لالايي نامادرانه براي خواب كردن «زاب»!
رئوف آذری/ فعال زیست محیطی
اینک از سر کم لطفی نامهربانانی، اخباری در فضای مجازی دست به دست می شود که مفهوم نهفته در لابه لای سطور نگاشته محتوایی شان، شریان زندگی «زاب» را نشانه گرفته اند. در پی گردبادهای چند ماه اخیر در باب همین موضوع با دو نفر از متخصصان یکی استاد دانشگاه درحوزه جغرافیای طبیعی و دیگری زیرمجموعه بالادست وزارت نیرو درحوزه انرژی آب، هم صحبت شدم تا بیشتر بر موضوع«انتقال آب زاب» اشراف یابم.
هر دو بزرگوار متفق القول بودند که طرح انتقال، جز نابودی زیست محیط منطقه سردشت و پیرانشهر تأثير قابل ملاحظه ای بر احیای دریاچه نمکی ارومیه نخواهد داشت. متخصصان زیست محیطی نیز در اظهارنظری مشابه جز آنهایی که خود مجری یا ذینفع در این طرح اند، بر مخالفت خود با اجرای این طرح تأكيد کرده اند.
اما اینکه چرا و به چه دلیل عده ای عزم خود را جزم کرده اند تا «زاب» را چون سیروان از جریان بیندازند، درخور تأمل است . ساکنان این دو حوزه با وجود افتراق در زبان و مذهب وگویش، درازنای تاریخ همواره با هوشیاری و درایت خویش آتش های زیرخاکستر را تشخیص داده و کمتر زمانی بوده که دامان تعامل و همدلی ودرک متقابل را رها کرده باشند و یک تنه، میخ آهنی شان را در سنگ فرو کنند.
در سال های اخیر نیز، در پی پسروی آب دریاچه نمکی ارومیه، بیش از ساکنان حوضه آبریز آن، این ساکنان جنوب استان بودند که اشک غم شان را بر ساحل دریاچه سرازیر کردند تا شاید چون آن گنجشک، بر آتش نامهربانان،آبی ریزند و دین خود را به مام تیمارزدای شان ادا کرده باشند. اینک نیز که متأسفانه مخزن چشم گربه ای ارومیه در اثر ندانمکاری سیاست ورزان دیروزی و سهل انگاری یا فقر سواد فعالان زیست محیطی،سرنوشت شومی یافته که دیگر مناظر چشم نواز و دلنواز آن جز برقاب دیوار منازل و تابلوی نگارخانه ها و اوراق تاریخ طبیعی، قابل بازیافت نیست که نیست. ساکنان جنوب استان چنانچه به طرح های احیای دست اندرکاران کمترین اعتمادی داشتند باز سبکبالانه،بال می گشودند و چون گنجشکان مسئولیت شناس،جرعه جرعه آب زاب را منتقل می کردند ولی صد افسوس که تخصص صاحبنظران زیست محیط و مطالعات دامنه دار فعالان مدنی محیط زیست تمامی طرح های مرتبط با احیا را جز آبتنی در وان حمام نمی دانند و از آن طرف نیز «طرح انتقال» را جز خاکستر پاشی بر آتش دست سیاست ورزان نمی دانند. اینک آنچه در تعهد فعالان زیست محیط و شهروندان جغرافیای آذربایجان غربی است،ایناست که؛ اجازه ندهند فاجعه ای دیگر نیز اتفاق افتد و جنوب استان نیز به سرنوشت مرکز استان دچار شود تاحداقل، زیست محیط سبز جنوب و منازل مهر شهروندان آن بخش از استان، مأوايي برای مرکزنشینان باقی بماند و هر دو باهم نخشکند.
همه می دانند و آنان نیز که «طرح انتقال آب زاب» نه موجب «احیای دریاچه ارومیه» بلکه خشک شدن هزاران هکتار «جنگل های بلوط» و باغ ها و مزارع اطراف «زاب» خواهد شد و دیگر هیچ…
همه می دانند و آنان نیز که در خشک شدن
دریاچه ارومیه نه ساکنان مرکز و شمال استان و نه شهروندان جنوب استان دخیل بوده اند بلکه «سیاست ورزان سیاست ندان» بودند که چنین کردند و تقاص گناه را نشاید که شهروندان دهند.
همه می دانند و آنان نیز که مرزداران جنوب استان اگر تقاصی به دلیل مقاومت شان باید پس می دادند در بمباران شیمیایی ۷ تیر ۶۶ ، پس دادند و دیگر هیچ توجیهی برای فاجعه ای دیگر بر این شهروندان در دست نیست.
همه مي دانند و آنان نيز كه چند سالي است كه طرح ملي سد كولسه، در پايين دست شهر سردشت با ميلياردها سرمايه گذاري ملي و هزاران ميليارد نيز تحميل هزينه تخريب زيست محيط ، به اميد جرعه جرعه آب روان زاب، اجرايي شده است و بناست در سال 1395 آبگيري شود . پس چگونه است كه شريان حيات «زاب» زده مي شود . آيا سفسطه فزوني جريان آب بر ميزان مورد نياز سد مي تواند ، اقناع مان كند . پس روزي كه خشكسالي دوباره دامان استان مان را گرفت و آب دهي زاب ، كفاف نكرد ، چي؟ كداميك دوباره قرباني خواهد شد ؟ درياچه نمكي يا سد كولسه ؟ همه می دانند و آنان نیز که؛ شایع کردن طرح انتقال برای آزمون سطح حساسیت شهروندان،جز دامی نیست که آنان خود برای خود پهن کرده باشند و بسیار باید مواظب باشند تا دردام خود پهن کرده نخزند.همه میدانند وآنان نیز، که ؛ اگر این شهروندان، سال ها صبوری کرده و زخم تاول ها و خش خش سینههایشان را تحمل کرده اند به لطف جریان«زاب» بوده که خنکای دل و مرهم زخم های شان در روزهای سخت بوده است و بس.
همه می دانند و آنان نیز، که؛ اگر شهروندان اطراف زاب تاب مقاومت در برابر حملات شدید دشمن بعث داشته اند با همدلی های دیگر ساکنان استان و الهامبخشی از مقاومت درختان زیبای بلوط بوده است که «زاب»،بی بهانه ساقی شان شده است و خشکاندن «زاب» یعنی خشکاندن مظهر الگودهی مقاومت و مقطوع النسل شدن بلوط ها وآن نیز مساویاست با اعدام مقامت در برابر طمع دشمنان.
و در نهایت همه باید بدانند و آنان نیز که،«جاری بودن زاب » تحفه ای نیست که بالادستی از نوع بشر عطا کرده باشد و بخواهد پس بگیرد، بلکه آن نعمتی است که خدایش ارزانی اش داشته و جز خدا نیز کسی را یارای بازایستادنش نیست مگر آنکه کسی ادعای خدایی کند.
پس بدانید ای آنانی که بر طبل خود می کوبید تا نانی به کف آرید، این نان از حلقوم تان پایین رفتنی نیست…
امید است دریابند آنان، که نان حلال شان در روندگی «زاب» است…
پس بیایید نان حلال نمکی تان را بر سفره مهر شهروندان این سامان، به بهای بخسی از کف ندهید که «زاب»، بیدار است و با لالایی کردن ها به خواب نخواهد رفت.
179/