پرسپولیس مثل لیورپول
درباره اوضاع این روزهای پرسپولیس می شود بسیار گفت و نوشت. حتی می شود دلداری و امیدواری داد که هنوز راه طولانی تا انتهای فصل باقی است و می شود بیدار شد و تغییر کرد. به شرط آنکه بیدار شدنی در کار باشد و با لحظه ای بیشتر خوابیدن، فرصت از دست نرود!
غول دهه هفتاد فوتبال ایران، بدون برد، با دریافت 10 گل خورده و کسب تنها یک امتیاز با شایستگی قعرنشین جدول لیگ پانزدهم است. شایستگی نه به خاطر کیفیت فنی و نوع نمایش شاگردان برانکو که چنین ادعایی با وجود بازی روان و ایجاد موقعیت های فراوان نمی تواند درست باشد. از لحاظ فنی سرخ پوشان پایتخت فقط ایراداتی جزئی اما مهم و تاثیرگذار دارند که کافی است آنها را برطرف کنند، به ویژه اشکالات مشهود در خط دفاعی که پاشنه آشیل این تیم شده است. با این حال به نظر نمی رسد تنها چاره کار پرسپولیس، برطرف نمودن نقاط ضعف فنی شان باشد. هرچند عاملی بسیار مهم، به خصوص در بحث نتیجه گیری این تیم است و شایسته بودن آنها در قعرنشینی به واسطه تصمیماتی است که به مرور زمان برای این تیم گرفته شده است.
بگذارید اینگونه بررسی عوامل غیر فنی متعدد در عدم نتیجه گیری سرخ پوشان را شرح دهیم که تیم های باشگاهی بسیاری در سالیان اخیر به واسطه پول هنگفت مالکان اکثراً عربشان به دنبال کسب مقام های معتبر باشگاهی برآمدند. سیتی، پاری سن ژرمن، چلسی و … اما جز در معدود مواردی، همین تیم های بزرگ، با وجود خریدهای بزرگ (چه درون زمین و چه روی نیمکت) و گران قیمت هم دستاورد درخوری نداشتند. پس گمان اینکه پول حلّال مشکلات است، لااقل در فوتبال روز دنیا، دلخوشی ای بیش نیست. برای موفقیت در فوتبال به چیزی بیش از چند عامل، بازیکن خوب، مربی خوش فکر، امکانات مناسب و این قبیل موارد و همچنین برنامه ریزی، ثبات و پیروی از ایده های مشخص نیاز است. و آنچه که از همه مهمتر، شخصیت تیمی است.
«شخصیت تیمی» کلید واژه ناکامی های مستمر تیم پرطرفدار پرسپولیس است. اتفاقی که به طور طبیعی نباید برای تیمی با سابقه، پر هوادار و معتبر چون پرسپولیس بیافتد اما تغییرات مدیریتی فراوان، گره خوردن نقش سیاسیون با مدیریت این تیم، نداشتن ثبات و آرامش ملموس (وضعیت مالی مناسب، نیروی انسانی شاخص) و غیر ملموس (ایده، هدف و برنامه مشخص) و از همه مهمتر، دور بودن پیشکسوتان خوش نام از این تیم، شخصیت پرسپولیس این روزها را زیر سوال برده است.
به هم ریختگی تیم به واسطه اعلام یک ضربه پنالتی برای پرسپولیس در بازی مقابل ذوب آهن، نمود عینی فقدان شخصیت پرسپولیس برانکو است. این بلبشوی خود ساخته که می تواند به دلیل از دست دادن شخصیت های تاثیرگذار باشگاه و از آن بدتر، ترور شخصیتی نام هایی چون درخشان، استیلی و همین یحیی گل محمدی (راستش را بخواهید پرسپولیس در این سال های فاجعه بار با پروین، کریمی، مهدوی کیا و دایی، کم و زیاد هم همین کار را کرده!) باشد که به نوعی شناسنامه پرسپولیس بزرگ محسوب می شوند، جایی باید متوقف می شد که تاکنون نشده است. وگرنه مهاجم و دروازبان امروز، هرچه از پوشیدن لباس سرخ به دست آورند، چیزی به این لباس اضافه نخواهند کرد.
آنها به خیالشان قهرمانان دربی آخر هستند و به همین خیال می خواهند یک فصل بتازند، بدون اینکه بزرگتری روی سرشان باشد و به موقع، جلوی حرکات فنی و غیر فنی تیم خراب کنشان بایستد و به آنها تشر بزند. این آزادی عمل، البته به مانند آزاد گذاشتن بچه ای است که هنوز خوب را از بد تشخیص نمی دهد و می تواند هر خرابکاری ای بکند.
ضمن آنکه نمی توان از تاثیر بی روحیگی مردان برانکو در نتایج نامیدکننده پرسپولیس این فصل نیز به سادگی گذشت. جوان های با استعداد تیم سرخ پوش تهرانی، قدرت برگرداندن نتیجه یک بازی بزرگ و انجام کارهای بزرگ را ندارند و باید پاسوز و پاسخگوی نتایج ضعیف چند فصل اخیر هم باشند. فشاری که پوشیدن لباس تیم بزرگی مانند پرسپولیس به هر بازیکنی می آورد.
آنها باید ایده خود را تغییر دهند و طی چند سال به مسیر خوب گذشته بازگردند. اولین کار و برنامه برای آنها باید این باشد که شخصیت سابق را به این تیم برگردانند وگرنه این پرسپولیس تا پای قهرمانی هم پیش برود، قهرمان بشو نیست. مثل لیورپول راجرز که تا یک قدمی قهرمانی لیگ جزیره رفت و در گام آخر کم آورد… آنفیلیدی ها که قهرمان شدن را از یاد برده بودند شاید یادشان رفته بود که قهرمان در پایان فصل مشخص می شود نه یکی دو هفته مانده به پایان. با ادامه این روند سرنوشت پرسپولیس شاید مانند سرنوشت قرمزهای آنفیلد شود، سوختن در حسرت قهرمانی بدون آنکه کسی جز خودشان، توقع قهرمان شدن داشته باشند.