تمدید زندگی در وقت اضافه/ بخشش یک قاتل در دقیقه ۹۰
در حالیکه محوطه زندان قدیمی و پیر نوشهر صبحگاهان یک قصاص نفس را انتظار می کشید اما با رضایت اولیای دم، زندگی دوباره به پیرمرد ۵۰ ساله بخشیده شد.
ساعت که از ۵ صبح سپیده دم یک صبح بهاری می گذرد، آرام آرام به درب ورودی محوطه زندانی قدیمی نوشهر نزدیک می شوم، مثل همیشه عده ای در انتظار بخشش اولیای دم و عده ای نیز به دنبال قصاص نفس در دو سوی محوطه زندان هستند و آن طرفتر نیز دادستان، رئیس زندان، رئیس نیروی انتظامی و کادر پزشک قانونی و برخی های دیگر که آماده برپایی دار اعدام برای اجرای حکم قصاص هستند که در قانون شرع و قضائی آمده است.
حکم قصاص برای پرونده قتل عمدی حسن احمدی زاده که در سال ۸۶ بر اثر ضربات چاقوی سرایدار ویلایش در یکی از ویلاهای شرق نوشهر به قتل رسیده شده بود در آستانه اجرا قرار گرفته بود.در لحظه ورود اولیای دم مقتول، جمعی از خانواده مقتول و خیرین در بیرون محوطه درخواست بخشش متهم را داشتند تا شاید گذشت و بخشش یکبار دیگر، نفس های حبس شده پیرمرد ۵۰ ساله را به تپش بیاندازد.
علی پیرمرد ۵۰ سالگی که هشت سال پیش به قتل خود اعتراف کرده بود و در زندان نوشهر به انتظار حکم قصاصش زندانی شده چند دقیقه از ساعت ۶ صبح نگذشته بود که متهم توسط ضابطین قضایی به محوطه زندان منتقل می شود.
محوطه زندان قدیمی شهر در سکوت مبهمی فرو رفته و ناله های دختران، پسران و همسر و خانواده اعدامی از بیرون محوطه زندان به گوش می رسد.
تلاش خیرین و رایزنی برای جلب رضایت اولیای دم همچنان ادامه دارد که آرام آرام قاتل توسط مامورین و ضابطین قضایی در پای دار قرار می گیرد.
نفس ها بار دیگر در سینه ها حبس می شود که پس از قرائت حکم قصاص نفس توسط دادستان که پیشتر در شعبه دوم دادگاه کیفری استان مازندران و شعبه یازدهم دیوان عالی کشور تایید و صادر شده بود در مرحله اجرا قرار گیرد.
اعدام متجاوز به عنف در شیراز
حالا دیگر صدای تپش های قلب و لرزان مقتول را به راحتی می توان شنید، ساعت و دقایق و ثانیه ها درست ساعت ۶ و ۳۰ دقیقه صبح می ایستد که در لحظه آخر اولیای دم در یک اقدام انسانی رضایت خود را اعلام می دارند.
پسران مرحوم احمدی زاده در حالی که طناب دار به گردن متهم به قتل پدرشان آویخته شده بود، اعلام گذشت می کنند، تمام محوطه پر از عطر صلوات می شود و پیرمرد ۵۰ ساله بعد از رضایت اولیای دم و درآوردن طناب از گردنش بی اختیار پاهایش می لرزد و بیهوش می شود.
لحظاتی که می گذرد با کمک تیم پزشکی به هوش می آید، هنوز باورش نمی شود که دوباره به زندگی برگشته است.
” علی ” خیلی کوتاه در گفتگو با خبرنگار مهر تنها به چند کلمه و جملاتی شکسته بسنده می کند. علی لرزان و با چشمانی اشک آلود می گوید: خدا رو شکر که دعای هشت سال توبه و توسل به ائمه اطهار در دل پسران مرحوم احمدی زاده، بخشش و رحم آورد.
وی افزود: وقتی طناب دور گردنم قرار گرفته بود تمام بدنم لرزید و با چشمانم مرگ را دیدم و از پسران مرحوم احمدی زاده و همسرش خیلی خیلی سپاسگزار و قدردانم.
هرچند تلاش شد تا با اولیای دم گفتگویی داشته باشم اما به دلیل آنکه معتقد بودند که نمی خواهند در این گذشت ریا شود از مصاحبه عذرخواهی کردند.
خبر اعلام رضایت اولیای دم به گوش خانواده متهم و اعدامی می رسد. اشک و لبخند و ذکر دعا و صلوات در بین اعضای خانواده و خویشاوندان و مردمی که آمده بودند طنین انداز می شود
حمید پسر قاتلی که در پای دار اعدام، پدرش بخشیده شد در گفتگو با خبرنگار مهر بیان کرد: خدا را صد مرتبه شکر که پدرمان به زندگی دوباره برگشت.
وی افزود: از اولیای دم و خانواده محترم احمدی زاده که از حق قصاص خودشان گذشتند و به جوانی ما رحم کردند و همچنین از رئیس و معاون زندان نوشهر و مسئول فرهنگی زندان، دادستان و فرمانده انتظامی شهرستان نوشهر و همه خیرین که کمک کردند تا پدرم در لحظه آخر بخشیده شود خیلی تشکر می کنم.
اکنون ساعت از هشت صبح می گذرد و بعد از پایان تهیه گزارشم از محوطه زندان خارج می شوم. درب خروجی زندان که پشت سرم بسته می شود؛ من می روم و باز سکوت محوطه قدیمی و پیر زندان ۸۰ ساله نوشهر را فرا می گیرد.