تجاوز به روان کودک
پروانه صفایی مقدم، روانشناس: چقدر واژه «تجاوز» مشمئزکننده و منفور است. شاید شما هم وقتی این واژه را می شنوید، بلافاصله عمل زشت تجاوز جنسی به ذهن تان خطور کند. یا وقتی خبری حاکی از تجاوز جنسی به یک کودک یا نوجوان می شنویم، چقدر ناراحت شده و برای فرزندان خود احساس خطر می کنیم و سعی می نماییم هشدارهای مهم و ضروری را به آنها بدهیم. ولی آیا منظور از تجاوز، فقط تجاوزی جنسی است؟ پاسخ منفی است.
اگرچه برخی از والدین در مورد این معضل بسیار مراقب هستند، ولی باید دانست که انواع دیگری از تجاوز به کودک وجود دارد که گاهی به مراتب بدتر و خطرناک تر از تجاوز جنسی محسوب می گردد و عواقب و عوارض آن نیز گسترده تر و ماندگارتر خواهدبود. در این قسمت می خواهم به برخی از این شکل های تجاوز اشاره کرده و مثال های روزمره ای از آن را مطرح نمایم.
وارد خانه که می شوید می بینید دختر 5 ساله تان گریه می کند. با ناراحتی از او می پرسید: «دختر گلم چرا گریه می کنی؟» و او پاسخ می دهد: «چون عروسکم مریض شده» شما که تازه می فهمید او برای عروسک پارچه ای اش گریه می کند، می زنید زیر خنده و می گویید: «تو نباید برای عروسکت گریه کنی، عروسک که جون ندارد»، بعد عروسکش را بر می دارید و آن را فشار می دهید تا به کودک غمگین تان ثابت کنید که عروسک جان ندارد، پس مریض هم نمی شود و گریه کردن تو اشتباه است. این (تجاوز به درک کودک) از هستی و زندگی است.
تجاوز به روان کودک
احترام به مالکیت کودک
باید به احساس مالکیت کودک احترام گذشت. به هیچ وجه پدر و مادر نباید بدون اجازه کودک خود اسباب بازی اش را حتی برای چند دقیقه به کودکی دیگر بدهند. گاهی والدین با مخالفت فرزندشان رو به رو می شوند که نمی خواهند قسمتی از خوراکی خود را به کودکی دیگر ببخشند، در این مواقع متاسفانه آنها یا کودک را مجبور به این کار می کنند و یا با بستن القابی مثل خسیس، بد، و… سعی می کنند او را به انجام رفتار دلخواه والدین ترغیب نمایند.
تجاوز به شخصیت و عواطف کودک
در انتقال آموزه های اخلاقی هم گاهی والدین بدون توجه به رشد قضاوت اخلاقی کودک، از او انتظاراتی دارند که کودک قادر به رعایت آنها نیست و رعایت آن هم برای سن او ضرورتی ندارد. از سوی دیگر وقتی ما به عنوان والدین، یک دستور اخلاقی به فرزند خود می دهیم اما خودمان به آن عمل نمی کنیم و یا اینکه بر آن مفهوم اخلاقی یک تبصره نابجا می گذاریم، به (اخلاقیات کودکان تجاوز کرده ایم. مثلا به کودک خود می گوییم: «باید به بزرگتر خود احترام بگذاری» یا «قهر کردن کار بدی است»، ولی وقتی کودک از ما می پرسد: «بابا (مامان) پس چرا خودتون با بابابزرگ قهر هستید»، یک بهانه دروغ می آوریم یا می گوییم: «چون بابابزرگ خودش بداخلاق است».
تجاوز به عواطف کودک در شکل های مختلف در خانواده ها مرسوم است. حتما شما هم این جملات را زیاد شنیده اید:
بابا را بیشتر دوست داری یا مامان را؟
اگه فلان چیز رو برات بخرم اونوقت دوستم داری؟
تو که به حرف های من گوش نمیدی، من هم دوستت ندارم.
تجاوز به روان کودک
در تجاوز به شخصیت کودک هم گاهی رفتارهایی از سوی والدین مشاهده می گردد. وادار کردن کودک به تقلید از رفتار فردی دیگر (مثل غذاخوردن، راه رفتن، حرف زدن)، عملی بسیار نادرست و تحقیرکننده است. کودک دلقک نیست و باید به شخصیتش احترام بگذاریم.
تجاوز به روان کودک
وقتی نقطه ضعف کودک خود را پیدا می کنیم و سعی می کنیم با ایجاد حساسیت در وی، او را برنجانیم یا با او شوخی کنیم، به روان او تجاوز کرده ایم. مثلا اگر کودک شما از چیزی بدش می آید، مدام نام آن را جلوی کودک ببرید و یا اینکه برای تنبیه کودک، روان او را نشانه بگیرید مثل این جمله که تو دیگه حق نداری با بچه ها بازی کنی، این تجاوز به روان کودک است. گاهی کودک که در دنیای خودش مشغول بازی کردن است و نمی خواهد هیچ چیز تنهایی و خلوت او را به هم بزند، یک دفعه بدون توجه به حریم روانی کودک، او را از روی زمین برداشته و سر به سرش می گذاریم.
گاهی ما با واگذارکردن کارهای سنگین و خسته کننده به کودک، (جسم) او را مورد توجه قرار می دهیم. این که از کودک انتظار داشته باشیم در کارهای خانه به مادرش کمک کند اشکالی ندارد ولی اگر متناسب با توان و سن کودک از او انتظار نداشته باشیم، به جسم وی تجاوز کرده ایم. حتی وقتی از کودک می خواهیم هیجانات خود را تخلیه نکند، درواقع داریم به جسم و روان کودک توامان تجاوز می کنیم چون محدود کردن کودک وقتی نیاز به تخلیه هیجانی دارد، جسم او را نیز آزار خواهدداد.