نگاهی به 3 فیلم روز اول بخش سودای سیمرغ
حسام نصيري/ منتقد سينما
به جز «گيتا» ،«نقطه کور» مهدی گلستانه و «نیمه شباتفاق افتاد» تینا پاکروان هم بعد از یک ساعت تاخیر نمایش دادهشدند. از ديگر حاشيههاي روز اول جشنواره، انتقاد شدید حامد بهداد به عملکرد تلویزیون که شامگاه 12 بهمنماه مانع ورود بازیگران فیلم «نیمه شب اتفاق افتاد» در استودیوی برنامه «نقد سینمای ایران» شده بودند که وی اعتراض خود را این گونه عنوان کرد: تلویزیون ما یک رسانه ورشکسته است که هیچکس آن را نمیبیند. نشست پرسش و پاسخ فیلم «نیمه شب اتفاق افتاد» کار تینا پاکروان با اعتراضات فراوان عوامل این فیلم نسبت به برخورد تلویزیون برگزار شد. در بخشی از این نشست این پرسش مطرح شد که چرا عوامل این فیلم شامگاه گذشته نتوانستهاند در استودیوی برنامه تلویزیونی «نقد سینمای ایران» حاضر شوند، در حالی که تینا پاکروان، کارگردان فیلم در حال پاسخ به این پرسش بود، حامد بهداد، بازیگر فیلم به میان سخن او پرید و با عصبانیت گفت:« برای من به عنوان یک ایرانی جذاب نیست که تلویزیون کشور خودم را نمیبینم. شاید در وهله اول ندیدن تلویزیون جالب باشد و نوعی لج کردن به حساب بیاید اما بعد از آن به این فکر میکنیم که اینجا خانه ماست، چرا نباید مخاطب داشته باشد. این بازیگر سینما یادآور شد: من به عنوان ایرانی دوست دارم هنرمندان، مردم و دولتمردانم را در تلویزیون خودمان ببینم و با آنها تشریک مساعی کنم اما تلویزیون دچار سوءتفاهم است و دست ما در دست یکدیگر نیست و به درد هم نمیخوریم. » روز اول جشنواره هم با حواشيهای خود به پايان رسيد و حالا با هم نگاهي میاندازیم به نقد سه فيلم اكران شده در روز اول.
نیمه شب اتفاق افتاد
کارگردان : تینا پاکروان
امتیاز: یک ستاره
عاشقانهای نامتعارف و غیرمتداول که نامش یادآور شاهکار فرانک کاپراست«یکشب اتفاق افتاد». منبع اصلی انرژی فیلم از تفاوت فیزیکی عاشق و معشوق میآید.حامد بهداد در نقش پسری عاشق که مبتلا به صرع است از عهده نقشش به خوبی بر میآید. درواقع با حامد بهدادی مواجهیم که بهشدت اندازه و حد نگه میدارد و احتمالا از نامزدهای دریافت سیمرغ است.نقطه مقابل او یا معشوقش زیبا که رویا نونهالی نقشش را بازی میکند در موارد و تک شاتهایی بهشدت کم میآورد و حسی مصنوعی القا میکند.در واقع با فیلمی مواجهیم که خوب شروع میشود و بد پایان مییابد.سانتیمانتالیسمی بهشدت غلیظ که از حیث نماهای داخلی و بیرونی متناسب بهنظر میرسد و همچنین در دکوپاژها بهشدت سعی شده که شسته و رفته و صیقل خورده بنمایاند. کارگردانی پاکروان غیر از معدود نماهای سطحیای مانند نمایی که انسیه(گوهرخیراندیش) به خانه زیبا میرود که صحنهای ملتهب است و یا اوج داستان یعنی نمایی که اتفاقی برای حسین میافتد، تا اندازهای قابل قبول است.اما میزان آسیبی که از فیلمنامه به فیلم وارد میشود به مراتب بیشتر از کارگردانی است. فیلمی که نویسندگانش زن هستند اما شخصیت اصلیاش فاقد پیچیدگیهای زنانه است و تمام تحولاتش در سطح بصری -مانند رنگ کردن مو- رخ میدهد.این زنانگی در حادثه یا اتفاق اصلی فیلم هم بشدت عینیت مییابد.یعنی اتفاقی که برای حسین میافتد به سهلترین طریق ممکن رخ میدهد. صحنهای که اتفاقا به جسارت زنانهای متناسب با تغییر لحن فیلم به تراژدی احتیاج داشت با لطافت زنانه اجرا میشود.
گيتا
کارگردان :مسعود مددی
امتیاز: صفر
ملودرامی بیمایه و کمرمق که در همان 20 دقیقه ابتدایی به پایان میرسد.«گیتا» مطلقا پتانسیل فیلم بلند شدن را ندارد چرا که مواد داستانیای که فیلم را ساختهاند بیش از تصور تخت و بیجانند.دو آدم اصلی (گیتا و امیر) و باقی آدمهای فرعی در حد تیپ باقی میمانند و ساختار طراحیشان آنقدر تک بعدی است که هیچگاه به شخصیت تبدیل نمیشوند.دو اتفاق مهم(حاملگی و حادثهای که برای متین رخ میدهد.) فیلم در فاصلهای اندک و پشت سر هم رخ میدهد. حوادثی که در سطح ظاهری و بصری بحرانزا و در سطوح ادراکی مخاطب بیمعنا هستند و هرگز از سطح تنشهایی بیرون از قاب فراتر نمیروند. حاملگی گیتا از کنشی معنادار و مهم تهی می شود و به واکنشی منفعلانه و غیرقابل لمس تقلیل مییابد. همچنین حادثهای که برای متین رخ میدهدهیچگاه بهطور بسنده و کافی توضیح داده نمیشود و مخاطب تا انتها نمیفهمد که دقیقا چه اتفاقی برای متین رخ داده.ادامه داستان تنها بسط و توسعهای بیفایده و فاقد اتفاق و کنش است.تنها کافی است تصور کنید که با فیلمی مواجهید که یکی از شخصیتهایاصلیاش در اکستریملانگشات و با زاویهای روبه بالا، بالای یک دکلی هقهق گریه میکند.نمایی بهشدت سطحی و خامدستانه که حزن و اندوه نهفته در پلان را خنثی میکند.کنه و هسته محوری فیلم بهشدت دچار خلأ است. روشن نیست که رویکرد فیلم چیست و بهشدت مصداق آن دست فیلمهایی است که پس از تمام شدن مخاطب با خود میگوید:خب که چه.
نقطه كور
کارگردان :مهدی گلستانه
امتیاز: یک ستاره
نه بد است و نه خوب. فیلمی بهشدت میان مایه. فیلمی دیگر از سبک «فرهادیسم» و با سطح ظاهری شبیه به «سعادت آباد». فضای فیلم محملی بنا مینهد که حس خفگی به مخاطب القا شود. احساس خفگیای که از نماهای داخلی و بستهاش میآید و تدوام کاتهای مدیوم به مدیوم یا کلوز به کلوز. نوعی فرمت شبیه به شات-ریورسشات دائمی که خود به سندرومی بدل میشود که فیلم از آن ضربه میبیند و از این حیث بهشدت فقدان و کمبود نماهای باز و بیرونی حس میشود. موضوع محوری فیلم بر شخصیت پارانوییدی خسرو(محمدرضا فروتن) بارگذاری شده است و به معنایی روشن تر کنشهایی که محصول فعل و انفعالات ذهنی خسرو است عامل اصلی توسعه داستان است. مضامین تکرار شونده سالهای اخیر سینمای ما همچون وفاداری، اعتماد، خیانت،دروغ و کتمان حقیقت مستمسکی هستند تا به التهاب و فضای سوءتفاهمی فیلم دامن بزنند. فیلم با دو نمای قرینه و مشابه شروع میشود و به پایان میرسد. نمای ابتدایی نمایی است که در آن خسرو از زیر آب به بالا میآید و نمای پایینی نمایی است که خسرو به اعماق دریا و به پایین میرود دو نمایی که قرار است کنه و هسته محوری فیلم را شکل دهد.همچنین در مواردی از تدوین بیانی استفاده شده است مانند نمایی که مادر (هانیه توسلی) با مرور رفتار عجیب و غریب کودکش از سوژه سکانس که پسربچه است کات میشود به پدرش خسرو و موکد این نکته است که ماهیت پارانوییدی پدر عامل اصلی یا بهصورتی موروثی توجیه کننده رفتار توهم آمیز پسربچه است.
179/