خوزستان؛ خونستان
اخبار بازار؛ مریم عباسی – روزی کارونت آبراههی گذر کشتیها بود، الهامبخش شعرهای شاد بود، جانمایه آهنگهای بندری بود. روزی خرمشهرت خرم شهر بود، آباد بود، آبادان بود. روزی بجای سوراخ گلولهها جای عشق بر در و دیوارهایت بود.
روزی اهواز شهر شرجی رویاها بود، پر از نورهای رنگین بود. روزی نخلستانهایت آبستن نخل و خرما و روزی بود. روزی بر لب مردمت لبخند بود، در چشمهایشان امید بود، در جانهایشان شور بود، شعف بود.
امروز سرنوشت سوزناک را مجسمی… دل ما را ریش کردی خوزستان، دلمان را خون کردی شهر…
آب رحمتی بارید و زحمت روزگارت شد. باران سه ساعته روز دوشنبه هفته گذشته دوباره کارون، اهواز، خرمشهر و آبادان را غرق سیلاب آمیخته با فاضلاب کرد و همچنان خانه و زندگی مردم و خیابانهای شهر غرق در آب آلوده است. (نور خوزستان – سرمقاله – 28 آذر 98) مردمی که در روزهای گرم سال درگیر ریزگرد و گردوغبار بودند، امروز در سیلاب سهلانگاریها و بیمسئولیتیها غوطهورند. سلامتی و بهداشت جمعی که دیروز در خطر ریزگردها و عواقبش بود، امروز متاثر از آلودگی سیلاب است. جبر جغرافیا را که به جبر اقتصاد و جبر اجتماع اضافه کنی، نتیجهاش میشود کمر خمیده و نالهای که نمیشود و نباید از نهاد برآورد!
درحالیکه هر نهاد تقصیر، کوتاهی، کمکاری، سهلانگاری و مسئولیت این فاجعه را برعهده نهاد و سازمان دیگری میاندازد، سری به قوانین میزنیم. طبق بند 25 از ماده 2 وظایف استانداران و فرمانداران (مصوب شورای عالی اداری 1377)، “اتخاذ تدابیر و اعمال هماهنگی لازم به منظور پیشگیری، کنترل و مهار بحرانهای ناشی از حوادث و بلایای طبیعی از قبیل سیل، زلزله و …” صراحتاً از “وظایف و اختیارات استانداران در قلمرو ماموریت” ذکر شده است. با توجه به هشدارهای سازمان هواشناسی مبنی بر ورود توده بارانزا به کشور، انتظار میرفت مسئول مربوطه اقدام به برقراری هماهنگی لازم بین دستگاههای مربوطه از جمله شهرداری و سازمان آب و فاضلاب برای کنترل و به حداقل رساندن زیانها و آسیبهای وارده میکرد. با این حال، نقش پررنگ سیستم پر ایراد آبفا، شهرداری و دیگر مسئولان در تبدیل رحمت خدا به فاجعه در این استان غیر قابل انکار است.
همه بدانیم، ماسک لبخند به چهره زدن و هر سو شادمانی به رخ هرکس و ناکس کشیدن، درمان هیچ دردی و سرپوش هیچ رنجی نیست. آن خندههای پرامتداد و پرتکرار جز جرقهای به خاکستر سرنوشت سوخته مردم نیست. هیچ کس از خوشی نمینالد، هیچ کس از دلخوشی سرنمیکشد، هیچ کس به خوشحالی پشت نمیکند. اگر خندهای را سوزاندی، اگر ریشه امیدی را خشکاندی، اگر نالهای از دلها برافراشتی، به آنچه کردهای بنگر، به آنچه کردهای بیاندیش…