در ايران هيچكس برای كواچ مهم نيست
محمدآقاييفرد
با اينكه گفته ميشد تيم ملي ب كشورمان به راحتي قهرمان جام ملتهاي آسيا ميشود اما اين اتفاق رخ نداد.
از اول هدف ايران براي شركت در جام ملتهاي آسيا قهرماني نبود، نگاه اين بود كه به بازيكنان خسته تيم ملي كه طي 6-5 سال اخير كه در تمام صحنهها حضور داشتند، استراحتي داده باشيم، يكي از افرادي كه پيشنهاد حضور تيم ب را داد، من بودم.
بسياري معتقد بودند اين يك ريسك خطرناك بود.
به نظرم فدراسيون در آستانه بازيهاي جام جهاني، يك تصميم عاقلانه گرفت. اينكه ما اولويت را به جام جهاني و انتخابي المپيك بدهيم، خوب است. متاسفانه يكسري افراد در حومه واليبال حضور دارند كه بيش از حد همه چيز را بزرگ ميكنند و با بزرگنمايي سعي ميكنند به مردم القا كنند كه ما بايد در تمام رقابتهاي واليبالي اول باشيم. شايد همين نگاه باعث شد فدراسيون دست به عصا حركت كند و تيمي را روانه مسابقات كند كه برخي بازيكنانش به مرز 30 سالگي رسيدند و آيندهاي ندارند و برخي بازيكنان هم در حد و اندازههاي تيم دوم يا سوم ايران هم نيستند. در واقع فدراسيون واليبال با ترديدي كه به وجود آمده، هدف اصلي خودش كه محك زدن پشتوانهها بود، تقريبا از ياد برد.
به نظرتان چه كاري ميشد كرد كه اين رقابتها براي تيم ملي مفيد باشد؟
اگر نگاه فدراسيون واليبال مثل قبل بود، ما ميتوانستيم حسن صنوبري، محمدرضا موذن، سامان فائزي و محمدجواد معنوي نژاد را در تيم كنوني بازي دهيم، همانطور كه ميدانيد اين بازيكنان در ليگ جهاني، 10 امتياز هم براي كشورمان بازي نكردند و اين مسابقات ميتوانست فرصت خوبي براي آنها باشد. بازيكناني كه به اردوي تيم ملي هم دعوت شدند و كواچ به آنها اعتقاد دارد. اين بازيكنان فقط در تمرينات شركت كردند ولي ميتوانستند در جام ملتهاي آسيا آبديده شوند و دركوران مسابقات قرار بگيرند. ما ميتوانستيم بخش عمدهاي از بازيكنان تيم ملي جوانان و بازيكنان بيرون مانده از تيم ملي را در قالب يك تيم به مسابقات اعزام كنيم. مردم هم متوجه ميشدند كه بازيكنان جوان ما براي كسب تجربه آمدند و هيچ حساسيتي به وجود نميآمد، برد و باخت هم برايشان مهم نبود. در واقع ما به هيچ يك از اين اهدافي كه از بابت عدم شركت دادن به بازيكنان اصلي ميخواستيم برسيم، نرسيديم به جز اينكه، فقط به اين بازيكنان استراحت داديم.
انتقادات هم در اين زمينه بود، نه قهرمان شديم و نه بازيكنان را محك زديم.
الان تيم واليبال جوانان ايران را به بلغارستان و اسلووني فرستاديم تا با هزينههاي گزاف، مقابل تيمهاي جوانان و اميدهاي اين كشورها بازي كند. اسلووني كه واليبال خوبي در اروپا ندارد، بلغارها هم تيم اصليشان را نميگذارند، اگر ما تيم جوانانمان را مقابل چين، كره جنوبي يا ژاپن قرار ميداديم، قطعا ميتوانستند تجربه اندوزي كنند و نتيجه خوبي بگيريم. مشكل فدراسيون واليبال اين است كه تصميمات توسط 3-2 نفر خاصي گرفته ميشود. اگر اين دوستان كارشناس هم باشند، فقط 3-2 ديدگاه وجود دارد ولي اگر يك كميته فني وجود داشته باشد، ميتواند نظرهاي مختلف درباره ايدهآلهاي واليبال مطرح شود و نتيجه بهتري حاصل شود.
مشكل تيم ملي ما مقابل ژاپن و كره جنوبي چه بود؟
ما در مقابل تيمهايي كه ساده و قدرتي بازي ميكنند مشكلي نداريم ولي تيمهايي كه پيچيده بازي ميكنند به مشكل بر ميخوريم، در بازي مقابل لهستان هم ديديد كه وقتي بازيكنانشان در بازي داخل ايران تغيير تاكتيك دادند، ما نتوانستيم كاري كنيم. تايلند و تايپه از تيمهاي درجه دو آسيا هستند و قد و قواره كوتاهي دارند و ما به دليل داشتن بازيكنان قدرتمندي كه داريم توانستيم آنها را شكست دهيم. حكايت ژاپن اما متفاوت است؛ آنها با آناليز دقيق به اين مسابقات آمدند، اين تيم احمد مساجدي را دارد كه همه چيز واليبال ما را ميداند، ميدانست كه مثلا اگر روي حمزه زريني زوم كنند، او به هم ميريزد. دربازيهاي ليگ ايران هم اينگونه است كه اگر چند توپ به حمزه زريني داده شود و او نتواند عملكرد خوبي داشته باشد، به هم ميريزد و تا به شرايط ايدهآل برگردد، زمان لازم دارد. موضوع ديگر تنوع تاكتيكي تيم ژاپن بود. ژاپن برخلاف استراليا درسراسر فضاي تور اسپك زدند و تمامي مسيرهاي آبشار بازيكنان ما را تشخيص دادند. ميدانستند زريني وقتي از منطقه 4 ضربه ميزند توپش كجا ميرود، وقتي پايپ ميزند توپش كجا فرود ميآيد يا مثلا شريفات وقتي جلوي تور ميآيد، كوتاه پشت ميزند. از طرف ديگر تيم ما وقتي گير كرد ما تاكتيكي نداشتيم، در واقع ما اصلا تاكتيكي در بازي مقابل ژاپن نداشتيم.
يعني مشكل ما پيمان اكبري بود؟
خير، نميخواهم از پيمان اكبري ايراد بگيرم، به نظرم فدراسيون، پيمان اكبري را خيلي راحت خرج كرده است. تيم ب، تيم ملي دانشجويان، تيم اميد را به او دادهاند درحاليكه اكبري، پيكان را هم دارد. در واقع فكر و ايدههاي پيمان اكبري تقسيم شده است. اكبري فرصت كافي نداشت كه روي اين تيم كار كند بسياري ميگويند اين تيم خسته بود، مگر كوه كندند؟ واليبال بازي كردند، همه تيمها واليبال بازي كردند. بنابراين به جاي توجيه دنبال واقعيت باشيم كه واليبال ما مقابل تيمهايي كه پيچيده بازي ميكند، مشكل دارد.
چه راهكاري را براي حل اين مشكل بزرگ پيشنهاد ميكنيد؟
راهكارش كسب تجارب بيشتر و بازي باتيمهاي بزرگ است. ما بايد بدانيم كه وقتي آبشارزن قدرتي جواب نميدهد بايد از پايپ استفاده كنيم. اگر سرعتيزنها جواب نميدهند، از سرعتي زن استفاده كنيم يا مثلا فرانسه از فضاي بين دفاع وسط و دفاع كناري استفاده ميكند
ودر اين شرايط ما بايد در گام برداشتن بازيكنان سرعتي كار كنيم. استراتژي خيلي متفاوت است، تيم بايد برنامه داشته باشد، توپ اگر به دست پاسور نرسيد، بايد به چه كسي بدهند و او بايد پاسش را به كدام بازيكن برساند؟ كواچ بارها اعلام كرده هيچكس درايران براي او مهم نيست، مربيان ايراني هم يا تجربه كافي ندارند و يا خودشان را علامه دهر ميدانند. بنابراين تشكيل يك كميته فني در اين شرايط خيلي لازم است. اين كميته فني هم نبايد مثل اتاق فكري باشد كه چند سال پيش تشكيل شد و نتيجهاي هم نداشت. از نقدها و نظرها بايد استقبال شود، شما به عنوان يك روزنامهنگار از مربيان بزرگي كه به ايران ميآيند بپرسيد كه آيا منتقدان را مغرض ميدانند يا از نظراتشان استفاده ميكنند. همين بازيكنان تيم ب ما وقتي كسي از آنها انتقاد ميكنند، موضع ميگيرند. راه را پيدا كنيد، من خودم با مربي ژاپن صحبت كردم، مربي ژاپن ميگفت من اصلا باور نميكنم كه منتقداني كه در تلويزيون يا راديو مينشينند و درباره ما صحبت ميكنند، مشكلي با ما دارند.
مسابقات مهمي را هم در پيش رو داريم.
واليبال ايران به هرحال در آستانه المپيك قرار دارد و من مطمئن هستم ما به المپيك راه پيدا ميكنيم، اگر به جام جهاني كه 20 روز ديگر است راه پيدا نكرديم به المپيك قطعا راه پيدا ميكنيم. ما بازهم قدرت اول آسيا هستيم بنابراين وقتي كسي انتقاد ميكند، چه چيزي را از دست ميدهيم؟ چرا ميترسيم؟ يك عده شدهاند بوقچي و بلندگوي برخي از بازيكنان، به جاي آنكه رسالت خبري خود را انجام بدهند، فقط تعريف ميكنند. درحاليكه وظيفه رسانهها، نقد و تحليل قضايا است. اين تحليل باعث ميشود كه به مسائل كمك شود. مگر در فوتبال كم القاب سرطلايي و پا طلايي و امپراطور داديم؟ تيم ملي احتياج به حمايت ملي دارد، ما در آسيا و المپيك بايد حمايت كنيم ولي بايد نظراتمان را هم بگوييم. اگر نگوييم نوش دارو بعد از مرگ سهراب است.
يكي از نگرانيهاي هواداران، عدم پشتوانهسازي براي واليبال است.
در جهان واليبال تعداد ستارهها خيلي كم است بعد از نزول ستارگاني مثل جيبا، دسلايدر و … شما نميتوانيد ستاره ديگري پيدا كنيد. ستارهها به سختي پيدا ميشوند و به سختي مطرح ميشوند، بازيكناني مثل والاس در برزيل هم در حد و اندازه ستاره نيستند. ما فقط يك سعيد معروف داريم كه اگر افت كند، جايگزيني براي او نداريم. اگر به يكي مثل معنوي نژاد بها ندهيم او را از دست ميدهيم. درتيمهاي جوانان و نوجوانان من خيلي به صحت ادعاي مربيانشان اطمينان ندارم ولي يكي مثل اميرحسيناسفنديار را داريم كه دوتا كاپ بهترين نوجوان آسيا را گرفتيم ولي او را چه كسي تمرين ميدهد؟ يكي مثل كواچ ميتواند الگوي آموزشي خوبي براي او باشد. يا پاسور تيم ملي نوجوانان را سعيد معروف بايد حمايت كند. مربياني كه يك پنجه درست و حسابي نميزنند نمي توانند به اين بازيكنان كمك كنند.
پاسور تيم ملي ب هم از نظر فني فاصله زيادي با سعيد معروف دارد.
همين پاسور به نظرم دومين پاسور كشورمان است و ميتواند در تيم ملي در كنار معروف باشد. ايشان ازنظر حركات پا ضعف دارد ولي ما او را چندين سال پشت معروف نگه داشتهايم. در فدراسيون واليبال، كميته استعداديابي تشكيل شده كه 150 بازيكن دعوت شده ولي سه روزه آنها را غربال ميكند، اگر علامه دهر و كامپيوتر هم باشند نميتوانند اين تعداد بازيكن را غربال كنند. بايد تعداد مسابقات را بيشتر كنند سالي 4-3 تا مسابقه ميني واليبال انجام شود تا از دل آنها بازيكنان خوبي بيرون بيايند.
همانطور كه گفتيد متاسفانه وقتي انتقاد ميشود، موضع گيري ميكنند.
رسالت روزنامهنگارها و ورزشي نويسها، زدن بهقلب قضاياست. نبايد بازيكنها را دچار خود فريبي كنيم، بايد ظرفيتها را بالا ببريم، وقتي بازيكني را بهعرش ميرسانيم فكر ميكند كامل است ولي بعضي از بهترين بازيكنان ما يك پنجه خوب نميتوانند بزنند. اينجوري نباشد كه براي خوشايند فلان بازيكن يا رييس فدراسيون همه توانايي خودمان را خرج خوشآمد گويي بكنيم.