استفاده داعش از نارنجک دستساز ایرانی
مهرشاد مرتضوی
با این توضیح، چند سوال واقعی هم ذهن ما را به خودش مشغول کرد؛ اول اینکه اصلا مگر داعش به جز اسلحه هم کالا مصرف می کند؟ دوم اینکه حالا مصرف هم بکند، چرا ایرانی؟ در حال فکر کردن به سوال سوم بودم که یک نفر دست بلند کرد و با جواب دادن همزمان سوال اول و دوم، چند مورد از کالاهای ایرانی مورد استفاده داعش را هم نام برد تا من سکوت کنم و دیگر سعی نکنم هر چیزی را زیر سوال ببرم.
1- همانطور که میدانید ماموران داعش علاقه عجیبی به کشتارهای جمعی دارند. راههایی مانند به رگبار بستن، غرق کردن، انفجار، زندان و… (اینجا از کسانی که بیماری قلبی دارند خواهش میکنیم گوششان را بگیرند و متن را ادامه بدهند، چون این راه آخری خیلی خشن است.) استفاده از پراید! بله! پراید شاید برای شما خاطره باشد، ولی برای داعش لذت جدیدی است. آنها علاوه بر ظرفیت اصلی پراید، 12 نفر اضافه هم سوار میکنند و میفرستندشان سفر. سفر هم که به هر حال ریسک دارد و هر لحظه امکان چپ کردن هست، حالا در برخی شرایط یک مقدار بیشتر. خود داعشیها هم از دور نگاه میکنند و با دیدن چرخهای در حال از هم باز شدن ماشین کلی خرکیف میشوند.
2- استفاده از کلسیم و سالم نگهداشتن دندان و استخوان در مرام داعشی جا ندارد، ولی این دلیل نمیشود که هیچ استفادهای از لبنیات و به خصوص شیر نکنند. یکی از آنها چند وقت پیش از طریق واسطههایی با هویت جعلی برای اغوای هموطنان ما به کارخانههای کشور مراجعه میکند و میگوید: «داداش از اون شیرهایی که ممنوع شد نداری؟»
کارخانهدار ابتدا قیافه جدی به خودش میگیرد و خیلی رسمی جواب میدهد: «پالم داره، به کار شما نمیاد.»
داعشی ژست حکیمانهای میگیرد و میزند توی کار شعر و شاعری: «هرچه او پرپالمتر، خوشطعمتر»
کارخانهدار گول میخورد و فکر میکند مشتری خوبی به تورش خورده، در نتیجه یک دکمه مخفی را میزند و گنجینهای ارزشمند نمایان میشود. سپس با حالت بیمیلی ادامه میدهد: «ما که میخواستیم بریزیم دور، حالا شما ببر.»
نیروهای داعشی هم پس از 10 دست چرخاندن شیر، و بعد از اینکه مطمئن شدند علاوه بر پالمیدگی! شیر فاسد هم شده است، آن را به اردوگاهشان میبرند و به عنوان تغذیه روزانه به خورد زندانیها میدهند. راستی میدانستید یکی از تفریحات داعش تماشاکردن افرادی است که شیر فاسد در رودهشان میبُرد؟
3- در سال اول تاسیس داعش و در شب چهارشنبه سوری، یکی از داعشیها جیغکشان از اتاقش خارج شد و به سمت سرکردهشان «البغدادی» دوید.
داعشی: آقا بیا ببین چه خبره! اینا چیه دیگه؟
البغدادی (با ژست خردمند و مثلا من همه چی بلدم): نه پسرم اینها یک رسمی دارند برای شادی و خوشی.
داعشی: این اون نیستا! کروز ول میکنن سمت همدیگه!
البغدادی: کو؟ ببینم؟
با هم به اتاق میروند و ادامه ماجرا را تماشا میکنند.
البغدادی کمی فکر میکند و میگوید: «همینه! اکلیل سرنج وارد کنید!»