راز عجیب یک قتل بعد از 10 سال فاش شد
23 مهرماه سال 84 پرویز 30 ساله به پیشنهاد دوست 18 سالهاش راهی باغی در دماوند شد تا تفریح کنند.آن روز آخرین دیدار همسر و دو فرزند با پرویز بود. دو روز از سفر آنها نگذشته بود که ناگهان ابراهیم که از مستأجران پرویز بود به خانه آنها رفت و خبر عجیبی را به آنها داد.
داستان قاتل فراری
وی با دستپاچگی و بهتزدگی وقتی روبهروی همسر پرویز قرار گرفت، گفت: پرویز در یک درگیری، مرد افغانیای به نام محمدجان را به قتل رسانده و به همین خاطر فراری است.
وی ادامه داد: پرویز به او پیغام داده تا خانوادهاش در جریان قرار گرفته و نگران وی نشوند، به همین خاطر زن نگونبخت و خانوادهاش باور کرده و سادهلوحانه حرفهای دوست پرویز را جدی گرفتند، اما این پایان ماجرا نبود. با گذشت سالها هر لحظه شکهایی به وجود میآمد که نشان میداد پشت این سناریو معمایی پیچیده نهفته است. به همین خاطر سرانجام زن جوان که نتوانسته بود چنین داستانی را باور کند، راهی پلیس آگاهی شد و از گم شدن همسرش خبر داد.
کارآگاهان وقتی ادعاهای زن جوان را شنیدند، به بررسی این پرونده پرداختند تا پرده از زوایای پنهان آن بردارند و این معمای پیچیده را رازگشایی کنند.
تحقیقات پلیسی حاکی از آن بود که 23 مهرماه سال 84 هیچ مرد افغانیای کشته نشده است اما در شاخه دیگری از تحقیقات سرنخ مهمی به دست آمد. بررسیها نشان میداد 25 روز پس از گم شدن پرویز و رفتن وی به باغی، یک چوپان از پیدا شدن جسد مرد جوانی خبر داده است.
کشف جسد
17 آبان ماه سال 84 یک چوپان با پلیس تماس گرفت و از پیدا شدن جسدی در حوالی باغی در منطقه تنگه بولان دماوند خبر داد.
این چوپان در اظهاراتش به پلیس گفت: در حال بردن گوسفندان برای چرا بودم که بوی تعفن را احساس کردم، بلافاصله به جستوجوی محل پرداختم که ناگهان عصایم به یک جسم سخت برخورد کرد و در کمال ناباوری با جسد مردی روبهرو شدم.
با اظهارات این چوپان، پلیس به بررسی ماجرا پرداخت و از آنجایی که مدرکی در دست نبود، مرد ناشناس در بهشت زهرا دفن شد.
رازگشایی از معما
با اقدامات پلیسی مشخص شد جسد ناشناس همان پرویز است که به نظر میرسد قاتل فراری بوده باشد. پلیس برای کشف این معما به ردیابی و شناسایی ابراهیم دست زد و سپس وی را دستگیر کرد.
اعتراف جنایتکار
این پسر که گمان نمیکرد روزی داستانش فاش شود، وقتی با مدارک روبهرو شد، سرانجام لب به اعتراف گشود و پرده از جنایت خونین برداشت.
وی گفت: به دلیل مشکلات و انگیزه مالی با پرویز اختلاف داشتم، به همین خاطر وقتی با او به باغ رفتم، در یک لحظه کنترلم را از دست داده و با چاقو به جانش افتادم و سپس با سنگ به سرش زدم. در آن لحظه اختیار کارهایم را نداشتم، خیلی ترسیده بودم به همین خاطر وقتی به تهران برگشتم، تصمیم گرفتم داستانی را طراحی کنم و به خانواده پرویز بگویم تا شکی هم به من نکنند. نزد آنها رفتم و گفتم پرویز یک افغانی را به قتل رسانده و فراری است و برای اینکه دستگیر نشود، فقط به من پیغام میدهد.
ابراهیم پس از صدور کیفرخواست در برابر قضات دادگاه کیفری استان تهران ایستاد که با حکم قصاص مواجه شد اما این رأی به خاطر نقص در تحقیقات از سوی قضات دیوانعالی کشور پذیرفته نشد.
محاکمه دوباره
روز 25 مهرماه سال جاری بار دیگر ابراهیم برای دفاع از خود در شعبه 71 دادگاه کیفری حاضر شد و گفت: شب حادثه من و پرویز حالت طبیعیای نداشتیم، اصلاً یادم نیست چه اتفاقی افتاد، من پشیمانم و اشتباه کردم.این مرد که احساساتی شده بود و نمیتوانست جلوی گریهاش را بگیرد، در جایگاه متهمان فقط اظهار پشیمانی کرد و بخشش خواست.با وجود این خانواده پرویز وقتی در جایگاه قرار گرفتند، تقاضای قصاص کردند، چرا که این قاتل پنج سال آنها را فریب داده بود و حالا میخواستند وی به سزای اعمالش برسد.بنابر این گزارش، قاضی عزیزمحمدی و دو قاضی مستشار وارد شور شدند و این مرد را به خاطر قتل به قصاص نفس – اعدام – محکوم کردند.
176/