جنبههای مثبت و منفی پیوستن به یک قانون
او ادامه داد: مجموعه این عوامل اشتیاق ناشران را به کتابهای ترجمهای زیاد کرده است؛ به طوری که بسیاری از ناشران ایرانی با شرکت در نمایشگاههای بینالمللی خارجی آثاری را تهیه میکنند و ترجمه آن را به مترجمان سفارش میدهند. برای این کار حقالزحمه ناچیزی به مترجم میپردازند و مادامالعمر هم کتاب متعلق به خودشان میشود.
او همچنین اظهار کرد: اگر قرار باشد به قانون کپیرایت جهانی بپیوندیم، مجبوریم از ناشر و مولف اجازه بگیریم. خود این اجازه مراحلی دارد و نیازمند آگاهی ناشر از کتاب است. همه این مسائل هزینهبر و زمانبر است. نکته دوم این است که برای خرید حق ترجمه و چاپ یک کتاب باید ناشر پول پرداخت کند که چه بسا این مبلغ معادل حقالتألیف یک کتاب باشد. بنابراین با این توصیفها نپیوستن به قانون کپیرایت را مثبت نمیدانم چون گرایش شدید فعلی به ترجمه به حوزه تألیف آسیب جدی زده است و این اصلا مثبت نیست.
سرشار در همینباره عنوان کرد: یک دهه قبل از انقلاب درصد تألیف کتاب در حوزه کودکان 24 درصد به 76 درصد ترجمه بود. یک دهه پس از انقلاب یعنی از سال 57 تا 67 این آمار معکوس شد، یعنی به 75 درصد تألیف و 25 درصد ترجمه رسید. این اتفاق به خاطر انقلاب فرهنگی بود که تأثیر زیادی بر جامعه گذاشته بود. چند سال پیش آمار دیگری نشان میداد که میزان تألیف کتابهای کودکان در کشور 60 درصد است و ترجمه به 40 درصد رسیده است. گاهی این میزان در حوزه تألیف به 56 درصد و در حوزه ترجمه به 44 درصد هم میرسد، که اگر این روند ادامه پیدا کند و چه بسا تا الان سربهسر شده باشد، برای کشوری که اساس آن برپایه انقلاب فرهنگی بنا شده یک فاجعه است. چرا که بیشتر این ترجمهها نه از کشورهای مسلمان و آسیایی که به هر حال از نظر فرهنگی مشابهتهایی با ما دارند، بلکه از غربیها صورت گرفته است. در این وجه امضا کردن قانون کپیرایت را مثبت میدانم، اما باید بدانیم که این جاده تألیف و ترجمه از سوی غرب به سمت ما یکطرفه است. یعنی ما فقط ترجمه میکنیم. به همین خاطر در صورت پیوستن به قانون کپیرایت بخش قابل توجهی ارز به این واسطه از کشور خارج میشود.
او در ادامه بیان کرد: یک وجه دیگر این است که وقتی شما به قانون کپیرایت میپیوندید، اجازه هیچگونه تغییری در اثر ندارید و باید اثر را بی کم و کاست منتشر کنید. به همین خاطر ممکن است کتابهایی وجود داشته باشد که کلیت آنها قابل ترجمه و خوب باشد، اما همین کتاب ممکن است دو، سه صحنه داشته باشد که با مبانی اخلاقی ما سازگار نباشد. در حالت فعلی ممکن است خود مترجم با ابتکاراتی این صحنهها را حذف و کتاب را قابل انتشار کند.
این نویسنده افزود: اما وقتی ما به قانون کپیرایت بپیوندیم دیگر این اجازه را نداریم. در این صورت انتشار کتاب از دو حالت خارج نیست؛ یا باید قید ترجمه این کتاب را که ممکن است کتاب ارزشمندی هم باشد به خاطر برخی از صحنهها بزنیم و یا این که اگر از ممیزی هم عبور کند و منتشر شود برای جامعه ما مضر باشد.
سرشار در پاسخ به اینکه این اتفاق میتواند دوطرفه باشد و با ترجمه شدن آثاری از نویسندگان ایرانی حق مولف ایرانی رعایت شود، اظهار کرد: بله با پیوستن به قانون کپیرایت اگر کتابی از آثار ما نیز ترجمه و منتشر شود باید از نویسنده و مولف و ناشر ایرانی اجازه بگیرند و حقوق آنها را پرداخت کنند. این وجه مثبتی است، ولی این اتفاق یعنی ترجمه آثار ایرانی به ندرت رخ میدهد. حتی من شاهد بودهام که در برخی از کشورها نظیر پاکستان که مترجمانشان آثاری از نویسندگان ایرانی ترجمه کردهاند خودشان آنقدر فقیرند که از مولف میخواهند از آنها پولی دریافت نکند. بنابراین فکر میکنم درآمدی که از این بابت به نویسندگان ما میرسد بسیار ناچیز خواهد بود.
او در ادامه در پاسخ به اینکه ترجمه و معرفی نشدن آثار نویسندگان ایرانی به زبانهای دیگر چقدر به خاطر نپیوستن ما به قانون کپیرایت است، بیان کرد: فکر نمیکنم ترجمه نشدن آثار ما به زبانهای دیگر متأثر از نپیوستنمان به قانون کپیرایت باشد. ترجمههایی هم که تا به حال صورت گرفته بسیار ناچیز بوده است. ترجمه آثار نویسندگان ایرانی در دیگر کشورها مسئله فرهنگی و سیاسی است که حل آن در ید قدرت ما نیست. ما هم فعلا نمیتوانیم قانون کپیرایت را حل کنیم. مسئله عمده در این خصوص هم این است که فعلا نپیوستن ما به این قانون باعث شده حجم زیادی از کتابها به فارسی ترجمه شود.
سرشار در پاسخ به این سوال که آیا از نظر اخلاقی درست است که ما بدون اجازه و بدون رعایت حقوق مولف و ناشر خارجی کتابهای آنها را در کشورمان چاپ و منتشر کنیم، گفت: در این زمینه ما باید ببینیم شرع چه میگوید و نظر مراجع را جویا شویم. شرع به ما این اجازه را داده است. البته قوانین کشوری هم مهم هستند و اگر طبق قوانین کشوری ما اجازه داشته باشیم میتوانیم از اثری استفاده کنیم. در حال حاضر در کشور ما نه شرع و نه قوانین کشوری ترجمه و انتشار آثار نویسندگان خارجی را غیرقانونی نمیداند.
او در پاسخ به اینکه به طور کلی با پیوستن ایران به قانون کپیرایت موافق هستید یا نه گفت: موافق پیوستن به قانون کپیرایت نیستم.
محمدرضا سرشار در بخش دیگری از این گفتوگو درباره انتشار کتابهایش به خبرنگار ایسنا گفت: تعدادی آثار تجدید چاپی دارم که مدتهاست تجدید چاپ نشدهاند. فکر میکنم این مسئله هم به خاطر خوب نبودن وضعیت نشر و کتاب در چند سال اخیر است. آنچنان که حتی کتابهای نویسندگانی مثل ما که شاید کمی بیشتر شناختهشدهتر باشند هم اغلب با تأخیری چندساله تجدید چاپ میشوند که این مسئله بیشتر به خاطر مشکلات اقتصادی ناشران است.
او افزود: در طول این چند سال شرایط خوبی در حوزه نشر نداشتهایم و با این وضع پیشبینی میکنیم در صورت ادامه بسیاری از نویسندگان خوب و استخواندار ما به کارهای دیگری غیر از نویسندگی روی بیاورند چون زندگیشان از طریق نوشتن نمیگذرد. البته وجه خوب دیگری هم دارد که آن شاید باعث شود برخی از نویسندگان که کتابهای ضعیف تولید میکنند دست از نوشتن بردارند.
این نویسنده درباره کتابهای منتشرنشدهاش نیز گفت: بیش از سه سال است که کتابی به نام «خوابهای خوش نوجوانی» را در انتشارات سوره مهر در انتظار انتشار دارم. این کتاب برگزیده نوشتههای تعدادی از نوجوانان است که سالها پیش طی مسابقهای از آنها خواسته بودند توصیف جالبترین خوابی را که دیدهاند بنویسند و آنها را در قالب کتاب آماده کردهام. همچنین تعداد دیگری کتاب از جمله هفت مجلد «قصههای انقلاب» گردآوری از نویسندگان مختلف مدتهاست در سوره مهر منتظر چاپ است. دو کتاب «انواع ادبیات کودکمحور» و «نگاهی داستانی به سوره یوسف در قرآن» هم حدود چهار سال است در انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی منتظر چاپ هستند.
او همچنین اظهار کرد: حدود سالهای 83 تا 84 ما میزگردهای زیادی با موضوع نقد مهمترین و مشهورترین داستانهای ایرانی و خارجی برگزار کردیم که مجموعه این نقدها را در دو مجلد به انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی سپردهام اما هنوز به چاپ نرسیدهاند. یک مجلد از این کتابها مربوط به رمانهای ترجمهشده و دیگری مربوط به داستانهای ایرانی است.