هوا را از من بگیر تبلتم را نه
همین اول این را هم بگویم که مشکل تنها مشکل خانوادههای ایرانی نیست. حتماً این سالها فیلمها و تولیدات فرهنگی اروپا و امریکا را دیدهاید و اینکه خانوادهها تا چهاندازه نگران بچههایشان هستند. بعضیها برای فهم دقیقتر مسأله و برای سردرآوردن از دنیای تازهای که جوانان در آن زندگی میکنند و کمتر حواسشان به دور و بر است، مثل یک دانشآموز شروع به یادگیری مفاهیم جدید رسانهای میکنند، بعضیها خودشان هم مثل فرزندشان غرق میشوند تا لااقل نشان دهند از آنها عقب نیستند. بعضیها اساساً درکی از آنچه اتفاق افتاده ندارند و…
دریک میهمانی بعد از خوش و بش و احوالپرسی نخستین چیزی که از جیبها و کیفها بیرون میآید گوشیهای مدرن میلیونی است و دقایقی نمیگذرد که سرها خم میشود و لا به لای لایک زدنها و خندیدنها البته باید دو کلمه هم باهم حرف زد. معمولاً خبری از شلوغی و هیاهوی بچهها هم نیست. آنها هم مثل بزرگترها مجهز به گوشی و تبلتاند؛ «تبلت من سیم کارت هم میخوره دلت بسوزه!»
البته بعضیها هم چشمشان را میدوزند به شبکههای ماهوارهای که یکسره در حال پخش کردن فیلمهای اکشن و سریالهای 400 قسمتیاند. البته با زیر نویسهای عجیب و غریبی که تنهایی نگاه کردنش هم گوشهای آدم را قرمز میکند چه برسد به میزبان و میهمان و دخترها و پسرهای جوان و نوجوانی که همه چشمشان را به تلویزیون دوختهاند.
تحقیقات کارشناسان حوزه ارتباطات نشان میدهد کودکان و نوجوانان تأثیرپذیرترین قشری هستند که با تماشای برنامههای تلویزیونی و ماهوارهای وشبکههای اجتماعی واکنشهای آنی و درازمدتی از خود بروز میدهند. بخش دیگری از این تحقیقات گویای این است که باتوجه به آمار بسیار بالای استفاده این گروههای سنی از رسانه بویژه رسانههای جدید، شرکتهای بزرگ و معروف برای جذب کاربران بیشتری از میان کودکان و نوجوانان رقابتهای تنگاتنگی با رقبای خود به راهانداختهاند و ساخت برنامهها و اپلیکیشنهای جدید موبایلی برای این گروه را در دستورکارشان قرار دادهاند و تا حدودی بیتوجه به تأثیرات مثبت و منفی اینگونه برنامهها هر روز فعالیتهایشان را بیش از پیش گسترش میدهند. با توجه به بازار پر زرق و برق تکنولوژیهای جدید، امکان متوقف کردن آنها نیز وجود ندارد. پس تنها یک راه باقی میماند و آن مدیریت رسانه و نحوه استفاده از آن است. به عبارت دیگر با توجه به ارسال غیرقابل اندازه گیری محتوا، از جمله بازیهای اندرویدی و فیلم و سریالهای ماهوارهای که گروههای هدفشان برخی از آنها نیز کودکان و نوجوانان هستند چطور میتوان بر مصرف رسانهای این قشر حساس و تأثیرپذیر نظارت کرد و مسئولیت خانوادهها و بویژه مادران در این زمینه چیست؟ آیا آنها با تکنیکهای نظارت آشنایی دارند،آیا میتوانند محتواهای رسانهها را تجزیه و تحلیل کنند؟
دکتر علی غفاری،استاد ارتباطات در گفتوگو با «ایران» با اشاره به تغییر و تحولات و سرعت چشمگیر پیشرفت در تکنولوژیهای جدید رسانهای عنوان میکند: «رسانهها به یکی از ابزارهای اصلی انتقال و گسترش ارزشهای فرهنگی و اجتماعی در رفتار نوجوانان و تغییر رفتارهای اجتماعی آنها جدا از اینکه مثبت باشند یا منفی نقش بسیار مهمی دارند.»
وی عنوان میکند: «در گذشته مثلاً20-10سال پیش پیشرفتهترین رسانه، تلویزیون بود که چند کانال بیشتر نداشت. شبکههای ماهوارهای هم تازه آمده بود و با توجه به ممنوعیت شدید هرکسی امکان استفاده از آن را نداشت و البته محتواها مثل الان برای کسب مخاطب بیشتر هدفمند نبود.
بچهای که به دنیا میآمد وسایل ارتباطی خاصی نداشت که سرگرم آن شود و با بازیهای فیزیکی و بازی با همسن و سالهایش مشغول میشد ولی در این دوره کودک وقتی چشمش را باز میکند با موبایل و تبلت و ماهواره و دهها تکنولوژی جدید روبهرو میشود که در حال حاضر خود را در یک چشم انداز وسیع به صورت اختلاف نسلی نشان میدهد. سرعت پیشرفت هم بسیار سریع است و ما یکسره از آن جا میمانیم ولی این دلیلی نمیشود که از نظارت برمحتوا و مصرف فرزندانمان غافل شویم. باید سواد رسانهای افراد جامعه بخصوص مادران را که الگوی اصلی تربیت کودکان هستند افزایش دهیم تا از بروز برخی ناهنجاریها پیشگیری کنیم.
ریشهیابی برخی از جرایم بویژه جرایم سایبری، زورگیری و آدم ربایی و حتی قتل نشان میدهد این افراد درسنین پایینتر از محتواهای نادرستی استفاده کردهاند و نظارت سازندهای نیز بر روی فعالیتهایشان وجود نداشته است.»
در یک نظرسنجی میدانی مادر جوانی عنوان میکند پسر 5 سالهاش با تبلت بازی میکند و تا ساعت 2بامداد کارتونهای ماهواره را میبیند. او نمیداند چگونه میتواند فرزندش را کنترل کند و اصلاً نمیداند باید از چه کسی مشاوره بگیرد، روانشناس، جامعهشناس، استاد ارتباطات و یا…
مادر دیگری که دختر14سالهاش حتی یک لحظه گوشی موبایلش را رها نمیکند و مدام در حال چت کردن با دوستانش است سعی دارد با واکنشهای تند او را تنبیه کند.عدهای فرزندان خود را به طورکل از برنامههای تلویزیون و ماهواره منع میکنند، در مقابل عدهای با تلویزیون و ماهواره کاری ندارند بلکه مخالف سرسخت در اختیار گذاشتن موبایل و تبلت هستند، دستهای هم بر فرزندانشان کنترل شدید دارند و اما قشر بعدی که اصلاً کاری ندارند که فرزندشان از چه برنامهای استفاده میکنند، الگو
میگیرند و…
طی چند ماه گذشته تحقیقی میدانی توسط یک تیم از کارشناسان خبره علوم ارتباطات درباره چگونگی نظارت مادران بر استفاده از محتوای رسانهای فرزندانشان در تهران صورت گرفت.30 مادر به عنوان جامعه نمونه انتخاب شدند؛ مادران بیسواد، باسواد دیپلم، تحصیلکرده با سواد دانشگاهی و خانهدار و شاغل.
در مصاحبه و پرسشنامهای که تدوین شده بود 4 طیفی که به آنها اشاره شد، شناسایی شدند. ابتدا مادرانی که از شیوه محدودیت کامل و منع استفاده از رسانه والگوی مستبدانه استفاده میکردند. فارغ از اینکه برای نظارت بر محتوای برنامهها آموزش دیده باشند.
طیف دوم مادرانی که هیچ نظارتی بر مصرف رسانهای فرزند یا فرزندان خود ندارند و بررسیها حاکی از این است که آگاهی چندانی نیز نسبت به ضرورت نظارت بر مصرف رسانهای ندارند.
طیف سوم مادرانی که بدون برنامهریزی بر مصرف رسانهای نوجوانان خود نظارت میکنند؛ آنها شیوهای آسانگیرانه و در عین حال نظارتی دارند و هیچ آموزشی در این رابطه ندیدهاند اما با توجه به اولویتهایشان که تحصیل و سلامت اخلاقی و خدشه وارد نشدن به باورهای دینی و مذهبی است به کارشان ایمان دارند.
طیف چهارم که بهترین الگوی تربیتی و نظارتی است مادرانی هستند که آگاهانه برنامهریزی میکنند و به شکل مقتدرانهای اعمال نظارت دارند. آنها سواد رسانهای دارند و اینکه چه برنامهای برای فرزندانشان مناسب است را تشخیص میدهند.
در این تحقیق میدانی شیوههای مقتدرانه مادرانی که اعمال محدودیت متناسب با شرایط و ویژگیهای نوجوانان را مد نظر قرار داده بودند مورد مطالعه قرار گرفت و نتایج نشان داد بهترین روش برای کنترل و نظارت کودکان و نوجوانان در استفاده از محتواهای رسانهها مربوط به همین مادرانی است که سواد رسانهای دارند و با آگاهی این محدودیتها را وضع میکنند. باید اعتراف کرد نمیتوانیم غلبه برنامههای ماهوارهای را بر برنامه شبکههای داخلی نادیده بگیریم، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی دولت پیشین از استفاده 71 درصدی مردم پایتخت از شبکههای ماهوارهای گفته بود. به اظهار نظر یکی از اعضای کمیسیون مجلس شورای اسلامی هم میشود استناد کرد که چندی پیش از استفاده 48 درصدی مردم کلانشهرها و استفاده 6تا8 ساعته خانوادهها از رسانه بویژه موبایل گفته بود که همه اینها نشان از نفوذ رسانههای نو و میزان بالای استفاده
از آنهاست.
دکتر غفاری عقیده دارد: «عصر نخست رسانهها به پایان رسیده و وارد عصر دوم رسانهها شدهایم؛ یعنی رسانههای دیجیتال و فضاهای مجازی. این تکنولوژیها میتوانند ما را منفعل کنند و در عین حال با دراختیار گذاشتن توهمی از باهم بودن، ما را از داشتن یک ارتباط رویارو با همنوعانمان جدا سازند.
اما تنها تخصصی که میتواند ما را در مسیر درست استفاده از محتواهای مناسب قرار دهد و از سویی نظارت بر مصرف فرزندانمان از رسانهها را هدفمند کند سواد رسانهای است که از دهههای پیش در کشورهای غربی رایج شده و حتی معلمان مدارس باید ساعاتی را برای آموختن سواد رسانهای تحت آموزش قرار بگیرند.
میتوان گفت سواد رسانهای نوعی ضرورت اجتماعی، شناختی و معرفتی است که بر اساس آن میشود آگاهیهای لازم را در حوزههای اجتماعی بهدست آورد و تخصصی است که در این برهه جدید احساس میشود و باید مقدماتی برای آموزش خانوادهها و حتی کارمندان و کارگرانی که سرپرست خانوادهاند فراهم شود.»
افزایش سواد رسانهای افراد جامعه با وجود رشد فزاینده رسانهها بیش از پیش احساس میشود. در سال1982آموزش سواد رسانهای در سازمان یونسکو (سازمان جهانی فرهنگ) مطرح شد و بیانیهای برای آموزش آن در بین شهروندان به امضای 19 کشور رسید. البته در سند تحول بنیادین آموزش و پرورش کشور نیز ارتقای سواد رسانهای جزو یکی از شاخصهها عنوان شده است و در صورت آموزش سواد رسانهای به دانشآموزان میتوان قدرت تجزیه و تحلیل محتواهای رسانهای را به آنان آموخت و از بروز ناهنجاریها و نیز دامن زدن به شایعات اجتماعی جلوگیری کرد.
در حادثه مهاباد و سقوط یک دختر جوان از پنجره هتل، اگر رسانهها به موقع عمل میکردند، اگر شهروندان قدرت تجزیه و تحلیل دقیقتری از موضوع و موقعیت شبکههای اجتماعی داشتند، اگر…
منبع: ایران