رأی خاکستری در اين انتخابات تعيين كننده نيست
حميد دهقاني: همه رایدهندگان تا لحظهای که میخواهند رای خود را به صندوق بیندازند دارای میزانی از عدم قطعیت هستند اما رای دهندگان قشر خاکستری عدم قطعیت بیشتری دارند. برای فهم بهتر رای دهنده خاکستری باید از سه تیپ رای دهنده یعنی رای دهندگان «مستقل»، رای دهندگان «سیال» و رای دهندگان «تغییر موضع دهنده» سخن گفت.
خاكستريها
همه این تیپهای رای دهنده به جز رای دهندگان مستقل، میتوانند خاکستری بهشمار آیند اما در عین حال تفاوتهایی نیز دارند. رای دهندگان مستقل در مقایسه با خاکستریها از آگاهی و اطلاعات سیاسی بیشتری برخوردارند و بیشتر تمایل دارند به نامزدهای مستقل رای دهند. رای دهندگان سیال، در نسبت با دیگر رای دهندگان از میزان اطلاعات و آگاهی سیاسی پایینتری برخوردارند. چنین رای دهندگانی در طول دوره مشخصی از کارزارهای انتخاباتی ترجیحات خود را نسبت به نامزدهای مختلف تغییر میدهند. این افراد بیش از همه ترغیب پذیرند و تحت تاثیر اخبار رسانهها قرار میگیرند. اما دسته سوم رای دهندگان (تغيیر موضع دهنده) کسانی هستند که موضع خود را نسبت به رای و نظرشان در آخرین انتخابات قبلی تغییر میدهند. آنها بیشتر بر اساس منافع اقتصادی و سود فردی به نامزد مورد نظر رای میدهند. برای نمونه رایدهندگانی که در سال ۱۳۸۰ به اصلاحات رای دادند اما در سال ۱۳۸۴ فارغ از هویت حزبی اصولگرایی-اصلاح طلبی و با توجه به انگیزههای اقتصادی رای خود را به نفع احمدینژاد به صندوق انداختند، در این تیپ از رای دهندگان قرار میگیرند.
ویژگیهای رای خاکستریها
بیش از هر چیز، رای دهندگان خاکستری نسبت به دیگر رای دهندگان از تعهد کمتری برخوردارند و تعهد سیاسی پایینی نسبت به احزاب و نامزدهای آنها دارند. همچنین، رای دهندگان خاکستری بیشتر از رای دهندگان دیگر میانهرو هستند. این رای دهندگان خود را نه در دو سر پیوستار سیاسی راست و چپ بلکه در میانه آن میبینند. به همین دلیل سیاستمداران با تجربه تلاش میکنند در میانه طیف سیاسی قرار گیرند تا بتوانند رای این بخش از جامعه را با خود همراه سازند. همچنین بیشتر رای دهندگان خاکستری، اطلاعات و علاقه کمتری نسبت به سیاست در مقایسه با دیگر رای دهندگان دارند.
جذابيت آنها
اما از دلایل علاقهمندی کنشگران سیاسی و روزنامهنگاران به رای دهندگان خاکستری این است که راي آنها در صحنه انتخابات امکان «تعلیق» را برای نمایش انتخاباتی فراهم میکند و این امر جذابیت پیگیری انتخابات از سوی افکار عمومی را افزایش میدهد. زمانیکه بخشی از رای دهندگان مشخص نباشد که به چه کسی رای میدهند و سرنوشت انتخابات چگونه رقم میخورد حس کنجکاوی افکار عمومی تحریک میشود و در نتیجه اخبار انتخاباتی را بیشتر دنبال میکنند. این فرآیند به گرم شدن تنور انتخابات و پویایی بیشتر رقابتهای انتخاباتی نیز کمک میکند. اما پرسش اصلی در اینجا این است که در کارزار انتخاباتی چه کسانی سرنوشت انتخابات را رقم میزنند.
چه كسي تعيين كننده است!؟
به لحاظ استراتژیکی رای دهندگان به دو بخش رای دهنده پارتیزانی و خاکستری تقسیم میشوند. پارتیزانهای حزبی به کسانی میگویند که دارای هویت مشخص حزبیاند و رای خود را با تردید بسیار کمتری و به صورت ثابت در هر دوره از انتخابات به حزب مورد نظر میدهند. در میان پژوهشگران بحث جدی وجود دارد که کدام یک از دو تیپ رای دهنده، عامل پیروزی احزاب و نامزدهای انتخاباتیاند. برخی معتقدند رای دهندگان خاکستری تعیین کننده نتیجه انتخاباتها هستند و برخی دیگر معتقدند رای دهندگان حزبی اهمیت بیشتری در پیروزی دارند. مدعیان اهمیت رای خاکستری به عنوان رای سرنوشت ساز، استدلال میکنند که در کشور ما به دلیل نبود احزاب سیاسی ریشه دار و نبود هویت حزبی قوی شمار رأی دهندگان سرگردان بالاست و در نتیجه رای خاکستری است که سرنوشت انتخابات را رقم میزند. آنها معتقدند فقدان هویت حزبی مشخص منجر شده که الگوی رای دهی ایرانیان بیشتر مبتنی بر مدل ثبات «همه یا هیچ» باشد. این مدل مدعی است تنها معدودی از ایرانیان دارای افکار سیاسی مشخصی هستند که در طول زمان تغییر نمیکند و شمار زیادی از مردم دارای نگرش مشخص و ارزشهای سیاسی معناداری نیستند به همین خاطر به راحتی تغییر نظر میدهند. به باور آنها چنین افرادی تمایل دارند که جهان پیرامون خود را از دریچه تنگ و محدود سیاه و سفید ببینند و از اینکه درگیر پیچیدگی بازیهای سیاسی شوند بیزارند. بنابراین در کارزارهای انتخاباتی از این شعار که «آسان انجامش بده» پیروی میکنند. از سویی، چنین قشری آمادگی زیادی برای فریب از سوی سیاستمداران پوپولیست دارند. سیاستهای عوامگرایانه امکان تصمیم گیری آسانتر را برای آنها فراهم میکند. زیرا همانطور که گفتیم چنین افرادی نه میل و نه توان اندیشیدن به مسائل و راهکارهای پیچیده را دارند. آنها در غالب موارد از میان گزینههای پیش رو، سادهترین گزینه را انتخاب میکنند و این سیاه و سفید دیدن جهان سیاست به آنها امکان ترغیب پذیری آسان را از سوی سیاستمداران عوامگرا میدهد.
واقعيت ماجرا
اما آیا واقعا خاکستریها سرنوشت انتخابات را رقم میزنند!؟ اگر چنین است چگونه رای خاکستری که از ویژگیهای آن سرگردانی، عدم قطعیت، عدم انسجام و آگاهی سیاسی پایین است، در روزهای منتهی به انتخابات به انسجام و آگاهی لازم میرسد و سرنوشت انتخابات را رقم میزند. آیا چنین قشری اساسا مکانیسم درونی لازم را دارد که در روزهای آخر به انسجام و آگاهی برسد و با غلبه بر عدم قطعیتش به یکی از گزینههای انتخاباتی موجود رای دهد. واقعیت این است که رأی خاکستری از چنین مکانیسمی برخوردار نیست و به خودی خود هدایت نمیشود مگر آنکه یکی از جناحهای سیاسی بتواند با پیشی گرفتن از جناح دیگر در انسجام رای دهندگان پارتیزانی خود قویتر عمل کند تا از این طریق بتواند رای دهندگان سرگردان را به سمت مورد نظر جهت دهد. برای نمونه، در انتخابات ۱۳۸۴ باوجود تعدد نامزدهای انتخاباتی در هر دو جناح اصلی کشور، هسته رای دهندگان اصولگرا توانستند در مورد یکی از نامزدهای خود به توافق رسيده و بسیج شوند و سپس رأیهای خاکستری را نیز با خود همراه کنند در حالیکه در اردوگاه اصلاحطلبان همچنان پراکندگی در میان رای دهندگان پایه وجود داشت و نتوانست انسجام لازم را به دست آورد. به همین دلیل است که در طول چند سال اخیر بیشتر سیاستمداران بر این اصل پافشاری میکنند که رمز پیروزی در انسجام است و این انسجام در انتخابات ریاست جمهوری در قالب نامزد واحد و در انتخابات مجلس و شوراها در قالب لیست واحد تعریف میشود.
خاكستريها و انتخابات 92
در انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۹۲ به دلیل وجود شکاف میان اصول گرایی و اصلاح طلبی، گفتمان اعتدال گرایی توانست خود را به عنوان بدیل قدرتمندی معرفی نماید. اما رأی خاکستری همچنان تا روزهای آخر سرگردان بود تا اینکه با کنارهگیری عارف به نفع روحانی رای دهندگانی که هویت اصلاح طلبی میانه رو داشتند انسجام یافتند و سپس توانستند رایهای سرگردان را به سمت روحانی هدایت کنند. رای دهنده سرگردان تمایل دارد که در آخرین لحظات تصمیم گیری کند و در غالب موارد به نامزدی رای میدهد که امکان پیروزی آن بیشتر از نامزدهای دیگر باشد. در انتخابات ۱۳۹۲ رای دهندگانی که دارای هویت اصلاح طلبانه بودند با حمایت از روحانی این اطمینان را در خاکستریها ایجاد کردند که انتخاب امن برای کشور روحانی است و رای به او میتواند کشور را از وضعیت نابسامان موجود رها سازد.
مجلس ۱۳۹۴
اما نباید از نظر دور داشت که انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۹۲ و ظهور گفتمان اعتدالگرایی منجر شده مرزهای سیاسی پیشین حول اصولگرایی و اصلاح طلبی تغییر یابد و در نتیجه ما را با موقعیت پیچیده تری روبهرو کند. شکسته شدن مرزهای سنتی و غلبه سیاست میانه روی این امکان را فراهم آورده که هر کسی بتواند خود را میانهرو تعریف کند و این امر میتواند ابهام و سردرگمی در انتخابات را افزایش دهد. در صورتیکه به دور از شکلگیری فضای دوقطبی، چنین ابهامی در مرزهای سیاست ادامه یابد اهمیت رای دهندگان خاکستری در انتخابات پیشرو بیشتر میشود. در صورت ادامه فضای موجود و عدم ایجاد انسجام در جناحهای سیاسی، سرنوشت انتخابات به شانس سپرده میشود. چون افزایش نقش رای خاکستری یعنی افزایش پیشبینی ناپذیری انتخابات و این یعنی به جای بازیگران سیاسی، شانس نقش نهایی را ایفا کند. به همین دلیل است که هرچه به انتخابات مجلس نزدیک میشویم همچون انتخاباتهای پیشین، احزاب و چهرههای سیاسی مختلف تاکید ببیشتری بر لیست واحد و تأثیر آن بر پیروزی در انتخابات دارند. ارائه لیست واحد به جناح سیاسی این امکان را میدهد که بتواند انسجام لازم را در پایگاه اجتماعی رای دهندگان پایه خود ایجاد کند و از طریق بسیج آنها به ترغیب رایهای سرگردان بپردازد. به همین منظور بیش از هر چیز، برای شکل گیری مجلسی اعتدالگرا نیز، نه رایهای خاکستری بلکه انسجام و اتحاد میان نیروهای اعتدالگرا و اصلاحطلب عامل تعیین کننده و نقطه عزیمت است.
179/