چند درصد مردم حامی اصلاح طلبان هستند؟
١٥ درصد هم متعلق به پایگاه اصولگرایان(اعم از میانهرو و تندرو) است که ما آن را هم ٢٠ درصد فرض میكنیم و گفتیم ٢٠ درصد هم كه اصلا نمیآیند، پس ما معمولا در انتخاباتها با ٤٠ درصد آرای خاكستری مواجهیم كه اینها روزهای انتخابات، دمدمای آخر تصمیم میگیرند كه شرکت کنند یا نه و به چه کسی رأی دهند.
در سال ٧٦ هم این ٤٠ درصد به میدان آمد كه با خط امامیها (یا اصلاحطلبان بعدی) آن موج ٦٠ درصدی دوم خردادی برای اصلاحات ایجاد شد. در انتخابات ٨٤ هم اصلاحطلبان با چند کاندیدا آمدند و رأیشان شکست و احمدینژاد در برابر هاشمی به مرحله دوم رفت.
در دور دوم انتخابات سال ٨٤ هم آن ٤٠ درصد به احمدینژاد رأی داد، آنها گفتند انگار عدهای خوردهاند و هاشمی را هم متأسفانه نماد فساد معرفی کردند و گفتند حالا یك نفر از ما پاکان آمده كه این پولها را از آنها بگیرد و به مردم فقیر دهد. در سال ٩٢ هم اتفاقا بخش محروم این ٤٠ درصد به روحانی رأی دادند، چون دیدند تندروها كشور را به خطر انداختهاند و موج رأی اصلاحطلبان و بخش خاکستری، باعث رخداد مهم انتخاب روحانی شد.
حالا ببینید درواقع بزنگاه بحث روحانی و اصلاحطلبان در انتخابات مجلس آینده باز همین بحث ٤٠ درصد خاکستری است. بخشی از این ٤٠ درصد محروم اقتصادیاند و هنوز آثار رونق اقتصادی دوره روحانی را دریافت نکردهاند. معیشت آنها مهم است. خوشبختانه توافق که انجام شده همین بخش یک مقداری امیدوار شده ولی ما بهدرستی وضع را نمیدانیم.
توجه داشته باشیم در میان آرای خاكستری، مسئلهای وجود دارد كه بهنظر من خیلی مهم بوده و پاشنهآشیل همه است (و خصوصا نکته مهم برای توسعه درونزا و پایدار است). من معتقدم در آن جمعیتی كه شما میگویید غیرفعال است، ٣٠میلیون آسیبدیده وجود دارد كه ١٠ میلیون آن بیسواد و ٢٠ میلیون آن هم زیر دیپلم هستند، مهارت كافی ندارند و با فقر و بیکاری و… دستوپنجه نرم میكنند. این عده مثلا گوشی آیفون ندارند تا آخرین خبرها را به دست آورند.
این ٣٠ میلیون مهمترین نهاد رسانهای كه دارند «شایعه» است و آن شایعهای كه خودشان دوست دارند، اتفاق بیفتد و البته نمیافتد را درست میكنند. مثلا ببینید در تاكسیها چه شایعاتی وجود دارد. این شایعهها تمام آرزوهای تحققنیافته آنهاست. درمان این ٣٠ میلیون آسیبدیده باید یکی از مهمترین اهداف توسعه پایدار و درونزای ایران باشد كه ما آنها را بعد از ١٠ سال مثلا به ٢٠ میلیون برسانیم، مثل هند كه در ١٥ سال گذشته، صدمیلیون فقیر را به طبقه متوسط آورده. بهنظر من اگر همه اركان حكومت و نهادهای مدنی و یك دولت توسعهگرا و آن بخش فعال جامعه دستبهدست هم دهند، ما میتوانیم این ٣٠ میلیون را كم كنیم.
راه دیگری هم برای مواجهه با این ٣٠ میلیون نفر وجود دارد که به جای یك برنامه بلندمدت توسعه صبورانه، مثل دوران احمدینژاد یك پرچم را بلند كنیم و بگوییم ما دزدان و فاسدان را میگیریم و میدهیم به شما و مدیریت جهانی میكنیم. پوپولیسم یعنی ارائهدادن شعارهای تحققنیافتنی برای مردم آزرده.
خوشبختانه در سال ٩٢ حنای پوپولیستها در میان این ٣٠ میلیون نفر رنگ نداشت، چون در هشت سال دیدند كه این پولها آمد، ولی چیزی تغییر نكرد. مردم در سال ٩٢ در تهران ٥٠ درصد شرکت کردند، یعنی بخش توسعهیافته شركت نكرد و همین بخش محروم شركت كردند و روحانی از اینها رأی گرفت.
به نظر من انتخابات مجلس بعدی برای اصولگرایان میانهرو سنگ محکی است. از سال ٧٦ اصولگرایان برای ترمیم پایگاه رأیشان به جای اینکه خودشان را به بازگشت به حاکمیت قانون و توسعهای پایدار تجهیز کنند، همه امید خود را به مردمانگیزان و حذف رقیب بستند. باید دید اینک پس از هشت سال ناکامی در دولت احمدینژاد باز منتظر منجی هستند.