ريشههاي قانونگريزيدر ميان ايرانيان
مینا ابراهیمی/ كارشناس حقوقي: در اندیشه امام خمینی (س) معیار همه چیز قانون است. حرف آخر را در همه امور قانون میزند و همه در برابر قانون برابرند. جز با تحقق قانون سعادت فرد و جامعه تامین نمیشود. اسلام دین قانون است و حکومت در اسلام حکومت قانون است. قانون در اندیشه سیاسی ایشان والاترین جایگاه را دارد.استحکام و انسجام؛ دوام و بقای هر جامعهای توجه به قانون و رعایت آن است. در صورت عدم رعایت آن نظم و امنیت حاصل نخواهد شد و قانونگریزی که خود نوعی کجروی اجتماعی است بهوجود آمده که هزینههای فراوانی را برای افراد و جامعه به دنبال خواهد داشت.در جامعه ایران تحقیقات بسیاری صورت گرفته که همه حکایت از آن دارد که افراد تمایل زیادی به تبعیت از قانون ندارند و در واقع قانون نزد افراد از اعتبار بالایی برخوردار نیست و ایشان این امکان بالقوه را دارند که در صورت وجود شرایط اقدام به قانونگریزی كنند.
موانع قانون گرایی
1- موانع عام: شامل محیط بین المللی، ویژگیهای تاریخی و طبیعی، ویژگیهای جمعیت و سلطه سیاسی و…
2- موانع خاص: شامل ویژگیهای فرهنگی، اجتماعی و سیاسی جامعه ایران، ویژگیهای قوانین و میزان تناسب آنها با جامعه و ویژگیهای نمادی مستقل و مدنی.
قانونگریزی چيست؟
قانونگريزي نوعی جهتگیری نسبت به هنجارهای قانونی در جامعه است که منجر به کجروی از قوانین میشود که فرد تلاش میکند از مواجهه و روبهرو شدن با قوانین طفره برود. نوعی نا بهنجاری است که هزینههای فراوانی را برای جامعه و افراد آن بهوجود میآورد. طیفی از رفتار است که از قانونگریزی دائمی – خشن- شدید (مثل سرقت، قتل و…)تا قانونگریزی گهگاهی، غیر خشن و ضعیف (مثل عبور از چراغ قرمز و…)را در بر میگیرد. تمایل فرد برای انجام امور از طریق نا بهنجارونادرست و روش غیر رسمی در جامعه. در جامعه شناسی مفاهیمی مختلف مانند انحراف، جرم، بزهکاری و کجروی را برای کسانی که قواعد اجتماعی را رعایت نمیکنند به کار گرفته میشود اما این مفاهیم با یکدیگر تفاوت دارند.
نبايد فراموش كرد نظم در هر جامعهای مبتنی بر مجموعهای از هنجارها و قواعد اجتماعی است.برخی از این هنجارها عرفی و غیر رسمی و برخی دیگر رسمی و دارای ضمانت اجرایی است. به همه افرادی که از هرگونه هنجاری در جامعه تخطی کنند کجرو یا منحرف میگویند.
علل قانونگریزی
انسان فطرتا اجتماعی آفریده شده است و زندگی اجتماعی را برای خود انتخاب کرده است که لازمه این زندگی نظم، امنیت، عدالت، سلامت جامعه، آزادی، قانون و… است. در این میان قانون پدیدهای است که مهمترین کارکرد آن تنظیم روابط میان دولت و شهروندان و همچنین شهروندان با یکدیگراست و علاوه بر آن موجب شده است که انسانها در زندگی اجتماعی از حقوق طبیعی خود بهرهمند شوند.
حال اگر آنان هنجارهای رسمی و پذیرفته شده در جامعه را رعایت نکنند قانونگریزی بهوجود آمده و این پدیده موجب درگیری،کشمکش، تبعیض و فرو ریختن بنیانهای زندگی اجتماعی انسان میشود. همانطوریکه قانون همیشه همراه آدمی بوده قانونگریزی نیز به همان اندازه قدمت داشته و در طول تاریخ دلایل متعددی از جمله سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی برای آن ذکر شده است.
در اینجا برخی از دلایل قانونگریزی را که در بستر اجتماع شاهد آن هستیم مطرح ميكنيم:
1-عامل تاریخ: وجود حکومتها و حاکمان متعدد در ایران در زمانهای گذشته که عدم مشروعیت آنان در نزد تمام افکار عمومی وجود داشته زمینه مساعدی را برای سرپیچی از قانون این حکومتها فراهم آورده است.
2-خانواده: مهمترین نماد اجتماعی جامعه است و میتواند موجب پایبندی به هنجارهای اجتماعی شود اما به علت فقر آموزش نتوانسته جامعهپذیری و قانونپذیری را در افراد نهادینه كند.
3-تحصیلات: تاثیر دو سویه دارد زیرا از یک سو میتواند زمینه افزایش پایبندی به هنجارها را فراهم و رفتارهای مثبت اجتماعی را تقویت كند و از طرف دیگر زمینهساز تخطی از هنجارها و رفتارهای اجتماعی شود.
4-معیشت اقتصادی: خیلی از اوقات فقر، بیکاری و عدم تامین معیشت تخطی از قانون را موجب شده است؛ به عنوان مثال اگر پلیس و یا کارمندی حقوق مکفی دریافت کنند آلوده به رشوه نخواهند شد و انگیزه لازم برای انجام کار خواهند داشت.
5-وجود برخی از صفات و خصیصهها در افراد جامعه: خصلتهایی مانند چاپلوسی، تقلب، اختلافافکنی، منفعتخواهیهای شخصی، خویشاوند سالاری، دوستگرایی، انعامگیری و… از جمله صفات پنهان یا آشکار بر شخصیت افراد جامعه است که موجب شده اولا قانونگریزی را نوعی زرنگی و ثانیا راه میانبر برای دستیابی به منافع خود بهشمار آورند.
6-مهاجرت و بزرگی شهرها: معمولا افراد در شهر خود تخلف نمیکنند اما وقتی مهاجرت میكنند ممکن است قوانین را زیر پا گذارند. با بزرگ شدن شهرها امکان گمنامی بهوجود آمده و این امر امکان تخلف را بیشتر میكند.
7-فقدان آموزش: در آموزش و پرورش به دانشآموزان یاد ندادهایم که اگر قانون را رعایت کنند چه موقعیتهایی در جامعه نصیبشان خواهد شد و گاهی اوقات هم فقط شعار دادهایم نتوانستهایم نگرش افراد را تغییر دهیم و نبود آموزش موجب عدم رعایت قانون در افراد شده است.
8-راحت طلبی و آسان رسیدن به اهداف: افراد ترجیح میدهند راحتتر و آسانتر به اهداف برسند و قانون را مانعی میدانند و سعی میکنند با دور زدن آن راه کم خطرتر را انتخاب كنند.
9-قانونگریزی به صورت عمدی: در بسیاری از موارد رد شدن رانندگان از چراغ قرمز را دیدهایم یا اینکه فلان اداره میرویم و انجام کاری را میخواهیم که نمیشود و قانون اجازه نمیدهد؛ ممکن است متوسل به رشوه و ارتشاء هم بشویم که این نوع تخطی از قانون به صورت عمد است.
10-توجیهات فرهنگی: بسیاری از اوقات افراد با توجیهات فرهنگی خود را قانع ساخته که از انجام امور از مجاری قانونی جز سرگردانی و زیان دهی حاصلی ایجاد نخواهد شد لذا قانونگریزی را حق خود میپندارند که باعث کوتاهی رسیدن به نیازهایشان میشود متاسفانه این توجیهات به قدری قوی هستند که نه تنها افراد عادی و عامی بلکه در مواردی خواص را نیز در بر میگیرد.
11-بی اطلاعی از قوانین: در این حالت فرار از قانون عمدی نیست بلکه سهوی بوده یعنی فقدان علم و آگاهی از اهداف و کارکردهای قوانین و مقررات سبب تخطی از قانون یا قانونگریزی شده است. اگر افراد بدانند که با رعایت قوانین به مواردی مانند نظم، حفظ نظام اجتماع و… دسترسی مییابند علاقهمندی به رعایت قوانین خواهند داشت.
12-برتری یافتن عرف و اعتقادات نسبت به قوانین: این مورد را بیشتر در افرادی شاهد هستیم که خیلی اوقات جایگزین سست و ضعیفی را برای قانون انتخاب کردهاند و آن هم اعتقاداتشان و عرف است و بر همین اساس قانون از طرف آنان رعایت نمیشود.
13- وجود برخی از مسئولان قانونگریز: مردم در اجرای قوانین به هرمهای بالای جامعه یعنی خواص و نخبگان نگاه میکنند زمانیکه آنان قانونگریز باشند نمیتوان از مردم توقع داشت که قوانین را رعایت كنند. هر قدر مسئولان قانونشکنتر باشند این مطلب در بین عامه مردم گسترش بیشتری خواهد یافت.
14-فقدان نظارت در اجرای قوانین: بسیاری از فعالیتها در سطح شهر صورت میگیرد که خلأف قانون است و افراد با پرداخت جریمه مجوز آن را میگیرند (ساختمان سازی در شهر) ، در اینجا آن چه نادیده گرفته میشود قانون و نبود یک سیستم نظارتی بر اجرای قانون است.
15- وجود قوانین ضعیف و غیر واقعی: این نوع قوانین را مردم به آسانی دور زده و تعابیر خود را بر اجرای قانون برتری میدهند مثلا در بزرگراه خلوت اگر به تابلوی حداکثر سرعت 60 کیلومتر برخورد کنند اگر سرعت را کم کنند قانون را رعایت كردهاند اما اگر توجه نداشته و بگویند چرا در این جاده خلوت باید سرعت پایین داشته باشیم و قانون را نقض کنند به مرور تبدیل به یک عادت شده و قوانین یکی پس از دیگری از جانب آنان نقض خواهد شد.
16- پیچیده و مبهم بودن ساختار قانون: قانون باید شفاف، ساده و روشن باشد و به قول منتسکیو «انشای قانون باید ساده باشد و شخص برای دریافت معنی آن محتاج تفکر نشود و تا آن جا که ممکن است از استعمال کلمات پرطمطراق و عناوین بزرگ و کوچک در ضمن قانون اکیدا احتراز شود» اینجا مشکل مردم نیستند بلکه این قوانین است.
17-به روز نبودن برخی از قوانین: هرچند قانون به صورت سریع قابل تغییر نیست اما در مواردی که ملاک عمل افراد در زمان گذشته بوده و همین امر در حال حاضر باعث انتقاد از قانون شده است را میتوان اصلاح و به روز رسانی كرده و در عین حال پایههای شرعی و دینی را هم در آنها لحاظ كرد و از آن غافل نشد.
18- تفکیک میان قوانین و اولویت گذاری آنها: عدهای از افراد قوانین را از یکدیگر جدا كرده به این صورت که برخی را اطاعت كرده و برخی دیگر را معطل میگذارند. به عنوان مثال قوانین مربوط به اجرای صیغه نکاح مورد توجه اکثریت افراد جامعه قرار دارد و هزینههای آن هم پرداخت میشود اما قوانین مالیات مورد بی توجهی اکثریت قرار گرفته و از پرداخت آن خودداری میکنند.
19-تعدد وتناقض قوانین و برتری دانستن برخی از قوانین: یکی از مشکلاتی که جامعه امروز ما با آن درگیر است به این معنا که ما قانونی داریم که ممکن است قانون دیگر آن را نقض كرده باشد.
20-دائمی و متروک بودن برخی از قوانین: برخی قوانین دائمی بوده و تخطی از آن تحت هر شرایطی و از سوی هر فردی جرم است و مجریان حق برخورد با نقضکنندگان را دارند. در حالیکه برخی مقررات بر حسب شرایط خاص اجتماعی برای مدت محدود اعمال میشوند و فقط در مدت اعتبارشان تخطی از آنها جرم است این مقررات ممکن است گاهی سالها متروک بمانند و گاهی به دلایلي در طول یک سال چند بار اعتبار یابند.
راهکارها
در تمامی جوامع قانونگریزی به درجات مختلف وجود داشته و افراد از تبعات آن آگاهند؛ بینظمی مداوم، هرج و مرج و نا بهنجاری، عدم امنیت و آرامش، تبعیض در اجتماع، اختلال در خدمت رسانی و سختی راه در مسیر رشد و توسعه جوامع و… از پیامدهای آن است.
و به قول دورکیم «اگر میخواهید در جامعه جرمی اتفاق نیفتد همه افراد جامعه در دفاع از هنجارهای آن بسیج شوند در حالی که ما به اعمال سیاستهای نادرست موجب شدیم مردم مدافع هنجارهای جامعه نباشند». باید چارهای اندیشید؛ در این جا راهکارهایی را جهت کاهش قانونگریزی یا بهتر است بگویم تخطی از قانون ارائه میكنيم.
فرهنگ سازی و نمایش فواید عمل به قوانین در مردم تاثیر زیادی دارد. در این خصوص صدا و سیما به عنوان رسانه ملی میتواند وارد عمل شده و با تهیه برنامههایی قانونپذیری و رعایت قوانین را در افراد نهادینه كند.
آموزش و پرورش میتواند در مباحث برخی از کتابهای درسی خود فواید قانون پذیری را درج كرده یا کتابی به صورت جداگانه برای تدریس به دانشآموزان در مقاطع مختلف سنی قرار دهد تا دانش آموزان در موقعیتهایی واقعی به رعایت قوانین بپردازندو ازفواید آن بهرهمند شوند. اصلاح و بازبینی برخی از قوانین توسط مقامات مسئول نيز راهكار ديگري براي كاهش قانون گريزي است؛ همچنين برخورد مناسب و جدی با تمامی اقشار خاطی در جامعه، از بین بردن فقر و بیکاری و تامین کامل معیشت اقتصادی برای افراد جامعه،تقویت نهادهای بازرسی برای نظارت بر اجرای قانون، پایبندی هرچه بیشتر مسئولان به رعایت و اجرای قوانین زیرا افراد جامعه آنان را به عنوان الگو قرار داده و در عمل و رفتار و گاه در گفتار از آنان پیروی ميكنند و وجود مراکزی مانند شورای حل اختلاف در سطح شهر با این تفاوت که افراد با مراجعه به آن اطلاعات قانونی دریافت کنند، از عواملي است كه باعث كاهش قانونگريزي ميشود. در پايان نصب پوسترها و تصاویری در سطح شهر که در آن اهداف و فواید رعایت قوانین به نمایش گذارده شود و بدین صورت هرچه بیشتر اعتماد افراد به قانون جلب شود به عنوان مثال وقتی افراد مالیات را پرداخت میكنند این پول صرف چه کارهایی در جامعه خواهد شد؛ با استفاده از راهکارهای بسیاری میتوان نگرش افراد را تغییر داد و موجب کاهش قانونگریزی در جامعه شد.
179/