قصه فلج شدن کیانا
پدر و مادر سراسیمه از حادثه رخ داده، فرزند را برای درمان به کرمانشاه و از کرمانشاه به تهران میبرند. نداشتن کرایه ماشین برای بردن کیمیا به تهران آنها را مجبور میکند که مسافت بیش از ۷۰۰ کیلومتر را با وانت! طی کنند. کیانا دخترک کوچک در بیمارستانی خصوصی در تهران بستری میشود و هزینههای زیاد درمان پدر را مجبور به فروش لوازم خانگی میکند. «تلویزیون و آتاری کیانا را که با آن بازی میکند هم برای درمانش فروختم» این جمله را پدر میگوید و اشکهایش سرازیر میشود. بعد از سه ماه تحمل غربت و رنج دوری، دست آخر پزشکان، پدر و مادر را از بهبود کیانا ناامید میکنند و آنها با کوله باری از رنج به شهرخود باز میگردند. پدر، پیگیر شکایت میشود و بعد از چند ماه دادگاه خانواده دارابی را محکوم میکند. حالا پدر چادری را به نشانه اعتراض در خیابان برپا کرده است و میگوید: هشت ماه است هیچ مسئولی صدای مرا نشنیده است و دست یاری به سویم دراز نکرده است.
179/