براي مقابله با فساد 3 تغيير لازم است
يدالله فضلاللهي/ كارشناس ارشد علوم سياسي: در طول مذاکرات به ویژه از زمانی که افق های حصول توافق میان طرفین مذاکرات روشن تر می شد گمانه زنی ها در مورد آزادی داراییهای بلوکه شده ایران در سایر کشورها به ویژه آمریکا همزمان با اجرایی شدن توافق و رفع تحریم ها شدت یافته و نظرات متفاوتی نیز درمورد میزان این دارایی ها و پیامدهای انتقال و تزریق یابه عبارت صحیحتر ورود سرمایه ها به چرخه اقتصاد کشور مطرح شده است. تا جایی که تنها در مورد میزان دارایی هایی که انتظار می رود با رفع تحریم ها وارد اقتصاد کشور شود از 25میلیارد دلار تا 150 میلیارد دلار اختلاف نظر وجود دارد.
گذشته از حجم دارایی های مورد بحث که در جای خود بسیار مهم است، آنچه بیشتر حائز اهمیت بوده توجه به ساختار اقتصادی کشور و مکانیزم تزریق این دارایی ها به اقتصاد است که خود تابعی از سیستم و تئوری کلانی است که اقتصاد کشور به آن ابتناء دارد.
به نظر نگارنده بهره گیری مناسب از شرایط و فرصت های پیشروی ناشی از رفع تحریم ها و گسترش مراودات و تعاملات سیاسی ، اقتصادی و تجاری منطقه ای و بین المللی به ویژه رفع بلوکه شدن اموال و داراییهای کشور در خارج از کشور و انتقال و تزریق آنها به درون اقتصاد کشور؛که بخشی دلارهای نفتی و بخشی سایر دارایی های ارزی است که در شرایط تحریم امکان انتقال به کشور نداشته و ناخواسته منجر به انباشت دارایی های ارزی کشور شده است ؛ با توجه به ساختار اقتصاد سیاسی و تجربه حاصل از حداقل یک دهه گذشته بازنگری و باز طراحی نظام تقنینی، نظارتی و اجرایی کشور را ضروری می نماید.
متاسفانه ساختار کلان کشور با پدیده ای بسیار مخرب -که شالوده سلامت و اعتماد جامعه را ویران می سازد- آلوده شده است. این پدیده مخرب چیزی نیست جز هیولای فساد که تمامی زوایای ساختاری جامعه را در بر گرفته و بنابه تعبیر یکی از صاحب نظران اقتصادی تبدیل به «فساد سیاه» شده است. مفهومی که بیانگر آلوده شدن ساختار و سیستم به ویروس مسری فساد و بازتولید فساد از طریق خود اجزای سیستم بوده تا جایی که سلامت عملکردی افراد تاثیر چندانی بر رفع آن ندارد و چون دامنه فساد سیاه بسیار گسترده و بعضا بسیار جسور و حتی آشکار است ، از دید اکثریت مردم و اربابان رجوع ، افراد سالم هم در معرض اتهام فساد هستند و عملکرد سالم آنها هم مورد اقبال سیستم نبوده و این افراد چاره ای جز همرنگی با سیستم یا خروج از آن را ندارند.
بنابه اظهار صاحب نظران،دامنه و گستردگی فساد با رشد نقدینگی در کشور رابطه مستقیم دارد. نگاهی حتی سطحی کافی است تا مشخص شود در دوره هایی که میزان نقدینگی بیشتر بوده ، فساد نیز گسترده تر و سازمان یافته تر بوده است.این امر ذهن هر ناظر بی طرفی را معطوف به این می کندکه نظام ساختاری کشور،به ویژه نظام نظارتی آن قابلیت اعمال نظارت کارآمد و اثربخش را ندارد و بازنگری و بازطراحی مجدد آن از ضروریات است. به عبارت دیگر دوره پسابرجام به معماری و بازطراحی جدید ساختارها نیاز دارد.
