مدیریت دکل نفتی و باند فرودگاه به سبک مهرورزی

وحید میرزایی
اما هرچه گذشت دیدیم نه تنها جا باز نکرد بلکه تنگ تر شد و زد تمام روح و بدن ملت را زخم و زیلی کرد طوری که بیا! الان تاول زده. اما خب به هر حال آن مردی که زخم و زیلی می‌کرد، رفت. اما این پایان ماجرا نبود چراکه یک ذره ماجرا هنوز زیر لحاف بود یعنی با وجود پایان دولت وی، هر روز شاهد رویش گونه های گیاهی جدیدی بر فراز تپه های مملکت بودیم که بذر آن را دولت قبل کاشته بود. خب دیگر. تمثیل بازی بس است. به جرأت می‌توان گفت در هیچ دوره‌ای از تاریخ، نویسنده ها به اندازه این هشت سال از آرایه ادبی تمثیل و استعاره استفاده نکردند. بگذریم.  در خبرها آمده بود زنگنه وزیر نفت در مصاحبه‌ای گفته:«در دولت قبل یک دکل نفتی مفقود شده است.»از تعجب موهای دستم داشت فر می‌خورد که خبر بعدی را خواندم:«فروش باند و برج مراقبت فرودگاه قشم.» شگفتی این خبر باعث شد داغ کرده و دچار حریق مواضع شوم که خوشبختانه با ریختن آب بر روی موضع یا «همان جایی که می سوزد»، خطر بر طرف شد. به سراغ خبرگزاری دیگری رفتم. اولین خبرش این بود:«یک بخش خصوصی برای دریافت وام زمین های کویر لوت را وثیقه گذاشته است.» اما دیگر اصلاً تعجب نکردم چون ناگهان متوجه شدم در انتهای هر سه خبر نوشته است: «در دولت قبل» که خب همان‌طور که مستحضرید، این دست وقایع در دولت قبل کاملاً طبیعی و روتین بود و جای تعجب نداشت. مردم هر روز صبح وقتی از خواب بیدار می شدند ابتدا دست و صورت‌شان را می شستند، مسواک می زدند، به هم سلام می کردند و سپس تا شب شاهد و ناظر مدیریت عَدالت محور(مدیونید اگر عدالت رو با فتحه روی “ع” نخوانید!) دولت احمدی نژاد بودند. اما نکته جالب این است که در گذشته اگر اختلاس یا تخلفات مالی می شد، معمولا در حد مثلا دزدی یک گاو صندوق مغازه یا نهایتا سرقت از یک شعبه کوچک بانک بود و اختلاس هم تهِ تهش یکی، دو میلیارد بود. اما دولت مهرورز به نحوی چرخه اقتصادی را مدیریت کرد که باعث تغییرات اساسی در سایز اختلاس و سرقت شد طوری که دیگر یک مختلس و متخلف مالی عزیز، دستش به سایز اسمال، مدیوم و حتی لارژ نمی رفت و به کمتر از 2 ایکس لارژ و دکل و کویر لوت و باند فرودگاه قانع نبود که خب این خود دستاورد بزرگی است.اصلا شما قضاوت کنید. یک دکل نفتی با آن ابعاد گم شده است. انگار مثلا دفترچه خاطرات است که گم شود. بالاخره دکل به آن بزرگی را هر جا پنهانش کنی سرش از یک جا می زند بیرون. حقیقتاً چه عجایبی که ما در آن هشت سال ندیدیم. دکل را از ترکیه خریده اند، الان نیست. یاللعجب!
دیالوگ:
آقا ببخشید این دکل ما رو ندیدید اینجا بود؟!
نه والا. من چند وقته اینجام دکل ندیدم.
بابا همین جا بود.
خودت یه کم فکر کن ببین کجا گذاشتیش. جیبهات رو بگرد. ببین تو کشوی میز توالت نیست؟
نگشتم، نیست. آقا یه لطفی کن دیدیش خبرم کن. فکر کن دکل مال خواهر و مادر خودته.
یا مثلا در مورد فروش باند و برج مراقبت فرودگاه قشم، خطاب به مسئولان ذی ربط دولت قبل باید عرض کرد: «آخه مگه برج مراقبت چیپس و پفکه که اجازه دادید بفروشند؟» بارها رسانه ها و اصلا خود ما در
روزنامه های زنجیره ای‌مان گفتیم:«اگر هم چیزی اختلاس یا سرقت می‌کنید، بکنید. جلوی شما را که نمی شود گرفت اما چیزی را سرقت کنید که بگنجد. الان این دکل، برج مراقبت و کویر لوت می‌گنجد؟نه جدی؟استرس دارم همین روزها درب خانه را بزنند و بگویند:«خانه‌تان در دولت قبل فروخته شده و پولش به یک زخمی زده شده است و باید تخلیه کنید.»
دارم با خودم فکر می کنم زلزله هزار ریشتری در مملکت آمده بود اگر می خواست چنین بلایی بر سر مملکت بیاورند، عمراً اگر می‌توانستند. جدا آقای احمدی نژاد چطور این کار رو کردی؟ یواش در گوشمون بگو عمو نشنوه.‌

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا