تحلیلهای متفاوت اصولگرایان از انتخابات
این در حالی است كه در روزهای نخست بعد از هفتم اسفند، خبرگزاریها و رسانههای اصولگرا با نادیدهگرفتن ناكامی در تهران و شهرهای بزرگ، از پیروزی قاطع این جناح در كشور سخن میگفتند. روزنامه کیهان در همان یكی، دو روز نخست بعد از انتخابات نتیجه گرفته بود كه «فتحالفتوح ادعایی دولت در برجام و نتایج آن، چنگی به دل مردم نزده است».
برخی از شكلگیری یك شبكه كارامد امنیتی كنترل افكار عمومی در تهران سخن میراندند كه با تمركز بر زیرساخت شبكههای اجتماعی موبایلی رأی مردم را مهندسی كرده است، برخی تحلیلگرهای جوانشان هم از مسائلی مانند «سبك زندگی غربی» یا حضورنداشتن بسیجیان در تهران به علت جنگ در سوریه به عنوان دلایل ناكامی در تهران سخن میگفتند.
در این میان البته باید حساب برخی تحلیلگران معتدل این جریان مانند امیر محبیان را كه از همان زمان قبل از انتخابات هم به فهرست ٣٠ نفره تهران انتقادهایی داشت، جدا كرد. محبیان در گفتوگوهایی با جماران، فرارو و اعتماد تحلیلهایی نسبتا واقعگرایانهتر و منطقی از چرایی شكست اصولگرایان ارائه كرده بود.
پذیرش نقاط ضعف
اما نكته درخور تأمل، یادداشت روز چهارشنبه انبارلویی، سردبیر روزنامه رسالت، پایگاه جناح سنتی اصولگرایان است كه با گذشت بیش از یك هفته از پایان انتخابات مجلس و خبرگان، تحلیل مفصل و متفاوتتری در مقایسه با هممسلكان خود درباره انتخابات اخیر دارد. تحلیل انبارلویی به مقدار زیادی به نگاه امیر محبیان نزدیك شده است. انبارلویی با اشاره به شعار اصولگرایان در این دوره كه «معیشت، امنیت و پیشرفت» بود، به درستی به نكته خوبی اشاره كرده است؛ یعنی كارنامه اصولگرایان در سه دوره گذشته مجلس و دولت هشتساله احمدینژاد در حوزه اقتصاد: «اما بههرحال این تصور در مردم هم وجود داشت. طی این سه دوره اصولگرایان در این باره هرچه حرف و عمل داشتند عرضه كردند، بنابراین لازم بود در همین عرصه، رقبایشان را هم تجربه كنند».
انبارلویی برخلاف آنچه هممسلكان تندروی اصولگرایش در بوق و كرنای رسانههایشان میکنند و دولت را بهویژه در حوزه اقتصاد ناكارا معرفی میكنند، اعتراف كرده است: «موج مثبت برخاسته از برجام، توفیق در مهار نسبی تورم، پرهیز از تندروی، رویكرد مثبت به اعتدال، در تهران و اغلب شهرها یك واقعیت بود. مردم احساس میكردند قرار است گشایشی در كارها صورت گیرد. این گشایش با رأی به جناح دولتی امكانپذیر است».
انبارلویی به تأثیر چهرههای شاخص و رهبران جریان اصلاحطلب در اقبال مردم به نمایندههای این جریان مهر تأیید میزند و مینویسد كه حضورنداشتن مؤثر شیوخ اصولگرا در تبلیغ و ترویج فهرستهای ائتلاف و بهكارنبردن همه ظرفیت و استعداد رأی جناح، از دیگر دلایل این توفیقنیافتن بود». مقصود انبارلویی از فقدان این چهرهها، هم شخصیتهای پرنفوذ در گذشته است و هم افرادی مانند ناطقنوری، ولایتی و لاریجانی كه به نوعی كناره كشیدهاند.
واقعگرایی اصولگرایانه
انبارلویی در بخش انتهایی یادداشت خود از یك چه باید كرد هم سخن گفته است. به نوشته او اصولگرایان باید به دولت و مجلس آینده فرصت دهند، خود را در آیینه حركتهای ایجابی ببینند و اثبات خود را در نفی رقیب جستوجو نكنند. یادداشتنویس روزنامه رسالت متوجه شده است تقابل كور تندروهای اصولگرا با دولت بهویژه در مواجهه با پرونده هستهای و برجام، در انتخابات به پاشنه آشیل آنها بدل شد.
برای همین توصیه كرده است مسیر همراهی با دولت را در پیش بگیرند: «اجرای برجام و نیز وعدههای رئیسجمهور در گشایش مسائل سیاسی در داخل و خارج و نیز وعدههای اقتصادی دولت با چالشهای جدی روبهروست؛ اولا باید دولت را در مواجهه با قدرتهای جهانی بهویژه آمریكا كمك كرد و اگر بدعهدی دشمنان در پایبندی به تعهداتشان جدی شد، اوضاع را برای بازگشت به نقطه صفر و تقابل جدی با آمریكا مدیریت كرد… نقد مشفقانه، رصد هوشمندانه، همكاری صمیمانه با جناح دولتی باید تداوم یابد. این نقد باید همراه با ارائه طریق حكیمانه باشد. نباید فراموش كنیم همه ما سوار یك كشتی هستیم و در توفانهای منطقهای و جهانی، هدف دزدان دریایی قرار داریم. همه ما و همه ملت باید یكصدا علیه دشمنان اسلام، نظام، امام و رهبری باشیم».
دیروز همچنین احمد سالك، عضو شورای مرکزی فراکسیون اصولگرایان رهروان ولایت مجلس، نزدیك به حداد عادل، با تأکید بر اینکه جامعه اصولگرایی باید به این نتیجه برسد که در شیوه عملش باید دقت داشته باشد، گفت یکی از دلایل ناکامی اصولگرایان در انتخابات را میتوان تمکیننکردن برخی از آنها به فهرست واحد دانست.
امیر محبیان پیشتر گفته بود در تهران اصولگرایان به اصلاحطلبان نباختند، بلکه به نگرشی در درون خود باختند که باعث شد سهام اصولگرایان در بازار بورس سیاسی تهران بیارزش شود. او كه پیش از این هم جبهه پایداری را پاشنه آشیل اصولگرایی دانسته و از سهم درخورتوجه آنها در فهرست ٣٠ نفره تهران انتقاد كرده بود، گفته است: «ارزش منفی جبهه پایداری در ذهنیت جامعه، ارزشهای مثبت اصولگرایان را بیاعتبار میکند. شورای ائتلاف اصولگرایان متأسفانه در عمل، بخش اعظمی از فهرست را به پایداریهای ضد برجام و ضد حرکتهای بهبودگرا تخصیص دادند؛ از سوی دیگر مصلحتگرایانی مانند لاریجانی را از درون خودشان راندند و با این کار تصویری یکپارچه منفی از خود ایجاد کردند. پیش از او، جلال خوشچهره هم مهمترین ضعف درباره فهرست ائتلافی اصولگرایان را غرور و خودشیفتگی بیش از حد نسبت به انتخابات دانسته بود که سبب شد آنان آمادگی لازم و مطابق با حقایق را در انتخابات نداشته باشند».
تحلیل سبك زندگی و نارواداری اصولگرایانه
گویا تحلیل مبتنی بر«سبك زندگی در تهران» بیش از دیگر ایدهها به مذاق اصولگرایان خوش آمده است كه بعد از یامینپور، دیگران هم به شكلهای مختلف به آن نقبی زدهاند. انداختن تقصیر رأینیاوردن بر گردن فرهنگ و سبك زندگی اگرچه تا حد زیادی مبتنی بر واقعیت است و نشان میدهد كه سبك زندگی اصولگرایانه با سبك زندگی اكثریت مردم تهران فاصله دارد، اما این فایده را هم دارد كه مسئولیت سیاسی ناشی از باخت تهران را از سر آنها باز میكند.اگرچه در نهایت باید گفت «نه» تهران، صرفا یك«نه» به اصولگرایان در حوزه اخص سیاست نبود بلكه در اصل «نه» به سیاستهای اصولگرایان در حوزه فرهنگ و اجتماع بود. سایت الف متعلق به احمد توكلی در یادداشتی با عنوان «مواجهه سنت و مدرنیست» از زاویه دیگری به این ماجرا نگاه كرده و آن نبود رواداری – از خصوصیات گفتمان مدرن- در جناح اصولگراست. در این یادداشت آمده است: «از دید نگارنده این سطور، چالش سنت و مدرنیته و تعارض برآمده از آن نه مسئله اصولگرایان که چالش اصلی تمامیت جامعه ایران امروز است. برای حل این مشکل و تبدیل این «تقابل» به «همنشینی»، گروههای مختلف اجتماعی باید دست به دست هم دهند تا ایران بتواند از این مرحله به سلامت عبور کند.
در این گذار البته نقش اصولگرایان با توجه به اینکه نهادهای اصلی قدرت در دست آنان است، مهمتر است. اصولگرایان باید این واقعیت را بپذیرند که شیوه جدیدی از زندگی با تظاهرات اجتماعی خاص در کنار شیوههای زندگی مبتنی بر سنت شکل گرفته و در حال گسترش است. اصرار بر گفتمان مبتنی بر نفی و حذف و حمله به جلوههای این شیوه جدید زندگی، با ناسزاهای اخلاقمداری که بر واقعیت هم مبتنی نیست، راه به دیهی نخواهد برد جز آنکه تضادهای اجتماعی را تشدید کند و در نتیجه «تماس» گفتمان سنتی و گفتمان مدرن را از حالت «گفتوگو» خارج و به «ستیزه» برساند».
تحلیل دیگری در سایت الف از سوی یك دانشجوی رشته اقتصاد منتشر شده و با توجه به تأكید اصولگرایان بر شعار معیشت و اقتصاد به نقد آن پرداخته و توصیه است كه اصولگرایان هرچه زودتر از پرداختن به شعارهای کلیشهای و تکراری در زمینه اقتصاد دست بردارند: «گفتمان اصولگرایی در عرصه اقتصاد باید دقیقا به این سؤالات مهم جواب صریح و شفاف دهد؛ مثلا نرخهای مالیاتی و پایههای مالیاتی مدنظر این گفتمان چیست؟
سیاست اصلی دولت اصولگرا در زمینه فراهمکردن خدمات اجتماعی، بیمه بیکاری، خدمات و بیمه درمانی، مدیریت بازار کار و فرمول مشخص حداقل حقوق و مزایای کارگران، مدیریت نوسانات اقتصاد کلان، سیاستهای ارزی و مدیریت نرخ ارز، رویه و فرمول هزینه درآمدهای نفتی و مدیریت شوکهای درآمدهای صادراتی نفت، سیاستهای پولی و قاعده رشد حجم پول، چگونگی مدیریت و تنظیم بازارهای مالی مانند بانکها و بازار سهام، برنامههای جذب سرمایهگذاری خارجی و مدلهای مطلوب جذب سرمایهگذاری خارجی، برنامههای اصلی توسعه، الگوی مشخص و نظاممند دولت برای دخالت در بازارهای کالایی و حقیقی، برنامههای اصلاح نهادهای اثرگذار بر محیط اقتصادی و… چه خواهد بود؟» باید با آغوش باز به استقبال این تحلیلهای اصولگرایان رفت.