هفت‌خوان ثبت‌نام در مدرسه!

محبوبه شعاعي
خانواده‌هايي كه خرداد را بااسترس امتحانات فرزندان‌شان گذرانده‌اند حالا بايد استرس ثبت‌نام‌شان براي سال بعد را داشته باشند. استرسي كه تا 12 سال همراه‌شان است. درست تا زماني كه بچه‌ها فارغ‌التحصيل مي‌شوند. اگر همراه پدر و اغلب، مادرهايي شويد كه براي ثبت‌نام بچه‌هايشان آمده‌اند حتما اين نگراني را در چهره‌شان مي‌بينيد. كافي است يك بچه مدرسه‌اي در خانه داشته باشيد تا بدانيد اين سال‌ها، ثبت‌نام كردن در مدرسه مثل رد شدن از هفت‌خوان است. هفت‌خواني به نام ثبت‌نام در مدرسه كه هيچ شباهتي به هفت‌خوان معروف و هولناك رستم ندارد!
جايي كه جغرافيا دردسرساز مي‌شود!
«ما مجبور شديم به‌خاطر كار همسرم خانه‌مان را عوض كنيم. قبلا منطقه پنج بوديم، الان آمده‌ايم منطقه 14. مجبور شدم براي ثبت‌نام دخترم به اداره آموزش و پرورش بروم براي اينكه مدرسه‌هاي در محدوده محل زندگي‌مان را بشناسم. وسط اثاث‌كشي، اين كار ديگر خيلي ضدحال بود.» اينها صحبت‌هاي مادر مريم است. دختري كه مجبور شده بعد از كلاس اول، به خاطر جابه‌جايي منزل، فاتحه دوستي‌هايش در كلاس اول را بخواند و به مدرسه جديد برود. اما مشكل دخترك در دنياي خودش به اندازه مشكل پدرومادرش براي پيدا كردن يك مدرسه مناسب، بزرگ است. «در اين منطقه چند مدرسه خيلي خوب هست كه چون در محدوده زندگي ما نيستند، نمي‌توانم دخترم را در آنها ثبت‌نام كنم. اگر بودجه‌اش را داشتم حتما او را به غيرانتفاعي مي‌فرستادم ولي الان مجبورم در اين مدرسه ثبت‌نام كنم. ضمن اينكه مدام حرف از كمك‌هاي مردمي است.» جغرافيايي كه براي خيلي از بچه مدرسه‌اي‌ها يك درس شيرين است، در زمان ثبت‌نام مدرسه، به دردسري عظيم تبديل مي‌شود!
كمك‌هاي مردمي يا شهريه مدرسه؟!
«ما هرسال نزديك به 100 هزار تومان با عنوان كمك‌هاي مردمي به مدرسه مي‌دهيم. گرچه در نامه‌ها مي‌گويند كمك‌ها اختياري است اما آنقدر اين نامه‌ها را به همراه بچه به خانه مي‌فرستند كه والدين از رو مي‌روند و مجبورند پول بدهند. مدام مي‌گويند مدرسه بودجه كافي ندارد. ما هم دل‌مان مي‌سوزد. پس وزارت آموزش و پرورش به آن بزرگي، چه مي‌كند؟ كمي به مدارس پول بدهد! مگر طبق قانون، آموزش و پرورش اصلا رايگان نيست؟» اينها چيزي بيشتر از صحبت است. گلايه‌هاي مادر نازنين شنيدن دارد. كسي كه هم مدرسه و هم خانواده را ذي‌حق مي‌داند. «خواهرم فرهنگي است و خودش در دفتر مدرسه كار مي‌كند. مي‌دانم بودجه‌اي كه آموزش و پرورش به مدارس مي‌دهد اصلا كفاف يك سال تحصيلي را نمي‌دهد. آنها هم مجبورند براي گذران امور مدرسه دست به دامن خانواده‌ها شوند.» به گفته وزير آموزش و پرورش سرانه‌اي كه براي هر دانش‌آموز در وزارتخانه در نظر گرفته شده، در حدود يك ميليون و 600 هزار تومان است. براي مدرسه‌اي با 1000 دانش‌آموز، مي‌شود در حدود يك ميليارد و 600 ميليون تومان. اگر در هر كلاس از اين مدرسه در خوش‌بينانه‌ترين حالت، 20 دانش‌آموز باشد، در واقع اين مدرسه 50 معلم دارد. به گفته مسئولان آموزش و پرورش حقوق هر كدام از معلم‌ها در حدود يك ميليون و 200 هزار تومان است كه حقوق يك سال اين معلم‌ها مي‌شود 720 ميليون تومان. اينكه حقوق كادر دفتر مديريت و خدمه چقدر مي‌شود، بماند. به اين ميزان بايد پول آب، برق، گاز و همه هزينه‌هاي جانبي مدرسه را هم اضافه كرد. مادر اميراحمد مي‌گويد: «ما حتي برگه‌هاي آچهار را هم خودمان براي مدرسه تهيه كرديم.» شايد براي همين است كه كلاس‌هاي درس در مدارس دولتي، اينقدر شلوغ هستند.
ستاد ثبت‌نام، مشكلي ديگر
«ثبت‌نام در مدرسه خارج از محدوده تنها در موردي امكان دارد كه شما به ستاد ثبت‌نام مراجعه كنيد و دلايل قانع‌كننده‌اي براي ثبت‌نام فرزندتان در مدرسه‌اي خارج از محدوده محل زندگي‌تان ارائه كنيد. در اين صورت شما نامه‌اي دريافت مي‌كنيد كه در واقع اجازه كتبي براي ثبت‌نام در آن مدرسه است. اين نامه بعد از اين صادر مي‌شود كه شما نامه‌اي از مدرسه مورد نظر داشته باشيد تا ستاد ثبت‌نام بداند آن مدرسه ظرفيت كافي دارد يا نه.» پدر مبينا كه دنبال كار ثبت‌نام دخترش است، مي‌گويد: «ثبت‌نام در مدرسه پروسه‌اي وحشتناك است كه بايد كفش آهني داشته باشي. تنها خانواده‌هايي راحت هستند كه نمي‌خواهند فرزندشان را از مدرسه‌اي به مدرسه ديگر ببرند و يا خانه‌شان را عوض كنند.» او مي‌گويد در صورت داشتن پارتي يا شغل فرهنگي مي‌تواني فرزندت را هرجا كه مي‌خواهي ثبت‌نام كني وگرنه بايد خيلي دوندگي داشته باشي تا فرزندت در مدرسه‌اي خوب ثبت‌نام شود.
وقتي ابتدايي تقسيم مي‌شود!
از ديگر دردسر‌هاي ثبت‌نام امسال جداسازي دوره ابتدايي به 2 دوره 3 ساله است، گرچه اين طرح در همه مدارس انجام نشده. مديران برخي دبستان‌هاي دولتي به خانواده دانش‌آموزان اعلام كرده‌اند بايد فرزندان پايه چهارم خود را به مدرسه ديگري منتقل كنند. معاون آموزش ابتدايي وزير سال 93 اعلام كرد كه 10درصد دانش‌آموزان پايه ابتدايي جداسازي شدند و اين روند جداسازي از سال تحصيلي آينده (95-94) شتاب بيشتري مي‌گيرد. از طرفي؛ اخيرا به برخي دبيرستان‌ها اعلام كرده‌اند از سال تحصيلي آينده (95-94) نمي‌توانند دانش‌آموز پيش‌دانشگاهي داشته باشند و در هر منطقه آموزش و پرورش تنها چند دبيرستان دوره دوم متوسطه مي‌توانند دوره پيش‌دانشگاهي داشته باشند. به اين ترتيب دانش‌آموزان ساير دبيرستان‌ها بايد به دبيرستان‌هايي كه تعيين شده بروند. در واقع آموزش و پرورش با جيب خالي‌اش پزي عالي دارد! اينكه در ميان هياهوي مشكلات زندگي، مشكل پيدا كردن مدرسه‌اي مناسب براي فرزندان هم به سبد خانواده اضافه شود، بي‌عدالتي نيست؟ پدر يكي از بچه‌ها مي‌گفت: «مدير دبيرستان در پاسخ به اعتراض ما درخصوص حذف پيش‌دانشگاهي اعلام كرده كه اين تصميم آموزش و پرورش منطقه براي ساماندهي فضاهاي آموزشي و نيروي انساني است. مگر در يك منطقه آموزش و پرورش چند دبيرستان وجود دارد كه تازه آنها را هم محدود مي‌كنند؟ فرزند من كه امسال كنكور دارد بايد هر روز وقت و انرژي زيادي را صرف همين رفت‌وآمد‌ها كند.» بد نيست اشاره‌اي داشته باشيم به اصل 30 قانون اساسي كه گفته آموزش و پرورش بايد رايگان در دسترس همه باشد. ولي اين قانون تبصره‌اي ندارد كه بگويد اگر رايگان نيست، كمك مردمي جلب كنيد و يا آنقدر قانون جديد خلق كنيد كه مردم به ستوه آيند. از طرفي وضعيت حقوق معلمان هم سرآمد است! آنقدر كه بارها باعث برگزاري تجمع شده و حتي آخرين تجمع اعتراضي معلمان هم به درگيري كشيده شد. معلمان هستند كه آينده اين كشور را مي‌سازند. اما از آنجا كه در اين كشور، همه چيزمان به همه چيزمان مي‌آيد، اين روايت‌ها تا سال‌هاي آينده همچنان برقرار است و معلوم نيست وضعيت مدرسه و معلم‌ها چه زمان درست مي‌شود.

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا