جلالی: هیچ جریانی حذف شدنی نیست

«دست راست» علي لاريجاني در مجلس ديگر ابايي ندارد كه نه از خط‌كشي‌هاي روشن «اصولگرايان معتدل» با گروه‌هايي نظير جبهه پايداري، بلكه از تفاوت‌هاي جدي با «اصولگرايان سنتي» نظير جبهه پيروان هم سخن بگويد؛ كاظم جلالي، رييس مركز پژوهش‌هاي مجلس و رييس فراكسيون رهروان در چهار سال مجلس نهم از يك نماينده تعيين‌كننده در مجلس هشتم، تبديل به يك «لابي‌من» جديد در بهارستان شد. اتفاقي كه بيش از هر چيز حاصل شكاف ميان دو طيف معتدل و سنتي فراكسيون رهروان بود؛ شكافي بين حاميان علي لاريجاني و نيروهاي محمدرضا باهنر.

*در قضيه برجام چند تا اتفاق افتاد. برجام به نظر من خط بطلان نهايي بود بر افراط‌گرايي راست و اصولگرايانه. به همين دليل فكر مي‌كنم در ماجراي برجام، جريان اعتدال‌گراي اصولگرا خودش را به خوبي نشان داد و تثبيت كرد و نشان داد كه يك جريان عاقل و منطقي در اردوگاه اصولگرايي وجود دارد كه به نظر من به نفع اصولگرايي هم شد.. افراط‌گرايي يعني فرياد و آن هم فرياد بدون برنامه. ما امروز در موضع حكومت هستيم و خودمان داريم كشور را اداره مي‌كنيم. براي اداره كشور نياز به فرياد نداريم، بلكه نياز به برنامه و راهكار داريم.

*من فكر مي‌كنم الان ديگر سكه تندروي و افراطي‌گري در بين مردم خريدار چنداني ندارد. اين هم البته تنها تاثير برجام نبود. از قبل يك مجموعه اتفاقاتي در كشور رخ داد و مجموعه شرايطي به وجود آمد كه اندك اندك فضا را از دست اين گروه‌ها خارج كرد و به نظر من برجام نقطه اوج و پايان اين روند در فاز فعلي آن بود. به عبارتي نسبت به كج كاركردي اين نوع رفتارها و كنش سياسي در قاطبه كشور يك اطمينان محكم به وجود آورد كه با اين روش ادامه كار اصلا ميسر نخواهد بود.

*بالاخره رهاورد دولت آقاي هاشمي، دولت آقاي خاتمي بود. آقاي هاشمي روي مسائل اقتصادي تمركز كرد و انصافا هم در آن مسائل خيلي جلو آمدند، ولي بعد از آن در حوزه سياسي و توسعه سياسي يك خلأ حس كردند و دقيقا همين خلأ باعث شكل‌گيري دولت آقاي خاتمي شد. بعد در زمان دولت آقاي خاتمي يك‌سري تندروي‌هايي انجام شد و برخي مقولات مورد كم‌توجهي قرار گرفت و پشت سر آن، عكس‌العمل جامعه انتخاب دولت آقاي احمدي‌نژاد بود.

* اين نيست كه ما از قبل با آقاي لاريجاني بنشينيم و هماهنگ كنيم كه چه بگوييم. ولي چون ما يك جريان سياسي هستيم كه يك نوع هماهنگي طبيعي با هم داريم و قرابت فكري نزديكي هم داريم، اين تلقي ايجاد مي‌شود كه حرف‌هاي ما خيلي منطبق با هم است.

*ما معتقد به حركت بي‌هياهو و كم سرو صدا هستيم. براي انتخابات هم ترجيح داده‌ايم با سروصداي كم كار كنيم. بسياري از اقدامات متاسفانه با هياهوي زياد شكل مي‌گيرد كه البته مي‌بينيم هياهوي بيشتر از محتواي حركت‌ها هم مي‌شود. ما تصميم‌ گرفته‌ايم و البته تمايل داشتيم و داريم كه بدون هياهوهاي رايج كار كنيم. .

*ببينيد يك درصد بالايي از نمايندگان مجلس مربوط به حوزه‌هاي انتخابيه شهرستاني و البته تك نفره هستند. اين جمع بسيار مهم است و البته در انتخاب اين نمايندگان هم خيلي جريانات سياسي بالادست كشور تاثير غالب ندارد. چون به هر حال من خودم يكي از همان نمايندگان هستم و خود شما هم كه بچه شهرستان هستيد، مي‌دانيد از چه وضعيتي سخن مي‌گويم. در آن حوزه‌ها عمدتا خود فرد و عملكرد او و در مواقعي حتي روابط خُرد اجتماعي اهميت دارد. البته همراهي با دولت، جريانات سياسي و شناسنامه سياسي افراد هم بي‌تاثير نيست. ولي تاثير عمده ندارد. لذا ما مشغول رايزني در اين گستره هستيم و با برخي هم ملاقات كرده‌ايم و برخي موضوعات را در شهرستان‌ها محاسبه كرده‌ايم و مسائل را بالا و پايين مي‌كنيم.

*ما فكر مي‌كنيم كه برخي سخنان خيلي صحيح نيست. بالاخره جريانات سياسي در داخل كشور هر كدام داراي ريشه‌هايي هستند و هر كدام هم از عقبه اجتماعي سود مي‌برند. بنابراين نمي‌توانيم هيچ جريان سياسي را حذف كنيم يا احتمالا در مقاطعي مرده بناميم.

*قايل به اين هستيم كه به هيچ عنوان با جريان تندروي اصولگرا امكان همكاري نخواهيم داشت و هيچ‌وقت ما زير يك سقف جمع نخواهيم شد. كمااينكه زمينه فعاليت مشترك ما با آنها حتي نسبت به انتخابات مجلس نهم هم با كاهش بيشتري مواجه شده و اختلاف‌نظرها نسبت به چهار سال پيش افزايش چشمگيري داشته است.

*اگر خطري براي كشور وجود داشته باشد خطر اصلاح‌طلبي و اصولگرايي نيست. خطر تندروي است. اگر اين جريان به سمت تندروها گرايش پيدا كرد قطعا ديگر با ما نيست و امكاني براي ائتلاف و قرار گرفتن در يك ليست بين ما وجود ندارد.

*جريان آقاي باهنر در يك مقطعي جلساتي گذاشتند با دوستان ما در جبهه پايداري و اين دست گروه‌ها. خب تصور ما اين بود كه يك ائتلافي در حال شكل گرفتن بين اين گروه‌ها هست كه ما هم در آن جايي براي ايفاي نقش نداريم و تمايل هم نداريم براي اين كار. اساسا هم آن گفت‌وگوها بدون حضور ما بود و خودشان هم مي‌دانستند كه ما به هيچ عنوان وارد نمي‌شويم.

* ما فكر مي‌كنيم با جريان‌هاي معتدلي كه صفات آنها را برشمردم بايد باب گفت‌وگو را بگشاييم. ما در جريان خودمان فكر مي‌كنيم اين يك نياز اساسي است كه ائتلاف‌هاي انتخاباتي نمي‌تواند ما را از آن بي‌نياز كند. ما فكر مي‌كنيم نه تنها جريان ما بلكه كشور به اين گفت‌وگو و همكاري نياز دارد

* اينجا تجربه شخصي من نشان مي‌دهد كه برخي خودخواهي‌هاي سياسي افراد كه مي‌خواهند در داخل ليست‌ها قرار بگيرند، تعداد ليست‌ها را زياد خواهد كرد. من يك مثال مي‌زنم. براي همين برجام در فراكسيون رهروان بحث اين بود كه براي تشكيل فراكسيون ويژه يك ليست واحد با فراكسيون اصولگرايان بدهيم يا اينكه خودمان ليست واحد داشته باشيم. جالب است دوستاني كه گرايش بيشتري به فراكسيون اصولگرايان داشتند و در جريان بررسي برجام هم با طيف منتقدان هم‌نظر بودند، به‌شدت اصرار مي‌كردند كه بايد فراكسيون رهروان ليست واحد بدهد و نبايد به سمت ليست مشترك برويم. چرا اين را مي‌گفتند؟ چون مي‌خواستند حتما در ليست اين انتخابات داخلي باشند.

*ببينيد بين آقاي روحاني و لاريجاني هيچ صحبتي نشده است. بين اطرافيان دو طرف از قبيل بنده با ديگر دوستان هم صحبتي نشده است. ولي به لحاظ عملي اين تصورات در جامعه به وجود آمده است و حتي در حوزه‌هايي هم بالاتر از تصور است. يعني حتي مطالباتي هم در اين حوزه ايجاد شده است كه از همين مدل گفت‌وگوها و همكاري‌ها براي اداره كشور استفاده كنيم. يعني همكاري در برجام براي عبور كشور از اين مقطع حساس تبديل به يك مطالبه در بين نخبگان جهت ايجاد مدلي براي همكاري روي منافع ملي ايجاد شده است.

176/

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا