پیش بینی شکست تندروهای اصولگرا
برای واکاوی و بررسی رویکرد مجلس نهم بهویژه اعضای تندروی آن نسبت به دولت دکتر روحانی، باید به این نکته اشاره کرد که دورههای مختلف قوه قانونگذاری و نظارتی از یک مشکل اساسی رنج برده است.
البته این مسئله به سمت اصلاحشدن پیش رفته، اما همچنان ناکام مانده است. آن مشکل این است که نگاه برخی نمایندگان مجلس، «نگاه ملی» نیست و درواقع بیشتر به حوزههای انتخابیه خود توجه دارند و منطقهای فکر میکنند. مجلس بهعنوان قوهمقننه کشور علاوه بر قانونگذاری، مسائل کلان کشور را مورد بررسی قرار میدهد و حق نظارت بر بسیاری از مسائل استراتژیک کشور را دارد بنابراین نمایندگان مجلس باید از قوت و توانایی ویژهای برای تحلیل مسائل کشور برخوردار باشند تا بتوانند به حل آنها کمک کنند.
چه در مجلس نهم و چه در دورههای قبل، برخی از نمایندگان مجلس، نمایندگان ضعیفی بوده و هستند که توان ورود، بررسی، دخالت و اظهارنظر درباره مسائل کلان کشور را ندارند. البته قبلا طرحی مورد بررسی قرار گرفته بود تا انتخابات مجلس استانی شود یا با ترکیبی از آرای شهرستان و استان انتخاب شوند که این امر میتوانست به اینکه نمایندگان از توان بالایی برخوردار باشند و بتوانند در مسائل کشور ورود جدیتری داشته باشند، کمک کند که درحالحاضر اینگونه نیست.
در کنار مشکل ضعیفبودن نمایندگان، افراطیون و تندروهایی نیز در میان اصولگرایان دیده میشوند که در برخورد با مسائل و دولت یازدهم، غرضهای سیاسی خود را دنبال میکنند. معمولا نمایندگان اصلی این جریانها نمایندگانی از تهران و کلانشهرها هستند و بیشتر از اینکه دغدغه مسائل شهری خود و مردم را داشته باشند و جدیتر در مسائل ورود کنند، روی مسائل سیاسی تمرکز میکنند و از حاشیه نگاه خود به آنها میپردازند و حتی با نگاه افراطی، امور دولت را زیر سؤال میبرند که این انتقادات اغلب منصفانه نیست.
تندروها همیشه صدای بلندتری دارند و همیشه اینطور بوده است که هرکسی که حرف حساب کمتری دارد، بیشتر فریاد میزند، چراکه اگر بحث منطقی باشد و بخواهد بهصورت ریشهای بررسی شود، نیازی به داد و فریاد نیست. بسیاری از صداهایی که امروز از افراطیهای مجلس که برای مردم کاملا شناختهشده هستند شنیده میشود، به خاطر این است مباحثی که مطرح میکنند پشتوانه کارشناسی نداشته و بیشتر نوعی نگاه قبیلهای بر آن حاکم است. مشغولبودن به منافع شخصی و جناحی با پوشش مذهبی، اعتقادی و ارزشی، موضوعی است که باعث گمراهی و سردرگمی بخشهایی از هواداران اصولگرایان نیز شده است.
بخش عمده مجالس هفتم تا نهم با دوره احمدینژاد مصادف بود و برخی عادت کردهاند در برابر همه رفتارهای دولت واکنش نشان دهند و هرجا که دولت بخواهد منشأ اثری شود، با آن برخورد میکنند. افراطیون مجلس نیز که از دوره احمدینژاد خود را بهعنوان پیشقراولان نمایندگان معرفی کرده و جا میزنند، طبیعتا برخوردشان با دولت یازدهم منفی بود. درواقع بهخاطر اینکه احمدینژاد رفتارهای خاصی داشته است، مجلس «شرطی» شده و عادت کرده بود.
البته این به این معنا نیست که بهخاطر شرطیشدن، همواره با دولت برخورد بدی صورت میگیرد، بلکه اینها طبق عادت، فکر میکنند دولت هر طرح و برنامهای داشته باشد -چه خاص و چه غیرخاص- باید عکسالعمل نشان دهند و برخورد داشته باشند. درواقع نسبت به رفتارهای دولت حساس شدهاند که برخورد، هم میتواند مثبت و هم منفی باشد که در این دوره، تندروها با تکیه بر اهداف خود واکنش منفی نشان میدهند.
دومین نکته این بود که معاونت پارلمانی دولت یازدهم آنگونه که باید باشد، نیست. بهتر میبود نمایندهای از جناح اعتدالگرایی فعلی در این معاونت فعالیت کند تا بتواند نهایت تعامل را با مجلس شورای اسلامی داشته باشد. در هر صورت، شخصیت علمی حجتالاسلام مجید انصاری از مرحله اجرا و پیگیری گذشته و بیشتر باید در جایگاههای استراتژیکتر و راهبردیتری قرار میگرفت بنابراین باید شخصیت فعالتری در معاونت پارلمانی باشد تا بتواند بین نمایندگان و دولت همه امور را پیگیری کند و به نظر میرسد دقت لازم دراینباره اعمال نشده است.
نکته سوم مربوط به ارتباط دکتر روحانی و مجلس است. فراکسیون «رهروان ولایت» نزدیک به رئیس مجلس، نمایندگانی از اصولگرایان، اعتدالگرایان و حتی اصلاحطلبان را در خود جای داده است. این فراکسیون به دلیل اینکه فراکسیون اکثریت است، نقش و عملکرد مهم و قابل توجهی داشت. بااینحال، این فراکسیون در جریان بررسی وزیران پیشنهادی دولت یازدهم، رأی اعتماد به آنان و همچنین در ماجرای استیضاح وزیر علوم، نتوانست منسجم عمل کند.
البته انتظاری هم نیست که این فراکسیون که اکثریت اصولگرایان را داراست، کاملا و صددرصد حامی دولت باشند، اما در هر صورت، نسبت به فراکسیون آقای حدادعادل که نمایندگانی که در بالا به مشی آنها اشاره شد در آنجا جمع شدهاند، عملکرد عاقلانهتری داشت. همچنین با وجود آنکه حضور رئیس مجلس بهعنوان رهبر معنوی فراکسیون اکثریت، دست مجلس را بسته بود، اما دکتر لاریجانی در مقاطعی، عملکردی ملی و حمایتآمیز از اقدامات مفید دولت نظیر برجام داشت که تاوان آن را در هجمههای افراطیون میپردازد.
با نگاهی به نقاط ضعف مجلس نهم در تعامل با دولت، میتوان گفت معاونت پارلمانی میتوانست با روشهای جدید، روابطعمومی قویتر و رسانهایترشدن مباحث تلاش کند تا افراطیون را در برخورد با دولت به عقب براند.
متأسفانه رفتار افراطیون جزئی از ذات آنهاست، یعنی نباید انتظار داشت آنها افراطگری و تندروی نکنند چه اینکه این تعداد محدود، با همین نگاه به مجلس آمدند و با همین نگاه، حیاتشان در مجلس ادامه پیدا کرد و هرچه به انتخابات مجلس دهم نزدیکتر میشویم، نگاهشان تندتر نیز میشود. قبیلهای نگاهکردن، سیاسی فکرکردن و کمتوجهی به منافع ملی، نیز جزء رفتارهای افراطی و تندروبودن آنهاست.
احزاب، تشکلهای سیاسی و دستاندرکاران انتخابات مجلس دهم باید توجه کنند از هر جناحی که قرار است کاندیدا شده و وارد مجلس شوند، چه اصلاحطلب و چه اصولگرا، صرفا با این نگاه که نفرات بیشتری به مجلس راه یابند، اجازه ندهند افراطیون وارد مجلس شوند. متأسفانه اصولگرایان باز هم با قشرینگری مانند انتخابات مجالس هشتم و نهم، تندروها را بر نیروهای کارآمد ترجیح دادند. حالا وظیفه مردم این است اجازه ندهند باز هم این تندروها وارد مجلس شوند یعنی علاج اصلی این است که از الان باید مراقب باشند تا افراطیون به هیچ بهانهای وارد فهرستها نشوند و به مجلس راه پیدا نکنند.
درواقع فعالترشدن معاونت پارلمانی، روابطعمومی و گروه رسانهای قویتر میتواند افراطیون را عقب براند و مجلس را توجیه کند تا سردمداری را به افراطیون نسپارد. بنابراین معاونت پارلمانی باید با چهرههای شاخص و توانمند همفکری و مشورت کرده و از آنها بخواهد بیشتر نقش ایفا کنند و هرچه چهرههای معقولتر مجلس از طرف دولت جدیتر گرفته شوند، طبیعتا افراطیون عقب مینشینند.
افراطیون اصولگرا در هر صورت به دنبال غرایض و اهداف سیاسی خود هستند. آنها با جنجالآفرینی سعی دارند خود را در رسانهها و محافل سیاسی مطرح کنند و ادامه حیات دهند، چراکه هیچ پشتوانه سیاسیای ندارند و این جنجال و برخورد با دولت را وسیله ادامه حیات خود قرار میدهند تا بتوانند در انتخابات روز جمعه، نظر برخی طیفها را جلب کنند. البته اصل قضیه این است که اینها نوعی پوشش ارزشمداری و ولایتمحوری به کارها و اظهارات خود میدهند و این امر جای نگرانی دارد.
تندروها و افراطیون، نگاه ملی کلان، نگاه نظام و نگاه کلان رهبری را نداشته و منافع شخصی و قبیلهای خود را دنبال میکنند و به فکر پیروزی در انتخابات هفتم اسفند هستند. وقایع این چند ماه نشان داد بیشتر نمایندگان افراطی مجلس نهم در برخورد با دولت و انتقاد از آن بهدور از انصاف رفتار میکنند. در حوزه اقتصادی و سیاست داخلی باید فرصت بیشتری داده شود و انتقادهای زودهنگام بهدور از انصاف است.
البته اینها در حمایت از احمدینژاد نیز نسبت به نظام و مردم بیانصافی میکردند و امروز هم در انتقاد از دولت یازدهم بهنوعی بیانصافی میکنند، چراکه آن موقع حامی احمدینژاد بودند و اشکالات را نمیدیدند و بیشترین ضربه را به اصولگرایان زدند. در جریان انتخابات مجلس هشتم که نگارنده، دبیری ائتلاف اصولگرایان مستقل یا همان «ائتلاف فراگیر اصولگرایان» را عهدهدار بودم، شاهد آغاز حرکتهای این طیف تندرو بودم. آنها بهعنوان «حامیان دولت»، یکی از اضلاع فهرست اصولگرایان سنتی را به خود اختصاص دادند اما درعمل در طول این چند سال، بیشترین آسیب را به حرکتهای جمعی و منطقی وارد آوردهاند.
در آن مقطع نیز با این مشکل مواجه شدیم که تعریف چارچوبهای رفتاری و سیاسی در این جناح سیاسی بهدرستی صورت نگرفته بود. در این سالها این طیف کمتعداد اما پرسروصدا، ائتلافهایی را تشکیل دادهاند و طرفه اینکه در همه ائتلافها نیز، خودشان را نماینده حداکثری جناح اصولگرا میدانند و مشخص نیست براساس کدام مستند به خودشان اجازه میدهند خود را نماینده همه جریانهای حاضر در اصولگرایان بدانند؟ آنان بیان میکنند فقط ائتلاف آنان است که بار اصولگرایی کشور را بر دوش دارد و دیگرانی که از ائتلاف آنان خارج هستند، یا اصولگرایی اصیل نیستند یا اقلیتی ضعیف هستند که نمیتوان برای آن ارزش ویژهای قائل شد!
این امر مبین نکتهای بود که پیشتر به آن اشاره شد. ائتلافها در ایران مقطعی و سیاسی است و فقط بهمنظور پیروزی در انتخابات شکل میگیرند. درحالیکه ائتلافها باید در قالب جبهههای سیاسی بین احزابی که سابقه فعالیت حداقل چندسالهای دارند، شکل گیرد تا بتوان از نتیجه ائتلاف و قصد و هدفی که پشت ائتلاف بوده است، اطمینان حاصل کرد. ائتلاف باید با اساسنامه مشخص بین احزاب شکل گیرد نه آنکه برخی شخصیتها بهعنوان لیدرهای یک نحله فکری، تصمیم به ائتلاف بگیرند که با روح دموکراسی سازگار نیست. این موضوع میتواند پس از انتخابات و برای پیگیری حقوق مردم شکل بگیرد.
در انتخابات ریاستجمهوری هم شاهد ائتلافهایی از ایندست بودهایم. ائتلاف سه گروه سیاسی که حتی تا پای انتخابات هم باقی نمیماند. مانند ائتلاف ٦+٨ که گروه پایداری حاضر نشد در آن مشارکت کند.
اگر رفتار انتخاباتی در جریان تعیین نامزدهای یک جناح سیاسی و بستن فهرستهای انتخاباتی براساس درستی پایهگذاری شود، جای امیدواری وجود دارد که بتواند کارآمد باشد و تبدیل به مکانیسمی برای رسیدن به کاندیداهای اصلح شود و مجلس از این فضا فاصله بگیرد.
ولی متأسفانه براساس سابقه و با توجه به اتفاقات روز جامعه، میبینیم این امر به جای اینکه بهعنوان مکانیسمی برای رسیدن به کاندیدای اصلح عمل کند، بیشتر بهعنوان راهکاری برای مهندسی انتخابات در فضای سیاسی و رسانهای صورت میگیرد تا به سهمی که میخواهند، از قدرت برسند. نتیجه چنین رفتاری، شکلگیری مجلسی است که تندروها در آن میدانداری میکنند. اینبار با توجه به جداشدن مسیر اصولگرایان معتدل و متخصص و انسجام اصلاحطلبان، امیدواریم این دو طیف اصیل اکثریت مجلس دهم را تشکیل داده و برای منافع نظام و مردم، گامهایی را به دور از میدانداری جریان پایداری بردارند.
176/