سوگِ یک ملت پایِ پلکانِ هواپیما

امروز سزاوار است که کمی مرثیه بخوانیم در سوگِ کشتگانِ منا… این‌بار بیاییم غمِ پروازِ غریب به‌سوی عزیزِ قریب را روضه نخوانیم … بلکه بچرخیم همچون پروانه بر پیکرهای تطهیر شده از سعیِ صفا و مروه.

امروز روز عزای مسافران حراست. اینک زمان، کلید کعبه به دست ابولهب است و پای بسته در این خانه. پس حق است که نفس به نفس دم بزنیم وحی عزمِ اعجازِ محمد (ص) را که “تبت یدا ابی‌لهب”.

امروز خیلی‌ها قرار بود با حلقه‌های گل و اشک شوق دیدار، عزیز از حج برگشته را به آغوش بگیرند و عطر روح‌نواز سرزمین وحی را ببویند… اما حالا تاج گل بر پیکر مسافر بازگشته گذاشته و اشکِ سوز و حسرت صورت‌هاشان را خیس می‌کند.

امروز قرار بود غرق در شادی و لبخند باشد دل و صورت آن دخترکی که چشمانش برای تماشای دوباره‌ی پدر له‌له می‌زد….. اما حالا چشمان منتظرش به در خشک می‌شود…

امروز قرار بود کوچه حاجیان از حج برگشته، پرشود از بنرهای “حجکم مقبول”…

امروز قرار بود بوی اسپند کوچه‌های شهر را فرابگیرد و گوسفندانی جلوی پای حاجیان، قربانی شود اما نشد…

قرار بود همسری که لحظه‌شماری می‌کرد با کودکانش به استقبال سایه‌ی سرش برود، اما نشد….

قرار بود فرزندان دستان مادر را ببوسند و پدر را به کول بگیرند… اما حالا تابوت پدر بر دوش می‌گیرند و…. تدارک پذیرایی از میهمانان مراسم عزا می‌بینند.

امروز قرار بود حاجی، سوغات متبرک سفر را به عزیزانش هدیه کند…. و حالا سوغاتی در کار نیست… اما پیکر پاک و مطهرش، متبرک به آسمان کعبه و خاک مکه‌ست.

امروز همه‌ی قرارها برای همه عوض شد …. لبخند و بوسه و آغوش‌های حاجیان سرزمینم، با هم‌دردی و هم‌صدایی یک ملت عزادار در قاب ماتم و اندوه آرام گرفت.

امروز همه به استقبال پدران و مادران و فرزندان مظلومی که قربانی دنیاطلبی و تمامیت‌خواهی قومی بی‌کفایت شده‌اند، آمدیم تا بگوییم ما شیعیان علی (ع)، محبان فاطمه (س) و منتظران قائم (عج)، غمخوار نفس‌های بریده‌ی شما قربانیان «منا»ییم.

«جوی خون شد از منا جاری به حج – یوسف گم گشته عَجّل بر فَرَج».

176/

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا