و واقع شدن در مهد اکسپرسیونیسم.
وقتی به آلمان مهاجرت کردم نزدیک به دو سال فقط به گالری ها سر می زدم ،که بالغ بر ۳۰۰ گالری را به لحاظ نوع فعالیت وطرز فکر بررسی کردم و حاصل آن آشنایی با گالری نیرن دورف بود.
نقاشی ها یم را به مدیر گالری ارائه دادم که به همکاری وهمچنین نمایشگاهی در کنار آثار بزرگانی همچون ماکس بکمن ،مارک شاگال ،اتو دیکس و ارنست بارلاخ و دیگر نقاشان اکسپرسیونیسم آلمان انجامید ودر کتابی چاپ شد. که به واقع اتفاقی مهم در فعالیت هنری من بود، ۱۲ اثر من به عنوان یک نقاش ایرانی در کنار آثار بزرگان اکسپرسیونیسم آلمان به طور دائم نمایش داده شد و این موفقیتی بزرگ برایم به حساب می آید و بعد از آن در نمایشگاههای گروهی و انفرادی در گالریهای مختلف و صاحب نام کارهایم به نمایش در می آمد.
همچنین آشنایی با مدیر موزه پرگامون (Pergamon) ،آقای پروفسور پیتر کلاوس هاز، نیز تاثیرات مهمی در مسیر کاریام گذاشت.
بعد از این سا لها دوباره به ایران برگشتی، فضای داخل ایران را در حوزه هنرهای تجسمی چطور دیدی ؟
البته من سالها از ایران دور بودم ولی تا حدودی همیشه اخبار و اتفاقات هنری را دنبال می کردم و با ظهور ابزارهای اینترنتی در چند سال اخیر این دسترسی به اخبار برایم گسترده تر و مفیدتر بود. وقتی هم دوباره به ایران بازگشتم ،گشتی در فضاهای نمایشگاهی و رویدادهای هنری زدم و متوجه این موضوع شدم که چقدر این رویداد ها و اتفاقات هنری در داخل با عدم شناخت زیر ساختی مواجه است و بیشتر تجلیات هنری بدون بن مایه و در سطح حرکت میکند ،که این عدم ساختارمندی و بومی نبودن موجب رفتارهای هنری بیریشه و غیر قابل تحمل و آزار دهنده است. به طور مثال تجربه دقیقی که من از یک نظام ساختارمند دارم بسیار پیچیده و در هم تنیده است که هر اتفاقی و رویدادی در عرصه هنر و اندیشه دلایل زیر ساختی و به هم متصل دارد و هیچ اتفاقی از تجربه زندگی افراد در جامعه جدا نیست. شما مکتب باهاوس می بینید که چطور درتمام ابعاد زندگی رسوب کرده. در اشیا و خیابان ها و درنوع رفتارهای زیبایی شناسانه آدم ها ، مثلا در یک میدان میایستید میتوانید به یک کلیت جامع برای شکلگیری میدان به عنوان مرکز پی ببرید که از چند صد متری برای رسیدن به این میدان دریک شهر فکر شده که چطور یک شهروند با یک میدان مواجه شود.
من در واقع همیشه با این مقایسهها در ذهنم به غنا و قدرت فرهنگ خودمان فکر میکنم، به موتیوها و فرمهای اصیل و نه آنچه که امروزه توریست پسند هست، بلکه به گرازهای طاق بستان و فرم تنبورزن بینالنهرین و ریشه فرهنگی ماد و آشور، همچنین فرم هایی که با خلوص تصویری و ساده که از این فرهنگ ها میآید، چقدر میتواند امروز در خلق و تجلی آثار هنری ما و رویکرد فرهنگی ما تاثیر گزار باشد.
راجع به نمایشگاهی که از طراحی هایتان در گالری افرند در این روز ها برگزار شده است بفرمایید.
لازم است بگوبم اولین نمایشگاه من به توصیه استاد غلامحسین نامی در همان سال های ابتدای فعالیت هنریام در گالری افرند بود ، که شروع خوبی برای من تا به امروز بوده. و اکنون هم نمایشگاهی به همت گالری افرند از طراحیهایم برگزار کرده ام ،خوب پیشینه همکاری من با این گالری و اینکه طراحیهایم همیشه برایم حضوری پررنگ و مفید داشته است انگیزه اصلی بود .
در مورد حضور طراحی به عنوان عامل اصلی در کارهایتان و استفاده از رنگ که به گونهای در جهت بیان کارتان قرار می گیرد توضیح دهید .
اعتقاد دارم طراحی مانند نوشتن است و طراحیهایم مانند یک دست نوشته که خط خوردگی دارد ، از راحتی خاصی بر خوردار است و این موضوع در همه ابعاد زندگی ام حضور پررنگ دارد . طراحی برایم همچون مسیری مناسب برای ارتباط دادن هر آنچه که نمیتوان تصورکرده است.
اعتقاد دارم ،طراحی غلط وجود ندارد و میتوان از هر اشتباه به نفع فرآیند انتقال فکر و خلق بهره برد . همچنین حضور رنگ در یک اثر هنری نیز بر پایه یک فکر طراحانه است و یک عنصر برای بزک ظا هری در یک اثر هنری نیست. مهمترین مطلبی که میتوانم در تعریف طراحی ارائه بدهم ،این هست که تصور بکنید صبح که از خواب بیدار میشویم و تا شب تمام فعالیتهایی که میکنیم خود یک طراحی است. از حرکت ما در طول روز و شب ،از سکوت ما و همچنین اشیاء و امکانات روزمره، همگی در یک کادر،عناصری هستند که به اعتقاد من اعمال ما را همچون خط و نقطه و سطح ،طراحی میکنند و به تعبیری فرآیند زندگی ما با تمام وجوه و امکاناتش خود طراحی است. که این مهمترین درک یک هنرمند از نقش طراحی است.
179/