توافق هسته‌اي دلواپسان را متلاشي مي‌كند

احسان انصاري:  اين جملات سخنان دكتر داودد هرميداس باوند استادبرجسته روابط بين‌الملل و ديپلمات كهنه كار ايراني است كه به مدت يك سال رياست كميته حقوق مجمع عمومي سازمان ملل را نيز بر عهده داشته است. هرميداس باوند همچنين درباره آينده رابطه ايران و آمريكا متذكر مي‌شود: « رابطه ايران و آمريكا به دليل مشكلات تاريخي و پيچيدگي نيازمند تامل بسيار است. نمي‌توان به صرف رخ دادن يك اتفاق مهم مانند توافق هسته‌اي به يك باره از ارتباط مستقيم با آمريكا سخن گفت. هر چند بنده معتقدم اتفاقاتي كه در طول مذاكرات رخ داد به شكل‌هاي مختلف سبب نزديك شدن ايران و آمريكا به يكديگر شد.

اگر ما توافق هسته‌اي را مبناي كار خود قرار بدهيم و تلاش كنيم براساس اين توافق درباره آينده رابطه ايران و آمريكا تصميم‌گيري كنيم مشكلات كمتري پيش روي خود خواهيم داشت. اما مساله رابطه ايران و آمريكا به اين سادگي نيست و ريشه در تاريخ و ايدئولوژي دو كشور دارد. به همين دليل برخي موانع مانند گروه‌هاي محافظه‌كار داخلي و همچنين متحدان منطقه‌اي به شكل‌هاي مختلف تلاش مي‌كنند رابطه ايران و آمريكا همين طور باقي بماند. » در ادامه متن گفت‌وگوي «آرمان»با دكتر داوود هرميداس باوند را در این‌باره از نظر مي‌گذرانيد.
در شرايط كنوني كه پرونده مناقشه هسته‌اي ايران به موفقيت رسيده است دولت آقاي روحاني چه سياست‌هايي را بايد براي حفظ و ارتقاي اين توافق و همچنين جايگاه ايران در عرصه بين‌المللي انجام دهد؟
آقاي روحاني در حالي در ايران برسر كار آمدند كه استراتژي بين‌المللي دولت گذشته به شكست منجر شده بود. محمود احمدي‌نژاد در 8سال گذشته تلاش كرد با اتخاذ مواضع تهاجمي در عرصه بين‌المللي و نگاه به شرق (روسيه و چين) سياست خارجي خود را به پيش ببرد. با اين وجود اين سياست با ناكامي مواجه شد و ايران روز به روز در عرصه جهاني به حاشيه رفت. سياست‌هاي احمدي‌نژاد در سعيد جليلي كه در آن زمان مذاكره‌كننده ارشد ايران بود نيز متبلور شده بود و وي پس از هر دوره مذاكره اعلام مي‌كرد ما به نتيجه نرسيده‌ايم. دليل اصلي كه مذاكرات در 8سال گذشته به نتيجه نمي‌رسيد نيز مواضعي بود كه اجازه نمي‌داد مذاكرات به سمت بده وبستان سوق پيدا كند. نتيجه سياست‌هاي دولت احمدي‌نژاد تحريم‌هاي شوراي امنيت سازمان ملل عليه ايران بود. بنابراين آقاي روحاني وارث ناكامي استراتژي تهاجمي دولت گذشته بوده است. به همين دليل يكي از شعارهاي مهم آقاي روحاني در دوران تبلیغات انتخاباتي مذاكره درباره پرونده هسته‌اي با هركس، در هر مكان و در هر زمان بود. آقاي روحاني به درستي سياست تنش زدايي در عرصه بين‌المللي را براي دولت خود انتخاب كرد و سپس تلاش كرد زمينه به وجود آمدن تعامل سازنده بين ايران و كشورهاي جهان و منطقه را مهيا كند. در زمينه داخلي نيز وی تلاش كرد آرامش سياسي ايجاد كند و فضاي مدني را تقويت كند. با اين وجود آقاي روحاني خيلي زود متوجه شد كه كليد حل مشكلات كشور در حل مناقشه اتمي ايران با قدرت‌هاي جهاني است. نخستين جرقه مذاكرات در زماني رخ داد كه آقاي روحاني در حاشيه نشست عمومي سازمان ملل با برخي از سران كشورهاي جهان درباره پرونده هسته‌اي ايران گفت‌وگو كرد و شرايط را براي آينده مهيا كرد. پس از آن گفت‌وگوي تلفني باراك اوباما و حسن روحاني صورت گرفت كه در نوع خود اقدام مهمي درباره سياست‌هاي جديد ايران در عرصه بين‌المللي به شمار مي‌رفت. سپس ايران و قدرت‌هاي جهاني در ژنو به توافق اوليه دست پيدا كردند و باب جديدي در مذاكرات هسته‌اي ايران باز شد. مذاكرات همچنان ادامه پيدا كرد تا در لوزان سوئيس دو طرف روي آناتومي و اسكلت توافق نهايي اجماع كردند و شاكله اصلي توافق نهايي شكل گرفت. در لوزان بود كه ايران متعهد شد غني‌سازي اورانيوم خود را بيشتر از20درصد عملياتي نكند. همچنين ايران پذيرفت كه تعداد سانتریفيوژهاي خود را از ده هزار  سانتریفيوژ فعال به پنج هزار سانتريفيوژ كاهش بدهد. در نتيجه اما ايران و قدرت‌هاي جهاني پس از 12سال مناقشه بر سر پرونده هسته‌اي ايران در وين اتريش به توافق نهايي دست پيدا كردند كه در نوع خود اتفاق بزرگي در عرصه سياست خارجي بود. با اين وجود بنده معتقدم اگر قرار است در آينده اتفاق ناخوشايندي براي توافق رخ بدهد به آناتومي توافق مربوط نمي‌شود و بيشتر به بحث راستي‌آزمايي مربوط مي‌شود. ايران در طول مذاكرات همواره تاكيد داشت كه تحريم‌ها به يك باره برداشته شود اين در حالي است كه در نهايت قرار براين شد كه تحريم‌ها در سه مرحله و پس از بررسي كنگره آمريكا و همچنين مجلس شوراي اسلامي برداشته شود.
بحث راستي‌آزمايي كه از سوي كشورهاي1+5 و به‌ويژه آمريكا مطرح شده است امكان «دبه كردن» را به آنها نمي‌دهد؟
آژانس انرژي اتمي اين آزادي عمل را پيدا كرده كه در هر مكان و زمان كه تشخيص بدهد بدون مانع وارد تحقيق و بررسي شود. ايران نيز متعهد شده است كه با آژانس به صورت كامل همكاري داشته باشد. اگر آژانس انرژي اتمي در هر مرحله از تحقيقات خود به اين نتيجه برسد كه ايران از تعهدات خود عدول كرده يك كميسيون حل اختلاف شامل هفت نماينده از كشورهاي 1+5 و ايران تشكيل خواهد شد و درباره نظر آژانس بحث و تبادل نظر صورت مي‌گيرد تا در نهايت تصميم مناسب در اين زمينه اتخاذ شود. اگر ايران با نظر كميسيون حل اختلاف موافق نباشد در اين صورت جمع‌بندي كميسيون به شوراي امنيت سازمان ملل ارجاع داده خواهد شد. شوراي امنيت نيز براساس توافق وين اجازه دارد تحريم‌هاي ايران را دوباره از سر بگيرد. بنابراين وجود اين كميسيون تاحدود زيادي احتمال «دبه كردن» طرف مقابل را كم كرده است. نكته ديگري كه در اين مساله حائز اهميت است «كمي كردن» پارامترهاي اندازه‌گيري عملكرد هسته‌اي ايران است. در گذشته اين مساله به صورت «كيفي» دنبال مي‌شد اما براساس ‌توافقنامه وين مسائل مورد بحث ايران و كشورهاي1+5 به صورت «كمي» اندازه‌گيري خواهد شد. در نتيجه احتمال دبه كردن بسيار پايين مي‌آيد. اگر قرار بود عملكرد هسته‌اي ايران به صورت كيفي مورد بررسي قرار بگيرد احتمال اعمال سليقه و كارشكني وجود داشت، اما در شرايطي كه اين مساله كمي شده است تاحدود زيادي امكان كارشكني كاهش يافته است.
مساله مهم درباره توافق هسته‌اي چگونگي تفسير و ترجمه اين توافق براي افكار عمومي است. اين در حالي است كه رسانه‌هاي مهم كشور موضع شفافي نسبت به توافق هسته‌اي اتخاذ نكرده‌اند و همچنين تيم رسانه‌اي دولت آقاي روحاني نيز فاقد كارآيي لازم نشان داده است. به نظر شما اين خطر، توافق هسته‌اي را در درازمدت تهديد نمي‌كند كه توسط تندروها مصادره شود و در نهايت به توافقي ضد منافع ملي تفسير شود؟
به نظر من توافق هسته‌اي بين ايران و1+5 مساله‌اي فراتر از تعهدهاي قراردادي و جناحي است. سخناني كه برخي از جريان‌هاي تندرو در اين رابطه عنوان مي‌كنند بيشتر براي تسكين و آرامش خاطر دلواپسان است. اين وضعيت در ايالات متحده آمريكا هم وجود دارد و اغلب تفسيرهاي باراك اوباما و جان كري براي جلب اعتماد اكثريت جمهوري‌خواه كنگره آمريكاست. حتي تفسيرهاي اوباما از اين توافق به شكلي است كه متحدان آمريكا مانند اسرائيل و عربستان سعودي را نيز راضي نگه دارد. مساله مهم در اين زمينه تعهدات شوراي امنيت سازمان ملل متحد است. سخنان تندروها درباره توافق بيشتر مصرف داخلي دارد و نمي‌تواند ‌توافقنامه را تحت تاثير قرار بدهد. البته من معتقدم برخي از موضع‌گيري‌ها در زمان نامناسبي توسط برخي صورت مي‌گرفت. به عنوان مثال در مقاطعي كه مذاكرات به مرحله حساس خود رسيده بود برخي از موضع‌گيري‌هاي داخلي سبب برهم خوردن فضاي مذاكرات مي‌شد و مقامات غربي با استناد به اين سخنان به كارشكني و سنگ‌اندازي مي‌پرداختند. با اين وجود مساله‌اي كه داراي اعتبار و ارزش است قراردادي است كه بين ايران و قدرت‌هاي جهاني بسته شده است و تمامي سخنان و موضع‌گيري‌هاي متناقض با اين توافق فاقد ارزش و استناد است و نمي‌تواند اين توافق را تحت تاثيرقرار بدهد. اينگونه سخنان در 8 سال گذشته به صورت مكرر از طرف مسئولان دولت گذشته ايران عنوان مي‌شد و همين موضع‌گيري‌ها و سخنان در عرصه بين‌المللي بود كه كشور را به سمت شرايط سخت سوق داد. مساله‌اي كه ايران را به پاي ميز مذاكره كشاند تحريم‌ها بود. تحريم‌ها نيز به دليل سياست‌هاي راديكال دولت گذشته تصويب شد. به همين دليل توافق هسته‌اي براي دلواپسان و هواداران دولت گذشته يك شوك بسيار بزرگ است. در نتيجه اين گروه به دنبال اين است كه از تمام توان خود استفاده كند تا اين توافق را براي افكار عمومي به ضد خود تفسير كند. با اين حال من معتقدم سياست‌هاي اين جريان راه به جايي نخواهد برد. در شرايط كنوني اين جريان‌ها دچار ريزش نيروهاي خود از درون شده‌اند. به عنوان مثال آقاي علي لاريجاني به اين جمع‌بندي رسيده است كه فضاي آينده تغييرات زيادي خواهد كرد و كار از دست اصولگرايان خارج خواهد شد. به همين دليل ايشان تلاش مي‌كند خود را به گفتمان آقاي روحاني كه در يك وضعيت تسلط نسبي است نزديك كند. من معتقدم در آينده تعداد اين ريزش‌ها بيشتر مي‌شود و توافق هسته‌اي سبب تشتت در بين دلواپسان و در نهايت متلاشي شدن آنها خواهد شد. تحريم‌ها فشارهاي زيادي به اقتصاد ايران وارد كرد. همچنين بسياري از اختلاس‌ها به نام دور زدن تحريم‌ها توسط افراد نزديك به دولت گذشته صورت گرفت.
برخي معتقدند زمان تصميمات سخت و بزرگ براي ايران فرارسيده و ايران بايد در برخي از رويكردهاي خود تجديد نظر كند. به نظر شما توافق هسته‌اي چه فرصت‌هايي را در آينده براي ايران ايجاد مي‌كند و ايران چگونه مي‌تواند از اين فرصت‌ها استفاده كند؟
اين ‌توافقنامه جايگاه برتر ايران را در منطقه خاورميانه بطور ضمني به رسميت شناخته است. بنابراين نفوذ ايران در سراسر منطقه پس از اين ‌توافقنامه افزايش پيدا خواهد كرد. نكته ديگر اينكه خطر يك جنگ بزرگ در خاورميانه اگر چه بطور كامل از بين نرفته اما كاملا بي‌رنگ شده است. مساله ديگر اينكه برخي از سياستمداران غربي چنين استدلال مي‌كردند. دستاورد بسيار مهمي كه پس از توافق وين براي ايران به وجود آمده امكان حضور ايران در سازمان تجارت جهاني و همچنين عضويت در «گروه20» است. البته اين مساله نياز به رضايت مستقيم ايالات متحده آمريكا دارد. همچنين توافق هسته‌اي فضاي جديدي را براي ايران به وجود آورده كه ايران بتواند با كشورهاي جهان و به‌ويژه كشورهاي پيشرفته صنعتي همكاري‌هاي علمي و تجاري داشته باشد. بنده معتقدم بسياري از مشكلات داخلي ايران و به‌ويژه مشكلات اقتصادي با رابطه متعادل و دوطرفه با كشورهاي خارجي مرتفع خواهد شد. بنابراين ايران بايد از اين فرصت به وجود آمده نهايت استفاده را بكند. تعامل تكنولوژيك ايران و كشورهاي پيشرفته مي‌تواند افق جديدي را پيش روي ايران باز كند كه با استفاده از آن بسياري از زيرساخت‌هاي صنعتي و اقتصادي ايران وضعيت بهتري پيدا كند. همه اين مسائل بستگي به عمكرد ما در آينده خواهد شد. در گذشته ما مي‌توانستيم از دو فرصت تاريخي كه در به وجود آمدن آن هيچ نقشي هم نداشتيم استفاده كنيم كه به خوبي از آن استفاده نكرديم. فرصت اول فروپاشي اتحاد جماهير شوروي بود كه كشورهاي آسياي مركزي تازه از زير قدرت يك كشور ديكتاتوري رها شده بودند و ايران مي‌توانست با حمايت از آنها به‌ويژه در زمينه‌هاي اقتصادي نفوذ بسيار گسترده‌اي در بين اين كشورها به دست بياورد. فرصت دوم پس از حادثه يازده سپتامبر بود كه تنها كشوري در منطقه كه از اين حادثه متنفع شد ايران بود. ايران به دليل حضور طالبان در افغانستان موقعيت خود را گمرنگ كرده بود كه با حمله آمريكا به اين كشور مجددا نفوذ خود را در اين كشور به دست آورد. همچنين حمله آمريكا به عراق و ساقط كردن رژيم صدام حسين سبب شد كه نفوذ ايران در اين كشور كه تا پيش از اين كمرنگ شده بود روزبه روز بيشتر شود. اين وضعيت تا به امروز نيز وجود داشته است. آمريكا همچنان حوزه نفوذ طالبان، بنيادگراها و گروه‌هاي سلفي و تكفيري را در منطقه محدود كرد كه در نهايت به سود ايران و شيعيان تمام شد. متاسفانه ايران از هيچ كدام از اين فرصت‌ها به خوبي استفاده نكرد. در شرايط كنوني منافع غرب اقتضا مي‌كند كه ايران كه در كنار دو قدرت منطقه‌اي و جهاني يعني روسيه و تركيه قرار دارد بيش از گذشته قدرتمند شود تا قدرت روسيه و تركيه را مهار كند و به عنوان يك حائل قدرت در منطقه خاورميانه نقش آفريني كند. مجموعه تغييرات ژئوپلتيكي از يك طرف، بحران‌هاي نامشخص منطقه‌اي از طرف ديگر و همچنين انتقال قدرت آمريكا از خاورميانه به سمت خاور دور و آسياي جنوب شرقي همه دست به دست هم مي‌دهد كه شرايط و نفوذ ايران در منطقه و جهان روزبه روز بيشتر شود. استفاده از اين فرصت بي‌بديل و تاريخي نيازمند يك خرد جمعي در بين تصميم‌گيران نظام سياسي و دست برداشتن از برخي از شعارها و رويكردهاي سنتي كه عمدتا مصرف داخلي دارد خواهد بود.
توافق هسته‌اي چه تاثيري در مناسبات قدرت در بين كشورهاي منطقه خاورميانه دارد؟به هر حال برخي از قدرت‌هاي سنتي منطقه به مانند عربستان از توافق هسته‌اي ايران خشنود نيستند. آيا ايران پس از توافق هسته‌اي مي‌تواند فضاي منطقه را بيش از گذشته مديريت كند و قدرت‌هاي منطقه‌اي را با خود  همسو كند؟
ايرادهايي كه كشوري مانند عربستان و رژیم‌صهیونیستی به توافق وين مي‌گيرند اين است كه ايران پس از توافق از نظر اقتصادي وضعيت بهتري پيدا خواهد كرد و با آزاد شدن پول‌هاي بلوكه شده ايران در بانك‌هاي خارجي ميزان كمك مالي ايران به سوريه، يمن، لبنان و فلسطين نيز بيشتر خواهد شد. به همين دليل اينگونه كشورها تلاش مي‌كردند از به توافق رسيدن ايران و قدرت‌هاي جهاني جلوگيري كنند. البته اين كشورها در تحليل خود دچار اشتباه هستند؛ چرا كه ايران تمام پول‌هاي بلوكه شده خود را بلافاصله به اقتصاد خود تزريق خواهد كرد تا مشكلات اقتصادي را برطرف كند. به همين دليل دولت آقاي روحاني زياد نمي‌تواند اين پول‌ها را به برنامه‌هاي ديگر اختصاص بدهد و تلاش خواهد كرد در مرحله اول ساختارهاي اقتصادي و وضعيت معيشتي مردم را  بهبود ببخشد.
به نظر شما توافق وين چه تاثيري در رابطه ايران و آمريكا خواهد داشت؟ اين در حالي است كه باراك اوباما در مصاحبه‌هاي اخير خود به برخي از اشتباهات تاريخي آمريكا در ايران اشاره كرده و به موضع نرم‌تري نسبت به گذشته دررابطه با ايران اتخاذ كرده است. آيا مي‌توان به متعادل‌تر شدن رابطه ايران و آمريكا پس از توافق هسته‌اي خوش‌بين بود؟
رابطه ايران و آمريكا به دليل مشكلات تاريخي و پيچيدگي نيازمند تامل بسيار است. نمي‌توان به صرف رخ دادن يك اتفاق مهم مانند توافق هسته‌اي به يك باره از ارتباط مستقيم با آمريكا سخن گفت. هر چند بنده معتقدم اتفاقاتي كه در طول مذاكرات رخ داد به شكل‌هاي مختلف سبب نزديك شدن ايران و آمريكا به يكديگر شد. اگر ما توافق هسته‌اي را مبناي كار خود قرار بدهيم و تلاش كنيم براساس اين توافق درباره آينده رابطه ايران و آمريكا تصميم‌گيري كنيم مشكلات كمتري پيش روي خود خواهيم داشت. اما مساله رابطه ايران و آمريكا به اين سادگي نيست و ريشه در تاريخ و ايدئولوژي دو كشور داد. به همين دليل برخي موانع داخلي و همچنين متحدان منطقه‌اي به شكل‌هاي مختلف تلاش مي‌كنند رابطه ايران و آمريكا همين طور باقي بماند. بنده معتقدم تا زماني كه ما و آمريكا مشكلات تاريخي خود را حل و فصل نكنيم نمي‌توانيم به يك جمع‌بندي منطقي و مطلوب در زمينه‌هاي مختلف دست پيدا كنيم. اين مساله به‌ويژه درباره مشكلات منطقه‌اي و مواجه‌هاي ما با كشورهاي عربي حاشيه خليج فارس صادق است. پس از توافق هسته‌اي ايران و غرب نيز كشورهاي عربي و به‌ويژه عربستان احساس خطر مي‌كنند و به همين دليل تلاش مي‌كنند به شكل‌هاي مختلف در روند آينده رابطه ايران و قدرت‌هاي جهاني كارشكني كنند. اين احتمال وجود دارد كه دشمن ديروز شما به دوست امروز تبديل شود و در حالت عكس دوست ديروز به دشمن امروز تبديل شود. بنده حتي تحولات منطقه خاورميانه را نيز در نزديكي ايران و آمريكا موثر مي‌دانم. به هر حال در اغلب بحران‌هاي خاورميانه ايران و آمريكا اگر نگوييم كه اشتراك نظر دارند، حداقل مواضع نزديكي به هم دارند و يك خواست مشترك را دنبال مي‌كنند. ظهور داعش واتفاقاتي كه در بحرين و افغانستان رخ داد مواضع ايران و آمريكا را به هم نزديك‌تر كرده است. منافع آمريكا به صورت نسبي ايجاب مي‌كند كه مواضع خود را به مواضع ايران نزديك‌تر كند. اوباما به‌شدت در داخل ايالات متحده زير فشار انتقادات است. يكي از مهم‌ترين دلايل اين انتقادات هم اين است كه دولت وي در عرصه سياست خارجي موفقيت خاصي نداشته و عملكرد قابل قبولي از خود ارائه نكرده است. بنابراين موفقيت ايجاد ارتباط با ايران در عرصه سياست خارجي مي‌تواند اوباما را از بحران عدم موفقيت در سياست خارجه نجات دهد. ضمن اينكه با توجه به اينكه جمهوري‌خواهان كنگره را به دست گرفته‌اند، اين موفقيت مي‌تواند به حزب دموكرات آمريكا در انتخابات آينده رياست‌جمهوري هم كمك كند و باعث كسب اعتبار اين حزب در داخل آمريكا شود. آمريكا هم‌اكنون با چند مساله بسيار مهم درگير است. حوادث منطقه خاورميانه، چالش با روسيه وهمچنين اختلافات با چين بسياري از انرژي آمريكايي‌ها را مصروف به خود كرده است. نكته بعدي بحث اقتصاد آمريكاست. اگر تا پايان دولت باراك اوباما وضعيت اقتصادي مردم آمريكا بهبود پيدا كند ممكن است مردم در انتخابات رياست‌جمهوري اقبال بيشتري نسبت به حزب دموكرات پيدا كنند اما در شرايطي كه اين اتفاق رخ ندهد آينده سياسي آمريكا با ابهام روبه رو خواهد بود. با تمام اين اوصاف بايد عنوان كنم كه سياست آمريكا در مقابل ايران سياستي تعريف شده و با ثبات است كه با روي كارآمدن جمهوري‌خواهان يا دموكرات‌ها اين سياست‌ها بر حسب دولتي كه بر سركار است تغيير پيدا مي‌كند. يعني مخالفت‌ها يا موافقت‌ها با ايران با توجه به روي كار آمدن اين دو حزب تشديد يا تعديل مي‌شود. به همين دليل بايد منتظر ماند و ديد كه كدام يك از اين دو حزب در انتخابات رياست‌جمهوري پيروز خواهند شد. اين در حالي است كه بايد تاثير اتفاقات مختلف تا زمان برگزاري انتخابات رياست‌جمهوري آمريكا را نيز در نظر گرفت.

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا