دکتر مهران تپل
محمد صفا جویی
مهران تپل از فروشندگان معروف مواد مخدر در غرب تهران دستگیر شد. (ایسنا)
دوستان و هموطنان عزیزم تبریک! مهران تپل دستگیر شد. همان تپلی که مدتهای مدید بسیاری از دیگر تپلهای کشور عزیزمان ایران را لاغر کرده بود، عاقبت به دام افتاد. باید دید چطور یک عدد تپل، مدتها مواد مخدر را برای جوانان و حتی میانسالان نیازمند فراهم میکرده. این تپل که مانند دیگر فراهم آوران فعال کشورمان ابتدا همه چیز را تکذیب کرد، عاقبت مورد سوالهای دقیقتر ماموران مربوطه قرار گرفت و به کار خلافش اعتراف کرد اما خود را مستحق این مجازات ندانست. او را درحالی دستگیر کردند که در محل اختفایش کلی چیزهای تپل از جمله سی دی غیر مجاز (دیدین اینها همیشه یکسری سی دی هم دارند؟) یافت شد. گفت و گوی کوتاهی با ایشان انجام دادهام که امیدوارم مورد پسندتان قرار گیرد.
من: سلام تپل.
تپل: سلام.
من: حالتون خوبه؟
تپل: خیلی ممنون آقا.
من: شما مواد میفروختین؟
تپل: نه آقا، رفقا یکسری متاع احتیاج داشتن، من براشون پیدا میکردم. اصلیتش من تو کار خیر بودم.
من: دقیقا چه جور به قول شما متاعی میخواستن؟
تپل: والا هر کی مشکل خاص خودش رو داشت. یکی سر درد داشت، یکی روحیهاش خراب بود، یکی افسرده بود خندهاش نمیگرفت. به هر حال مردم مشکلات دارن دیگه.
من: درسته. شما این متاع رو از کجا تهیه میکردین؟
تپل: والا یکسری دوستای خیرخواه، یه NGO زده بودن واسه مردم این داروها را درست میکردن. بچههای کار درستی هستن.
من: یعنی لابراتوار داشتن دیگه؟
تپل: والا من اسم تخصصیش رو نمیدونم. تقسیم وظیفه کرده بودیم دیگه. کار فکر شده بود، ما کار الکی نمیکنیم.
من: درباره درست کردن مواد داریم حرف میزنیم دیگه هنوز، نه؟
تپل: والا هر کی یه اسمی میذاره روش دیگه. شما دوست داری بگی مواد، ما میگیم دارو.
من: بله، ببخشید من خیلی سررشته ندارم دیگه شرمنده. بعد یه سوالی داشتم؛ شما پشیمون نیستی از اینکه مواد مخدر میفروختی؟
تپل: نه آقا چه پشیمونی، من به مردم کمک میکردم. اول که منُ گرفتن فکر کردم میخوان ازم تقدیر کنن. هنوزم درست توجیه نشدم.
من: تقدیر؟
تپل: بله دیگه. من جنس بد به مردم ندادم. الکی که مهران تپل نشدم.
من: اتفاقا درباره همینم سوال داشتم؛ شما خودت چه جوری تپلی؟ خودت مواد مصرف نمیکردی؟
تپل: نه من مشکل خاصی نداشتم که نیاز به دارو داشته باشم.
من: خوش به حالتون. من ولی همیشه سردرد دارم.
تپل: کجای سرته؟
من: از بغلا میزنه، میره سمت چشمام.
تپل: تل.
من: جان؟
تپل: یه دارویی هست به اسم تل، شما اینُ روزی سه وعده با چای مصرف میکنی. بعدشم خرما حتما مصرف کن. با شکم خالی بخوری، اثرش بهتره. سعی هم کن عصبی نشی.
من: به هر حال مشکلات زیاده دیگه. خرجها بالاس و هوا آلودس و..
مامور نیروی انتظامی وارد اتاق میشود و او را میبرد.
امضا: چرت نویس