چند اصطلاحی که پیرمان کرد!
سعید هوشیار
مواضع متفاوت
اینکه طرفین مواضع متفاوتی دارند را اگر بخواهیم تشریح کنیم مانند این میماند که پسری دختری را برای ازدواج انتخاب کند و در عین اینکه پسران با دختران مواضع مختلفی دارند در نهایت در قبال موضوع مشترک ازدواج به تفاهمهایی برسند، سپس یکی از طرفین اجازه بازدیدهای سرزده از خانواده را ندهد!
و در نهایت مادر دختر با این موضوع به صورت مشروط موافقت میکند. در این شرایط با اینکه به تفاهمهایی در بحث ازدواج رسیدهاند ولی همچنان در مواردی مواضع متفاوت دارند.
پیشرفتهایی حاصل شده
اینکه میگویند پیشرفتهایی حاصل شده به این معنا نیست که واقعا پیشرفتهایی حاصل شده و یا اینکه رو به جلو حرکت کردهاند، بلکه بدین معنا است که هنوز همدیگر را با کتک نکشتهاند. در واقع وقتی طرفین هنوز با هم حرف میزنند و هیچ یک از دو طرف از پنجره خودش را به پایین پرت نکرده درواقع پیشرفتهایی حاصل شده است.
باز هم همان پسر و دختر را در نظر بگیرید که پسر قصد بهدست آوردن دل دخترک را دارد و میخواهد تک دل او را به یک شکلی ببرد، از همه روشهای مختلف استفاده کرده ولی دختر زبل داستان ما دم به تله نمیدهد، مثلا پسرک میگوید باغی دارند که پر از طاووس است و در مقابل با واکنش دخترک
روبه رو میشود که میگوید من از طاووس متنفرم و پسرک مانند رب گوجه پهن زمین میشود. در این شرایط با اینکه پیشرفتی حاصل نشده، چون هنوز دخترک زیر میز مذاکره نزده و تنها بسته پیشنهادی طاووس را نپذیرفته در واقع پیشرفتهایی حاصل شده است.
زیاده خواهی
زیاده خواهی در فرهنگ عامیانه ما ایرانیها با تعبیر و واژگانی متفاوت کاربرد بسیاری دارد. مثلا دوستتان با هیجان میگوید که میتواند ۲۰۰ کیلومتر نان استاپ شنا کند، در این زمان شما کمی عصبانی شده و به او میگویید که زیاده خوری نکن! این اصطلاح در فرهنگ عامیانه همان زیاده خواهی در دنیای سیاست است. در ماجرای همان دختر و پسر دم بختی که گفتیم هم اینطور تعریف میشود که يكي از طرفين تقاضای یک شارژ پنج هزارتومانی کند و وقتی طرف مقابل مشتاق درخواست او را عملی کرد، طرف اول از اشتیاق طرف دوم سوءاستفاده کرده و درخواست یک شارژ ۱۰ هزارتومانی دیگر کند! به این حالت در عرف دیپلماتیک زیادهخواهی میگویند.
جزئیات
جزئیات در توافق و فرهنگ مذاکرات همان معنای فرهنگ عامیانه خودمان را دارد. مثلا در اتفاقات روزمرهتان قطعا پیش آمده که کسی به شما گفته که نود و هشت درصد فلان داستان حل شده و تنها برخی جزئیات باقی مانده است، مثلا همین پسر مشتاق ما در زمان آشنایی با دخترک به دوستانش میگوید که نود و نه درصد ماجرا بینشان حل شده و تنها یک درصد باقی مانده، منتها در نهایت میبینید که به خاطر همان یک درصد اشتیاق پسرک با دیوار برخورد کرده و همه چیز به هم میریزد، در فرهنگ ایرانی یک درصد نقش هزار درصد را دارد.
در مذاکرات هم اگر دقت کنید میبینید که در سه دقیقه اول روی کلیات به تفاهم رسیدند و یک سال و اندی است که روی جزئیات مشغول بحثند! اگر در فحشهای عامیانه ما آریاییها هم دقت کنید متوجه وجود جزئیات عجیب در دشنامهای عامیانه میشوید، این موضوع بیانگر نقش عجیب جزئیات در شئونات زندگی ما است.