1ـ تغيير ساختار ذهني سياستگذاران
مهمترین و زیربنایی ترین ساختاری که بازنگری و تغییر آن یک الزام است ساختار ذهنی و فکری جامعه ، به ویژه سیاستگذاران کشور یا به اصطلاح تغییر پارادایم سیاستگذاران است.با ذهنیت تحریم نمیتوان برای دوره پساتحریم برنامه ریزی کرد. با پارادایم دشمن نمیتوان به توسعه پایدار دست یافت .«توسعه پایدار لازمه اش پارادایم رقابت و خلق ارزش است نه خلق دشمن».همچنانکه بر خلاف رویکرد برخی مدیران ارشد ، نمی توان برای مشکلات امروزی نسخه دیروزین پیچید. اگر جامعه مصمم به رفع مشکلات و به تعبیر درستتر بحرانهای جاری کشور اعم از بحران هویت، بحران اخلاق،بحران اقتصادی و اجتماعی و بحران فرهنگی و اعتقادی است ، باید ظرفیت و صلاحیت ایجاد و «خلق انسان نو ،تفکر نو و پارادایم نو» را در خود ایجاد کند در غیر اینصورت امید بهبود وضعیت و حل معضلات خیالی خام بیش نخواهد بود. جهت گیری انسان،تفکر و پارادایم جدید باید بر حداقل سه اصل «صبر ،گفتوگو و مدارا» در داخل و «تعامل ، مذاکره و مشارکت فعال» در خارج با محوریت منافع ملی و ارزش های اصیل کشور به عنوان بخشی جدایی ناپذیر از منافع ملی ابتناء داشته باشد.
2ـ تغيير ساختار تقنيني
ساختار بعدی که اصلاح و بازنگری آن برای کارآمدی نظام و بهرهگیری از نقاط قوت داخلی و فرصت های خارجی در دوره پسابرجام ضرورت دارد نظام تقنینی کشور است . تامل در این حوزه حکایت از آن دارد که کشور در این حوزه با مشکلات فراوانی مواجه بوده و علیرغم منزلتی که قانون اساسی برای نظام و ساختارتقنینی قائل شده ، عملکرد این حوزه ، نه تنها جایگاه آن را در پرده ای از ابهام فرو برده و نقش آن را در برهه های حساس بویژه در مواعد بحرانی بسیار کمرنگ و بی اثر و آلوده به اقدامات انفعالی توام با شعار و نمایش نشان می دهد ، بلکه تاثیر آن را در حوزه های کلان اقتصادی که زندگی مردم را تحت تاثیر قرار می دهد بسیار ناچیز نمایان می کند.به عبارت دیگر مجلس نقشی موثر در حل معضلات اقتصادی کشور ایفا نکرده و در قبال حساسترین مسائل پیش آمده برای زندگی و رفاه و آسایش مردم کاملا خنثی عمل میکند. از طرف دیگر فرآیند سیاستگذاری در مجلس (منظور چگونگی و سازوکار در دستور کار قرار گرفتن موضوعات که اغلب خود را در قالب طرح نشان می دهد) فرآیند قابل دفاعی نیست و جهتگیری آن نه مبتنی بر نیازهای واقعی کشور و نه نشأت گرفته از خواست و تقاضا یا مشکلات واقعی ابرازی از طرف قاطبه ملت ، بلکه بیشتر ناشی از تصورات جناحی و … است بنابراین تعمق در موضوع نشان می دهد که مباحث و طرح ها و پیشنهادات مجلس جاذبه چندانی برای مردم نداشته و نتوانسته مردم را با خود همراه سازد. چند طرحی که در طول دوسال گذشته به صورت جنجالی مطرح و تصویب شده و لیکن زمینه اجرای آنها فراهم نشده به عنوان نمونه های نزدیک موید نکته معنونه است. همچنین سطح و شأنیت مصوبات مجلس نیز در این میان محل تامل است چرا که در موضوعات بسیار مهم و اساسی که به لحاظ گستره و شمول تاثیرگذاری و حساسیت و ارتباط با حقوق و تکالیف مردم نیاز به تعریف شفاف و کاملا روشنی وجود دارد قانونگذار به کلیاتی مبهم و غیر شفاف بسنده می کند و در جایی دیگر که نقش چندان مهمی در جامعه ندارد قوانین بسیار مفصل و طولانی بوده و حتی در مواردی سطح مصوبات تا سطح بخشنامه نیز تنزل می یابد.
نقش نظارتی مجلس هم حکایتی مناسب تر از وضع و تقنین ندارد. شاید با جسارت و با مستندات فراوان بتوان مدعی شد بعد نظارتی مجلس تعطیل و بعضا ابزاری به جزگروکشی برای دریافت برخی امتیازات شخصی یا گروهی نیست.
در برهه بعد از تحریم و اجرای برجام چنانچه کشور بخواهد در صدد رفع معضلات و بحران های مبتلابه جامعه در حوزه های هویتی،فرهنگی،اقتصادی و اجتماعی و بهره برداری از فرصت های پیش رو برآید باید نظام تقنینی مورد بازمهندسی (از بعد عملکردی) و بازطراحی قرار گیرد تا بتواند همپا با دیگر نظامات جامعه نقش موثری در عبور از وضعیت موجود ایفا نماید چرا که مجلس ریل گذار همه ابعاد و حوزه های کشور بوده و چنانچه ریل گذاری مناسب و متناسب با نیاز واقعی مردم (آنچه که عموم مردم می خواهند) نباشد امکان حرکت برای حوزه ها وجود نخواهد داشت.
3ـ تغيير ساختارهاي نظارتي
وضعیت سایر دستگاه های نظارتی و مکانیزم عملکرد آنها هم بهتر از بعد نظارتی مجلس نیست. این دستگاه ها رویکرد واقعی و عینی فعال نسبت به موضوعات نداشته و عملکرد آنها نه از بعد مدیریتی، نه از جنبه کارشناسی و نه از نظر بهنگام بودن قابل دفاع نیست. این مراجع همواره در مقابل معضلات به ویژه فساد غافلگیر شده و به واسطه سابقه عملکردشان از بازدارندگی- به عنوان یکی از مهمترین خصیصه های نظارتی- بی بهره اند. سطوح کارشناسی و مدیریتی مراجع نظارتی بیشتر درگیر موضوعاتی بسیار پیش پا افتاده ولی پرهزینه بوده است و حتی از درک معضلات و فسادهای بزرگ و پیچیده که معمولا عناصر متنفذ نقش اساسی در آنها دارند تعمدا یا غیر عمدی عاجز بوده و با وجود آشکار بودن اینگونه تخلفات در حین بروز، این دستگاه ها به آنها معطوف نمی شوند. از طرف دیگر گستره و شدت و ضعف اقدامات این دستگاهها را روابط و تعاملات فردی و گروهی تعیین می کند تا قوانین و مقررات. بنابراین شاهد هستیم که در دوره تصدی مدیری تمام اقدامات و عملکرد وی بدون بررسی و دقت مورد تایید و با انتصاب فردی دیگر تمام اقدامات وی مورد سوء ظن قرار می گیرد تا جایی که امکان هرگونه اقدام از وی سلب میشود این در حالی است که بررسی بیطرفانه موضوع نشان می دهد فردی که مورد تایید قرار گرفته تخلفات متعدد و گسترده ای مرتکب شده ولیکن مراجع نظارتی حتی تذکر شفاهی هم نداده اند و بالعکس.
آنچه بیش از همه نظام کنترل و نظارت را آسیب پذیرتر می کند این است که نظارت آن فنی ، عینی و حرفه ای نیست و تنها برمدارک و مستندات بسنده شده و از نظر ماهیت و کیفیت ، نظارتی انجام نمیشود. به عنوان مثال در امر کنترل و نظارت بر اجرای پروژه های تملک دارایی های سرمایه ای آنچه ملاک است گردش ظاهری وجوه روی کاغذ(اسناد) است همینکه اعتبارات تخصیص یافته ظاهرا و در روی اسناد و مدارک در جای خود هزینه شده برای مقام ناظر کفایت میکند ولی اینکه چگونه هزینه شده و آیا پیشرفت پروژه به صورت عینی و واقعی متناسب با هزینه هاست یا نه به هیچ وجه مورد توجه قرار نمیگیرد. عدم اتمام پروژ ه ها در مواعد تعیین شده ، هزینه های چندین برابری پروژه ها در مقایسه با براورد اعتبار آنها-که در کشورمان به روالی معمول تبدیل شده – نتیجه فرآیند فوق است.از اینجا این نکته ضرورت پیدا می کند که برای تقویت نظام نظارتی مراجع صلاحیتدار، تشکل های فنی و حرفه ای سازماندهی شوند تا به عنوان بازوان فنی این دستگاه ها عمل کنند. مصادیق و ابعاد بسیار فراوانی به عنوان شاهد مثال در این حوزه وجود دارد که به دلیل پرهیز از اطاله مطلب به آنها اشاره نمی شود.
نتیجه اینکه با اجرایی شدن برجام و برای استفاده از فرصت های پیش رو به ویژه برای جلوگیری از فساد در دوره تزریق دارایی های موجود کشور در خارج ، بازمهندسی و بازطراحی نظام تقنینی و نظارتی امری نه تنها مهم بلکه الزامی است تا انشاء ا… کشور از برکات فرصت پیش آمده بهره مند شده و سرمایه کشور در جهت تعالی و رفاه و آسایش مردم به کار بیفتد و ریشه فساد سیاه که برای هر کشوری خانمانسوز است برکنده شود.
البته ابعاد دیگری هم باید مورد توجه قرار گیرد که در مطلب بعدی به آن پرداخته خواهد شد.