«دولت لُکنت»

محسن مهیمنی/ دانشجوی دکترای علوم سیاسی
الف) حسن روحانی، با شعار انتخاباتی اعتدال پا به عرصه رقابت گذاشت؛ شاید آن زمان که حوزه سیاسی کشور دوره نقاهت تنش‌ها و اعتراضات پس از ریاست جمهوری 88 را پشت سر می‌گذاشت، طرح شعاری با این سمت و سو جذاب به نظر می‌رسید و خریدار داشت؛ اما ایده‌ای نو، پرمغز و باپشتوانه نبود. تاکید بر اعتدال، تنها عطش جامعه را نسبت به آرامش و فارغ شدن از اختلافات در سطوح بالای نظام سیاسی را خواباند.

مشکل عمده گفتمانی دولت آنجاست که به گواه تاریخ آرایش سیاسی طبیعی در هر کشوری و به تایید علم سیاست، اصولا گشایش «راه سوم» با ادعای میانه روی در سیاست و با سویه تلفیق دوجناح و دو راهبرد اصلی یک کشور، همواره یک استراتژی شکست خورده بوده است. شاید «شیخ دیپلمات» نیز زمانی که سخن از اعتدال می‌گفت به این موضوع دقت نکرده بود. درست است که در یک فهم کلی، می‌توان اعتدال مورد نظر روحانی را یک دید و منش فراجناحی و غیرسیاسی تعریف کرد، اما لزوم جریان سیاسی، داشتن نمادها و شاخصه‌های روشن برای یک دولت است که قرار بر حاکمیتش بر دستگاه قدرت شده است  در مقام تبیین نیز، اما سهم اعتدال تنها چند کنفرانس دولتی بود و تا امروز این به اصطلاح گفتمان سیاسی هنوز روشن نشده است؛ نه فقط برای مردم و فعالان سیاسی حتی برای مدیران و تیم اجرایی دولت. اعتدال دولت تنها خود را به صورت استقراض وزرا و استانداران از دو جناح کشور و هم آوری آنها در کابینه محقق کرده است. امری که در نتیجه جز ناهماهنگی و عدم همراهی و رنگارنگی تیم دولت با رئیس جمهور ارمغانی نداشته است.

ب) علی رغم تکذیب و فرار برخی دولتمردان، بدنه اجتماعی و حامیان انتخاباتی تیم روحانی، طیف اصلاح طلب جامعه بوده است؛ طیفی که در محور گفتمان و منش سیاسی اش مفاهیم جامعه مدنی، تحزب و رسانه به چشم می‌خورد. اما هنوز پیام و محورهای اصلاح طلبانه این رای دهندگان در منش سیاسی دولت جاری نشده است. نشان به انتصاب مدیرانی که در زمره ادبیات‌شان نشانی از پاسخگویی، شفافیت و رسانه یافت نمی شود و اعتقادی به این مفاهیم ندارند. در دستگاه ذهنی مدیران روحانی اعتقادی به ارتباط رسانه ای و متقابل بین افکار عمومی و دستگاه سیاسی وجود ندارد. پس طبیعی می‌نماید که در دستگاه حکمرانی این مدیران، چه در سطح محلی و چه ملی، تلاشی برای تعامل با گروه‌های مدنی و گسترش یک گفتمان دیده نشود. زمانی که تعامل دوسویه دولت و حامیان اجتماعی آن از بین می‌رود، قطعا نه روند پاسخگویی تقویت می‌شود و نه سازماندهی حامیان بر محور گفتمانی غالب اتفاق می‌افتد. در عمل نیز چیزی جز آنکه در این دوسال اتفاق افتاده دیده نمی شود؛ برتری جریان‌های تندرو و افراطی در ملتهب سازی فضای عمومی و القای گفتمان واپس گرایانه شان در رسانه‌ها و ضعف و ناتوانی دولتمردان در واکنش به فضای جامعه. نتیجتا، دولت روحانی اگر می‌خواهد که آنچه دولت اصلاحات نیز در سال‌های آخرین خود به آن دچار شد، گریبانش را نگیرد و جایگاه رهبری افکار عمومی و حامیان اجتماعی را از دست ندهد، باید تمرکز و توجه خود را بر تدوین گفتمانی مشخص و درست گذاشته و در حوزه رسانه ای نیز از جایگاه یک «دولت لُکنت» در آید؛ تا بتواند بر محور یک مفهوم و ادبیات هم نیروهای سیاسی حامی و هم دولت خود را سامان دهد و همراه کند.

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا