پسر کینهجو و دوستانش به اتهام جنایت شبانه محاکمه شدند
فروغ طباطبایی: متهمان پس از 10 سال، دیروز پای میز محاکمه به بیان حقیقت پرداختند.
رسیدگی به این ماجرا از بامداد بیستویکم مرداد 84 بهدنبال کشته شدن دو مرد میانسال در یک گاوداری در روستای «اسکمانرزکان» شهریار در دستور کار پلیس قرار گرفت. شواهد نشان میداد ناصر 65 ساله و اکبر 41 ساله شبانه در گاوداری با ضربههای مهیب چوب و میله از پا درآمدهاند.
ردپای پسر قربانی در جنایت شبانه
جنازهها در حالی با دستور قضایی به پزشکی قانونی فرستاده شد که پلیس تحقیقات خود را در این زمینه آغاز کرده بود. در نخستین گام از بررسیها روشن شد پسر اکبر همان شب در گاوداری حضور داشته است. به این ترتیب علی بازداشت شد. او که سعی داشت خودش را بیگناه نشان دهد وقتی در بنبست اطلاعاتی گرفتار شد، به ناچار لب به اعتراف گشود و به کشتن پدر و دوست پدرش با همدستی سه نفر از دوستانش اعتراف کرد.
علی گفت: «از آزار و شکنجههای پدرم خسته شده و به فکر انتقام افتاده بودم که فهمیدم پدرم افغانستانی است و این موضوع را حتی از مادرم هم پنهان کرده است. به همین خاطر ماجرا را با دوستانم در میان گذاشتم و به همراه مرتضی، رضا و عباس شبانه به گاوداری رفتیم. به محض ورود با میله به سر پدرم کوبیدم و دوستانم هم ناصر را کشتند.»
بهدنبال اعترافهای این پسر سه همدستش نیز بازداشت شدند. آنها با دروغگویی سعی داشتند مسیر رسیدگی به پرونده را به بیراهه بکشند، به همین خاطر حرفهای ضدونقیضی را مطرح کردند.
آزادی یکی از متهمان
در این بین قاضی رسیدگیکننده به پرونده برای عباس قرار منع تعقیب صادر کرد و او آزاد شد، اما سه متهم دیگر به این قرار اعتراض کردند و گفتند عامل قتل ناصر، عباس بوده است. تلاش پلیس برای ردیابی دوباره عباس بینتیجه ماند و این بار رضا با قرار وثیقه سنگین آزاد شد تا ردی از عباس بیابد.
محاکمه پس از 10سال
در حالی که 10 سال از این ماجرا گذشته و هیچردی از عباس به دست نیامده بود، برای متهمان کیفرخواست صادر و به شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد. در جلسه رسیدگی به این پرونده که دیروز به ریاست نورالله عزیزمحمدی و با حضور دو مستشار تشکیل شد، نماینده دادستان کیفرخواست را خواند.
سپس برادر ناصر در جایگاه ویژه ایستاد و گفت: «برادرم بیدلیل و بیرحمانه در گاوداری کشته شد. من از طرف دو خواهرم که مقیم آمریکا هستند برای قاتل برادرم حکم قصاص میخواهم.»
سپس برادر و خواهر علی در جایگاه ویژه ایستادند و گفتند از علی هیچشکایتی ندارند و از خون پدرشان گذشت میکنند.
همسر اکبر گفت: «شوهرم مرد بداخلاقی بود. او مدام من و فرزندانم را آزار میداد. او این موضوع را که تبعه افغانستان است از من پنهان کرده بود. به همین خاطر بعد از به دنیا آمدن فرزندانم نتوانستیم برای آنها شناسنامه بگیریم. علی وقتی 15سال داشت به این ماجرا پی برد و شوهرم از آن موقع به بعد مدام علی را شکنجه میداد. پسرم به همین خاطر کینه پدرش را به دل گرفت و به فکر انتقام افتاد.»
اعتراف به قتل کینهجویانه
نوبت دفاع به علی که رسید کشتن پدرش را گردن گرفت و گفت: «پدرم در حق من، مادر، خواهر و برادرم بد کرد. او مادر، خواهر و برادرم را شکنجه میداد. پدرم چون افغانستانی بود من، خواهر و برادرهایم شناسنامه نداشتیم و به همین خاطر نتوانستیم تحصیل کنیم. او بارها بدنم را با سیخ داغ و سیگار سوزانده بود. من کینه پدرم را به دل گرفته بودم و به همین خاطر از دوستانم خواستم شبانه برای سرقت به گاوداری برویم. من به محض روبهرو شدن با پدرم او را با ضربههای چوب به سرش کشتم و عباس هم به ناصر حمله کرد و با ضربههای میله به سر او زد. مرتضی و رضا در این ماجرا دستی نداشتند و آنها وارد گاوداری نشدند. من به دروغ پای مرتضی و رضا را به این ماجرا کشاندم، اما حالا بعد از 10 سال میخواهم واقعیت را بگویم. من و عباس قاتل هستیم.»
این پسر در حالی که سرش را پایین انداخته بود، گفت: «باور کنید هنگام قتل فقط 17 سال داشتم، اما چون شناسنامهای نداشتم پلیس به اشتباه گفت که من 20سالهام. من بچگی کردم که دست به این جنایت زدم، اما هنوز هم میگویم از قتل پدرم پشیمان نیستم.»
سپس مرتضی پشت تریبون دفاع ایستاد و در حالی که بهشدت اشک میریخت، گفت: «باور کنید من بیگناهم و دستی در قتل نداشتم. نمیدانم چرا علی در بازجوییها اسم من و رضا را آورد و ما را گرفتار کرد. ما فقط برای سرقت به گاوداری رفته بودیم، اما وارد گاوداری نشدیم و علی و عباس داخل رفتند و بعد سراسیمه برگشتند.»
رضا هم که با وثیقه آزاد است، گفت: «باور کنید من داخل گاوداری نرفتم و دروغگوییهای علی و عباس مرا گرفتار کرد. من در این سالها همه تلاشم را کردم تا ردی از عباس بیابم، اما بینتیجه بود.»
در پایان این جلسه هیات قضایی وارد شور شد تا رای صادر کند.
179/