اسباب کشی «فرهاد» به خانه جدید
موزهی سینما چند سال پیش یکی از اتاقهایش را به زندهیاد «فرهاد مهراد» اختصاص داد تا بهروز غریبپور خانهی فرهاد را در این اتاق بنا کند و همسر فرهاد هم یادگارهای او را به این موزه بیاورد تا کنجی باشد، پر از خاطرات او.
پوران گلفام (همسر فرهاد) میگفت: «خانهی فرهاد مثل شمعی در باد بود و با یک فوت خاموش میشد؛ اما اینجا خانهی واقعی فرهاد است. اینجا فرهاد را احساس میکنم و امیدوارم چه باشم و چه نباشم، اینجا خانه فرهاد باقی بماند و دوستداران او به اینجا بیایند و خاطراتشان را تجدید کنند.»
گلفام بیشتر وسایل زندهیاد فرهاد مهراد را همراه یادداشتهای شخصی او به موزهی سینما بخشید. کتابها، سازها و کاغذهایی که روزمرگیهای فرهاد روی آنها نوشته شده است: «با ضبط آهنگها موافقت نشد»، «به لطف خدا سیگار را ترک کردم، پس از 30 و چند سال» و …
حیاطی کوچک مزین به یک حوض و شمعدانیهای تازه، بخش دیگری از خانهی فرهاد در باغ فردوس است که قرار است بهزودی در آن بسته شود.
این خبر را محمد حیدری (مدیرعامل موزه سینما) چند وقت پیش به ایسنا گفت و اظهار کرد: «قرار است، بخشهایی از این موزه که با سینما هماهنگی ندارد، حذف شود. مثلا اتاق فرهاد مهراد در عین اینکه بسیار جذاب است، سنخیتی با هنر سینما ندارد و بهتر است این اتاق در موزه موسیقی تعبیه شود.»
پس از انتشار این خبر، اظهاری نظر رسمی از سوی موزه موسیقی منتشر نشد؛ اما مدیرعامل این موزه در پاسخ به پرسش خبرنگار ایسنا مبنی بر اینکه آیا این موزه میتواند میزبان خانهی فرهاد باشد؟ گفت: همسر زندهیاد فرهاد چند وقت پیش در اینباره با من صحبت کرد و ما هم گفتیم، اگر به انجام این کار تمایل دارند، مانعی وجود ندارد.
علی مرادخانی همچنین اظهار کرد: به همسرشان گفتم، بیایند و فضای خانهی موسیقی را ببینند. البته هدف این موزه سازشناسی، آرشیو کردن اطلاعات، معرفی سازهای موسیقی نواحی و معرفی کارکرد آثار استادان سازگر است.
او ادامه داد: امیدوارم بتوانیم موزهی موسیقی را گسترش دهیم، زیرا با توجه به تقاضاهایی که از ما میشود، هشت برابر ظرفیت موجود، فضا نیاز داریم. موزهی موسیقی یک موسسهی کوچک است و دولتی نیست. با این حال به خانم گلفام گفتهام که هر وقت صلاح دانستند، ما در خدمت هستیم.
از آنجا که همسر زندهیاد فرهاد مهراد مقیم خارج از کشور است، هنوز معلوم نیست که اسبابکشی فرهاد به خانهی جدید چه زمانی انجام میشود. فرهادی که خودش میخواند: «تو فکر یک سقفم … یک سقف رویایی … سقفی برای ما … حتی مقوایی».