آیا دچار «رهاشدگی»هستیم؟
اخبار بازار؛ رضا بردستانی – امان الله قرائی مقدم ادامه میدهد:« اخیراً و از زمان روی کار آمدن آقای رئیسی، بارقههایی از امید در دل مردم شکل گرفته که به دلیل وسعت پدیده ی شوم رهاشدگی، آن چنان که باید نتوانسته تا باعث چسبندگی و گرد هم آمدن جامعه شود اما ادامه ی این تلاش میتواند تا حدودی جامعه ی ایرانی را که این روزها به سختی در تنگنای معیشتی و اقتصادی است امیدوارانه تر به سمت آرامش و بازسازی درونی سوق دهد.»
>رهاشدگی چیست؟!
حیات انسان بدون پذیرفته شدن از سوی دیگران ممکن نیست، به همین دلیل انسانها به کوچکترین نشانههای طرد شدگی از سوی دیگران بهشدت حساس هستند. احساس طرد شدگی ، احساسی غریزی و جهانی است، چون که انسان موجودی اجتماعی و وابسته به دیگران است و نیاز به پذیرفته شدن از سوی دیگران دارد. رهاشدگی یا تله ی زندگی رهاشدگی (Abandonment)، حالت درونی احساسی است که افراد طی آن احساس ترکشدن، خواستنی نبودن، ناامنی یا طردشدگی میکنند.
>چرا رهاشدگی؟!
در این گزارش اگرچه به مفهوم«رهاشدگی» توجه نشان داده شده اما موضوعِ گزارش، پرداختن به ابعادِ این رها شدگی و راههای برون رفت از آن نیست بلکه رهاشدگی را در سطوح کلان مدیریتی که آثار خود را بر زندگی تک تک آحاد جامعه باقی گذاشته است مورد مداقه قرار خواهیم داد.
امان الله قرائی مقدم ـ جامعه شناس ـ معتقد است:« وقتی جامعه با انبوهی از بی توجهیها، فسادها، سوءمدیریتها، بی تدبیریها و مشکلات روزافزون معیشتی ـ اقتصادی مواجه شد، اندک اندک به این نتیجه میرسد که بود و نبودش در این پهنه ی جغرافیایی، چندان تاثیری ندارد، به تعبیری ساده تر؛ وقتی حجمیفراتر از توان انسان برای تحمل، متشکل از غم و نابه سامانیهای اقتصادی، افراد را احاطه میکند و وقتی همان فرد دائم در معرض اخباری ناامیدکننده و گاه ویران کننده قرار میگیرد در یک مقایسه ی ساده و سطحی، به این نتیجه میرسد که به هیچ انگاشته شده و چون دچار این احساس میشود، اندک اندک از تلاش دست میشوید، امیدش را به تاراج رفته میبیند و اندک اندک دچار این احساس میشود که نیست، که وجود ندارد!»
قرائی مقدم در ادامه با تاکید بر این مسئله که مسئله ای به نام«رهاشدگی» یک موضوع جامعه شناسی تاریخی است و رگههایی از آن را میتوان در بسیاری از جوامع و دورههای تاریخی مشاهده کرد؛ ادامه میدهد:«در ادوار تاریخی، هرگاه جامعه ی ایرانی این احساس را پذیرفت که در سطوح مختلف، دیگر بود ونبودش هیچ تاثیر و تغییری بر جای نخواهد گذاشت فلذا به این نتیجه ی کلی دست پیدا میکند که او در این جامعه تنها برای تحمل رنج و در معرض سوء استفاده قرار داده شدن حضور دارد و بود و نبود او هیچ تاثیری بر سرنوشت فردی و اجتماعیِ وی ندارد.»
رابطه ی مستقیم مشارکت پایین و بی اعتمادی
این روزها و فراتر از فضای فعلی؛ در چند ساله ی اخیر، کاهش مشارکت در رخدادهای سیاسی ـ اجتماعی نظیر انتخابات همواره موضوعی بوده که تنها از منظر سیاسی و جناح بندیهای سیاسی مورد ارزیابی قرار گرفته است.
امان الله قرائی مقدم ـ جامعه شناس ـ میگوید:« موضوع را فراتر از این گونه واکنشهای سیاسی باید مورد ارزیابی قرار داد به این معنا که تنها و به صرفِ نارضایتیهای سیاسی؛ مشارکتهای اینچنینی دچار افت و کاهش نخواهد شد بلکه مشارکت پایین که رگههایی از بی اعتمادی را در خود دارد به این دلیل به وجود میآید که سرخوردگی جامعه را به نحوی از انحاء به رخ بکشد.»
قرائی مقدم ادامه میدهد:«جامعه ی ناراحتی و عصبانی و به هیچ انگاشته شده در چنین بزنگاههایی چون به این احساس دست یافته که حضور او دیگر به معنای تعیین کنندگی نیست و صرفا تثبیت کننده است پس ترجیح میدهد به اصطلاح«دنباله ی کار خویش گیرد» و تلاشی برای حضور و تاثیرداشتن در تعیین سرنوشت خود نداشته باشد چون به این باور رسیده است که نیست که وجود ندارد که دیده نمیشود!»
این جامعه شناس با ذکر اندیشههایی از جامعه شناسان بزرگ دنیا نظیر فوکویاما و نشانیهایی از ابیاتی که جامعه شناسانه برخی از این پدیدهها را به ما گوشزد میکنند یادآور میشود:«هرگاه به این احساس دست یافتید که این رهاشدگی درون زا است و نه بیرون زا یعنی به معنی واقعی کلمه، رهاشدگی جامعه از آن چه گِردِ او در جریان است را متوجه شده اید.»
این جامعه شناس در ادامه دست روی مسئله ی مهم تری میگذارد و خاطرنشان میکند:«رهاشدگی موضوعی نیست که در سطح جامعه باقی بماند.»
وی ادامه میدهد:« رهاشدگی، مانند ویروسی همه گیر با حرکت در تمامیسطوح جامعه، اول از همه جوامع را دچار از هم پاشیدگی میکند و سپس جوامع کوچکتر نظیر جمعهای کاری و در نهایت خانواده که اصلی ترین کانون در جامعه ی ایرانی است.»
قرائی مقدم ضمن توجه دادن ما به مسئله فقر و تنگدستی و عدم وجود راه حلهایی که بتواند جامعه را از رنج و سختی نجات دهد، میگوید:« حجم وسیعی از فسادها و سوء مدیریتها به گونه ای ویران کننده جامعه را به سمت این باور ذهنی سوق میدهد که همه اتفاقاتِ رخ داده به این دلیل است که او بفهمد برای تصمیم گیران و تصمیم سازان هیچ اهمیتی ندارد که بر سر او چه میآید و یا در چه حال و هوایی روزگار میگذراند.»
این جامعه شناس در پایان خاطر نشان میکند:«اگرچه رهاشدگی بخشی از جامعه شناسی تاریخی ما است و در ادوار تاریخی این سرزمین حضوری پررنگ دارد اما باید توجه داشته باشیم که از ابعاد بسیار خطرناک و از جمله ی آسیبهایی که رهاشدگی بر جای میگذارد، بیگانه پذیری و نگاه از داخل به بیرون است همانی که میتواند میزان حساسیت جامعه ی ایرانی از حضورهایی که میتواند بسیاری از باورهای ما را دچار خدشه کند نظیر استعمار و استثمار و غیره بکاهد و اساساً او را مجاب کند حال که به تو توجهی نشان نمیدهند پس تو میتوانی آن چه«خود» داری و از آن محروم هستی را از «بیگانه» مطالبه کنی!»
منبع: آفتاب یزد